پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»

۴۱ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۹:۲۲ ب.ظ

چرا به عاشورا محتاجیم؟

محسن دیناروند:
بسم رب الحسین(ع) 

سلام

عاشورا فرصتی غیر تکراری برای توبه ای است که می توان به واسطه امام حسین(ع) از گرفتاری های ناصواب به دردهای های زندگی ساز رسید.

عاشورا نماد و فرصت مستمر بازگشت انسان ها به خداست. 

عاشورا فرصت تجربه زیستن به بهترین حال هاست. 

عاشورا بهترین فرصت برای انقلاب قلب هاست که اگر در عاشورا قلبی به انقلاب با شکوه انسانی نرسد دیگر در هیچ صحنه ی دیگری به این دگرگونی عظیم نخواهد رسید. 

عاشورا ظاهر و باطنش نماد پیروزی حق است در برابر تمام یزیدهای باطل تاریخ. 

عاشورا یعنی نگاه محبت آمیز خدا به بشریت. 

عاشورا نشانگر مفهوم بلند و جایگاه رفیع انسان در جهان است. 

عاشورا نمونه کامل جایگاه و نقش زن در جامعه و حکمرانی اسلامی است. 

عاشورا کلید موفقیت اسلامِ حق طلب در برابر اسلامِ منفعت طلب است. 

عاشورا روشنایی دائمی است در تاریکی های این جهان! 

عاشورا از قله های با شکوه اسلام است که قطعا برای شناخت دقیق اسلام گام برداشتن در عرصه های آن تماشایی است. 

عاشورا نمایش حیرت انگیر اخلاق در زیست انسانی است.

از این روست که ما همواره به عاشورا محتاجیم که عاشورا همچون هوا، آب و تمام نیاز های ما به زیستن مادی اما برای زیست انسانی است. 


الهی العفو بحق الحسین(ع)
                  
                                                            محسن دیناروند


#عاشورا
#امام_حسین_ع 
#حضرت_زینب_س
#حضرت_ابوالفضل_ع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۰۲ ، ۲۱:۲۲
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۲۲ ق.ظ

امروزِ ما و مباهله!


بسم رب الفاطمه(س)

سلام 

روز عزیز و تاریخ ساز مباهله بر همه خوبان و حق جویان عالم مبارک باد که این روز برای همیشه چون آفتابی روشن و گرم برای جهانیان مبارک و گرامی است. 

 

مباهله یک راهکار عملی برای آخرین راه هدایت انسان ها به سمت حق است که ما هرگز نباید آن را در یک روز و یک واقعه خاص که زمانش گذشته است آن را خلاصه کنیم در همان رویداد  و آن واقعه عظیم را تمام شده بدانیم و البته غیر قابل تکرار! نه اینگونه نیست ما همیشه در صحنه مباهله ایم چون نبرد حق و باطل همواره در جریان است. و مباهله یک راهکار عملی مواجه جبهه حق با باطل! 


 آری! مباهله همانطور که قبل از مباهله پیامبر اعظم(ص) بوده است، قطعا پس از آن واقعه عظیم نیز یک راهکار شناخت حق از باطل است البته به عنوان آخرین راهکار! 

 

مبارزه حق و باطل همیشه بوده است و تا وقوع قیامت ادامه خواهد یافت و ما در این میان گاهی دچار مشکل می شویم! یک مشکل این است که گاهی توان تشخیص حق از باطل را از دست می دهیم و دچار فتنه می شویم، مشکل دیگر این که ما گاهی دچار توهم حق بودنیم‌ و مشکل دیگر که درد بزرگتری است اینکه گاهی حق را می فهمیم و باطل برای ما مشخص است اما باز بنا به منفعت، سیاست، ترس، لجاجت یا هر دلیل دیگری دچار نپذیرفتن حق می شویم. مباهله یک راهکار درست برای مواجه با این دوگانگی حق وباطل است. 

 

پیامبر اعظم (ص) با عزیزترین هایش به میدان آمد در مقابل مسیحیان نجران! مسیحیان عاقل بودند که دانستند که پیامبر اسلام(ص) جان عزیزانش را کف دست نمی گذارد اگر بداند حق نیست! پس حتما حق است! این تشخیص از خردورزی آنان بود و وارد میدان مباهله نشدند و برخی از ایشان نیز مسلمان شدند. 

 

و اما باعث تاسف است که ما مسلمان ها گاه به اندازه جریان مقابل نبی مکرم اسلام(س) در صحنه مباهله به حق در مبارزه حق و باطل ها روی خوش نشان نمی دهیم! و کجاست خردورزی امان؟ 

 

کی؟ کجا؟ یک نمونه اش صحنه عاشورا! امام حسین(ع) چرا با خانواده اش رفت؟ چرا عزیزترین هایش را با خود همراه کرد؟ چرا زینب(س)؟ چرا امام سجاد(ع)؟ چرا رقیه(س)؟ چرا علی اصغر(ع) ؟ چرا علی اکبر(ع)؟ چرا قاسم(ع) و چرا ابوالفضل(ع)؟ و... چرا با عزیزانش رفت مگر نه این که می توانست مثل هر نبردی فقط با نیروهای نظامی اش می رفت؟ پس اینجا این یک پرسش اساسی، مهم و اثرگذار است که امام حسین(ع) چرا به جز نیروی نظامی با عزیزانش به کربلا رفت؟

 

عده ای اینگونه تحلیل می کنند که این نشان می دهد امام(ع) برای قیام نرفته! و این چه تحلیل کوتاه و ناپخته ای است! او با عزیزانش رفت تا مباهله ای دیگر باشد! اما صحنه روبروی آنها با نام اسلام این مباهله را نفهمیدند و دچار باطل شدند! حسین (ع) با عزیزانش آمد تا بگوید ای کسانی که آمده اید به مبارزه با من، اگر به حق بودن قیامم یقین و ایمان نداشتم عزیزانم را به عرصه نبرد نمی آوردم! دریابید و دست بردارید از باطلتان و بیایید به راه! 

 

کاش جبهه مقابل امام حسین(ع) مدعی مسلمانی آن روز آنقدر می فهمید که دست کم مثل مسیحیان نجران در مقابل حق صف نکشند و افسوس که منفعت طلبی، دنیاپرستی، ترس های بی مورد و اسیر جو زمانه شدن نگذاشت که در مباهله عاشورا سربلند بیرون آیند! 

 

و اما ما ؟  مباهله هست تا حق و باطل در نبردند!  وظیفه ما به عنوان مسلمان سنگین تر است چرا که گاه برداشت های متعدد از اسلام موجب می شود بین انتخاب حق دچار تردید شویم. حق عموما مشخص است! آنجا که عدالت است، آنجا که اخلاق است، آنجا که هدایت الهی و ولایت هست... آری! آنجا حق است در مقابلش باطل!  حق و باطل همیشه مرز روشنی داشته اند مثل روز و شب! روز مشخص است و شب نیز!  حق و باطل هم همین است! اما گاهی وسوسه ها، دنیادوستی ها، ترس ها، منفعت طلبی ها، لج بازی ها، و ناآگاهی ها و اسیر جو محیط شدن ها باعث می شود دچار به فتنه ها و گرایش به جبهه باطل شویم. 

 

آنچه واضح است اینکه ما همواره باید صحنه ها را ببینیم که حق کجا نشسته و باطل کجاست؟ باید به این وضوح از حق برسیم که با یقین پشت حق درآییم! اجر شهید هم به خاطر همین است در صحنه های مباهله حق را دیده و با جانش در این صحنه حضور یافته و خدا به او برای این مهم پاداش شهادت را به او می دهد. 

 

نکته دیگر اینکه هم باید خود را گونه ای بار بیاوریم که هیچگاه فریب هیچ چیز  برای پاسداشت حق را نخوریم و هم خود را خالی از نبرد حق و باطل ندانیم و در همه صحنه ها و عرصه ها به حق بودن بیاندیشیم! و هم برای دریافت هدایت نهایی از خدا یاری طلبیم و سرنوشت مطلوب خودمان را به خدا واگذاریم که خدا بهترین هادی است. 

 

                                                                       به قلم: محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۰۲ ، ۰۱:۲۲
محسن دیناروند
شنبه, ۱۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۲:۲۳ ق.ظ

دست های خالی ما !

بسم رب اافاطمه(س) 

سلام

چند روزی است در تلاشم یادداشتی برای مولایمان امیرالمومنین(ع) به مناسبت عید غدیر خم‌ بنویسم اما هر چه فکر میکنم و جلوتر می روم می بینم دستمان به عنوان پیروان علی(ع) خالی و خالی تر می شود! و ما در محضر ایشان شرمنده و شرمنده تر! 
خدا ما را ببخشد برای دست های خالی امان برای دست کم سخن گفتن از اماممان علی (ع) . 

                                         محسن دیناروند

 

پی نوشت ۱: عید غدیر بر همه مسلمانان مبارک باد.ان شالله از پیروان راستین حضرتش باشیم. 


پی نوشت ۲: عید غدیر، عید ادامه ولایت پیامبر اسلام (ص) است که مهمترین شاخص های حکمرانی نبوی وحدت است، اخلاق مداری است و حق گرایی، سه رکن سیاسی که در عمل و گفتار مولاعلی(ع) بعد از رحت پیامبر(ص) به وضوح قابل مشاهده است. 


پی نوشت ۳: از خدا می خواهم توفیقم دهد برای مکتب علی (ع) یادداشتی که قصد داشتم در روز غدیر امسال بنگارم را هر چه زودتر تمام کنم با تمام شرم ساری ام در پیشگاه امیرالمومنین (ع) و دست های خالی ام.


پی نوشت ۴: یک نقد درون گفتمانی داشته باشم. اینکه این روزها شاهد مراسماتی بودیم و اطعام هایی و از این قبیل که جای تقدیر و تشکر دارد اما جای خالی تدبیر در برگزاری مراسمات به وضوع قابل مشاهده بود. پیشنهاد بنده این است که جشن های غدیر را هیئات مذهبی سپرده شود. در برپایی مراسمات مذهبی هیئت های مذهبی کار خودشان را بلدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۰۲ ، ۰۲:۲۳
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۱، ۱۲:۲۷ ب.ظ

من یک انقلابی ام

بسم رب الفاطمه(س) 

 

من یک انقلابی ام 

یادداشت محسن دیناروند؛ 

قرن‌ها در کشورم افراد مختلف با عنوان‌های مختلف به شیوهٔ پادشاهی حکومت می‌کردند. در دهه ۵۰ قرن حاضر یک موج فکری و عملی به پا خاست، موجی که نه
با سلاح که با فکر و نه فقط با حرف که همراه با عمل از اسلام ناب محمدی (ص) سخن به میان آورد. موجی که ترس از شاه و هر غیر خدایی را در وجود مردم سوزاند و موجب شد تا نسلی به وجود آید به معنی واقعی کلمه مسلمان.

این موج به انقلابی انجامید که همه ارکانش بر پایه اسلام بنا نهاده شده از این رو با یک موج انقلابی‌گری اسلامی با مدل تشیع مواجه‌ایم.

از تفاوت‌های مهم و اساسی انقلاب اسلامی ما با سایر انقلاب‌ها در طول تاریخ روح مستمر آن است یعنی این نبوده که نسلی بنا بر دلایلی انقلاب کنند و در نسل‌های بعدش پدیدهٔ انقلاب نباشد، بلکه در انقلاب ما این روحیه انقلابی در نسل‌های بعد هم مانده و از همین رو است که من به عنوان یک نسل سومی از همین جنس می‌توانم با افتخار انقلابی‌گری خویش را فریاد بزنم و بگویم: من یک انقلابی‌ام. و این عبارت را قطعا نسل‌های بعد از من نیز می‌توانند بگویند و خواهند هم گفت.

اینک من از نسل سوم انقلاب چه وظیفه‌ای بر عهده دارم؟ پاسخ به این سوال بسیار مهم و حیاتی است چرا که اگر یک انقلابی نداند چه باید بکند و نداند چه راهی باید برود به بیراهه قدم خواهد گذاشت.

من وارث انقلابی هستم که باید آن را به نسل‌های بعد هم برسانم از این رو باید با وظیفه خود در این قبال آشنا باشم.

حالا وظیفه چیست؟ قطعا اولین وظیفه شناخت است، من باید انقلابم را بشناسم با تمام زوایایش، آرمان‌هایش، راه‌هایش، تاریخش و ایده آل‌هایش و مبانی‌اش و حتی دشمنانش و دوستانش، همه و همه و همه چیز را در مورد انقلابم باید بدانم. و بعد هم باید راه درست را در این زمانه تشخیص دهم و بعد هم این راه را باید بروم چون روح انقلاب بر عمل بنا نهاده شده نه صرفا حرف.

اینکه عده‌ای اینطور وانمود می‌کنند که انقلاب فقط مال ماست و دیگران هیچ، یکی از دروغ‌های بزرگ است چرا که انقلاب مال همه است و همه انقلابی هستیم و همهٔ ما با هر سلیقه‌ای در این گزاره مشترکیم که: «ما انقلابی هستیم».

انقلاب اسلامی همیشه در مسیر آرمان‌هایش بوده و هست و در این مسیر باید ما اگر انقلابی هستیم که هستیم همیشه و همیشه همراهش باشیم که یکی از این همراهی‌های مهم نقد و آسیب‌شناسی است. نه نقد اصول که نقد روش‌ها برای اصلاح بهتر راه برای رسیدن به مقصدِ مطلوب انقلابی.

این آسیب‌شناسی و نقد را انقلابیون نسل نخست از جمله شهید مطهری (ره)، شهید بهشتی(ره) و... انجام داده‌اند و ما هم اگر دوستدار راه انقلابیم که هستیم باید این مهم را از قلم نیاندازیم که هر صدایی که مانع نقد می‌شود قطعا صدای دوستداران انقلاب نیست و این صدا برخاسته از انقلابیون نیست.

یکی از خواسته های  انقلابیون نسل اول ما ترویج این انقلابدر سراسر دنیاست. آن‌ها تلاش‌های ارزشمندی کرده‌اند و ما هم باید به تلاش با در نظر داشتن اصول انقلابی و روش‌های زمانهٔ خود بپردازیم.

در این مسیر آنچه که تجربه ثابت نموده است و سیره عقلای انقلابی هم می‌پذیرد این است که انقلاب اسلامی ما نه با افراطی‌گری فهمیده و ترویج می‌شود و نه با پایین آمدن از سقف اصول، آرمان‌ها و ارزش‌ها؛ که مسلما آنچه موجب فهم و تقویت انقلاب اسلامی ماست چیزی نیست جز روح انقلابی‌گری و روح انقلابی‌گری چیزی نیست جز عمل در مسیر عدالت، وحدت، ایستادگی، آرمان خواهی، حق طلبی و اعتدال در پرتوی اندیشه، اخلاق و عمل اسلامی.

در مسیر انقلابی‌گری امان باید از خدای متعال یاری بطلبیم که کمکمان دهد تا دست به دست هم پرچم این انقلاب را به دست ولیعصر (عج) بسپاریم که عالیترین آرمان ما ظهور حضرتش می‌باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۱ ، ۱۲:۲۷
محسن دیناروند
شنبه, ۱۶ مهر ۱۴۰۱، ۰۳:۲۵ ق.ظ

اگر آوینی نبود؟!

بسم رب الفاطمه(س) 

سلام 

 

توفیق یافتم مجموعه《آن کربلا》روایت مستندی از وقایع دفاع مقدس به کارگردانی شهید مرتضی آوینی را ببینم. 

و به شدت آن را مستندی واقع گرا، علمی، قوی، صادق، شیوا، روان و دل چسب دریافتم که با دیدن این مستند، این سوال ذهنم را درگیر کرد که اگر آوینی نبود آیا کسی این مستند را به این قوت می ساخت؟ اگر این مستند ساخته نمی شد که اگر آوینی نمی بود این اتفاق می افتاد جمع کردن مستندات دسته اول دفاع مقدس، لا اقل از زاویه دید مردمی و نه سیاسی و نظامی به چه شکل به دست نسل های بعد می رسید؟ 

آنچه که واضح است این است که قطعا شهید آوینی با ساخت مستندات قوی و دلچسب مثل همین مجموعه 《آن کربلا》 و مجموعه معروفترش 《روایت فتح》و سایر آثار هنری و ادبی اش، خدمت بزرگی به حفظ آثار و ارزش های قسمتی از تاریخ سرزمینمان ایران عزیز کرده است درست همان قسمتی که اگر نبود قطعا سرنوشت ما به سمت و سوی ناملایمی برای همیشه تغییر می کرد. 

جدای از خدمات شهید آوینی درس بزرگی که از این هنرمند شهید ما و نسل های آینده میتوانیم بگیریم این است که در جایی که هستیم چه به لحاظ زمانی و چه مکانی بتوانیم با خلق بهترین عملی که می توانیم بر اساس استعداد و علاقه انان داریم در راستای ماندگاری ارزش ها و معارف گام های مهم و ارزشمند برداریم! 

البته نکته مهم دیگر در این باب اینکه فک نکنیم کار دارس برای ما فقط ساختن مستند و یا کار هنری و ادبی است نه! این مثلا ساختن مستند کاری بوده که آوینی عزیز آن را به شکل احسن از آب در آورده و اگر مثل منی بخواهد مستند بسازد هرگز نمی تواند لذا استعدادها و توانایی های هر فرد متفاوت است باید آن را فهمید و آموزش و تمرین داد تا بتوان با آن کاری کرد کارستان‌! 

نکته دیگر اینکه کارهای بزرگ از کارهای های کوچک شروع می شوند، اگر ابتدا بخواهیم کار به قول امروزی ها کار شاخی انجام دهیم، واقعیتش این است که شکست نتیجه کار ماست، موفقیت در کارهای بزرگ گام به گام به دست می آید و نه یکباره چرا که نمیتوان از پله اول یک راست پرید پله آخر و نتیجه این پرش کاملا مشخص است! 

کارهای بزرگی هست که در ظاهر کوچک به نظر می آید و ما را به اشتباه می اندازد! مثلا لبخند زدن به چهره مادر و پدر ، برادر و خواهر! شاید در نگاه نخست بگوییم خب این لبخند من درست است که خوب است اما آنقدر بزرگ نیست که کاری مانا کند! نه عزیز این لبخند خودش اصل مانایی است و خود گامی است از همان گام هایی که باید برداشت تا به قله رسید. این را در نظر داشته باشیم که در مسیر فتح یک قله فقط خود قله مهم نیست و تمام گام هایی که برمی داریم تا به قله برسیم همه مهم و بزرگ هستند‌ که از یکی از همان گام ها را برداریم، هیچ قله ای فتح نمی شود.! مهم این است که برداشتن آن گام در راستای فتح قله باشد تا آن گام هم بزرگ باشد. 

 

                                                                             به قلم: محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۰۱ ، ۰۳:۲۵
محسن دیناروند
سه شنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۱، ۱۰:۳۳ ق.ظ

آیا قانون می تواند مانع پیشرفت و توسعه شود؟

بسم رب الفاطمه(س) 

سلام 

 

اینکه قانون، خود بتواند مانع توسعه و پیشرفت باشد از عجائب روزگار است! چرا که قاعده بر این است که هدف قانون کار راه اندازی است مثلا وقتی قانون چهار راه ها این است که زمانی که چراغ راهنما قرمز می شود خودروها بایستند و وقتی سبز می شوند راه بیافتند هدفش راه انداختن کار حرکت خودرو هاست و فرض کنید این قانون نباشد خودروها به هم قفل می شوند و اگر هم بر حسب عادت از هم رد شوند آمار تصادف به شدت بالا می روند، لذا قطعی و روال معمول این است که قانون برای کار راه اندازی است اما چه می شود که قانون بشود مانع توقف کارها و اینگونه مانع توسعه و پیشرفت یک جامعه شود؟ 

در پاسخ به این پرسش می توان در وهله اول یقه قانونگذار و مجری قانون را گرفت! قانون گذار ممکن است قانون بد بگذارد! مثلا بگوید قانون این باشد که خودروها ۵ دقیقه پشت چراغ قرمز بایستند، این زمان از حوصله مردم خارج است و قطعا قانون رکی زمین می ماند! این میشود قانون بد ولی شما یک قانون خوب را هم بدهی دست مجری بد، یا شور می شود یا بی نمک! شما فرض کنید یک تعمیر کار چراغ راهنمایی چراغ های قرمز و سبز را بر عکس نصب کند و چراغ همه طرف ها یک رنگ شود!  قانون خوب است اما مجری بد اجرا می کند! این شاید از حتی بی قانونی بدتر باشد! 

در اجرای قانون باید نکاتی رعایت شود یکی مساوات است! مساوات یعنی همه در برابر قانون یکسان باشند! اگر سبقت جرم است برای خود پلیس راهنمایی هم جرم است مگر طبق قانون و به ضرورت مثل اورژانسی که بیمار دارد!  اینکه قانون برای خواص و یا آنان که نفوذی دارند و یا حتی از دور دستی بر آتش دارند اجرا نشود و فقط ضعیف کش باشد این نمی شود اجرای قانون! این خاصه پردازی ها از موانع قانون است بر راه توسعه و پیشرفت. 

قانون باید مورد پذیرش اخلاقی عموم جامعه باشد. شما الان قانون تصویب کنید که سن سربازی ۱۰ سال بشود! این  قانون نه اخلاقی است و نه مورد پذیرش آدم های یک جامعه با هر درجه علمی و ادراکی! 

لذا قانون باید قابلیت اجرا داشته باشد و بتواند عموم را با خود همراه کند! وگرنه خود به خود مانع پیشرفت و توسعه می شود. 

پیچیدگی قانون هم به همین شکل می تواتد به معضل بزرگی برای توسعه و پیشرفت کارها منجر شود. درک قانون باید ساده باشد چون در نهایت عموم جامعه با سطوح مختلف علمی و ادراکی مجری قوانین خواهند بود. 

اینکه قانون را بشود دور زد قطعا یک اتفاق ناگوار می تواند شکل دهد در مسیر توسعه و پیشرفت! هرچند نوشتن چنین قانونی به نظر سخت است اما نشدنی نیست فقط باید آدم های قانون نویس افراد متخصص و کاردان زمینه مورد نظر باشند!

البته یک جاهایی که این راه فرار از قانون و دور زدن ها، قانونی شود اوضاع بدتر هم می شود. مثلا قانون شود یک شرط کاندید شدن برای نمایندگی مجلس داستن حداقل مدرک ارشد است بعد یک تبصره بزنی هر کس یک دوره نماینده بوده یا فلان مسولیت را داشته معاف است! یا نه ! یک فردی با نفوذش یک مدرک ارشدی هم بگیرد! این جور راه های قانونی فرار از قانون بسیار خطرناک است برای پیشرفت و توسعه ! 

در مجموع قانون چه در مرحله نگارش و چه در مقام اجرا اگر درست نوشته و اجرا شود بی شک درهای فراوانی را به روی توسعه و پیشرفت جامعه ای باز خواهد کرد و بر عکس اگر کار قانون در هر مرحله ای از حیات خود بِلَنگَد، مانع شدنش بر مسیر پیشرفت و توسعه قطعی خواهد بود. 

                                                                       محسن دیناروند 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۰۱ ، ۱۰:۳۳
محسن دیناروند
دوشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۱، ۱۱:۲۵ ب.ظ

کار کارشناسی

بسم رب الفاطمه(س) 

سلام 

 

یکی از دلایل مهم عقب افتادگی ها و از عمده ترین موانع پیشرفت و توسعه ی یک جامعه این است که در آن جامعه، به خصوص از طرف مسولانش به کار کارشناسی و تخصصی اهمیت داده نمی شود.

در مورد مردم، هزینه کار کارشناسی باعث شود مردم کمتر به سراغ کارشناسی امور بروند اما در مورد مسولان قضیه متفاوت است، در جامعه ای که مسولانش خود را کارشناس امور می دانند و بلکه کارشناس تر می دانند و بلکه بالاتر از آن یعنی خود را همه چیز دان می دانند، کار کارشناسی بی معناست، این در حالی است که حتی اگر مسولان در مقام کارشناس صاحب نظر هم باشند و با طی گذراندن تمام صلاحیت های حرفه ای و بدون لابی های سیاسیِ معمول به قدرتِ ریاست رسیده باشند که عموما اینگونه هم نیست،این امر به هیچ وجه آنها را از پذیرش نظر کارشناسی معاف نمی کند چرا که به قول معروف همه چیز را همگان دانند و قطعا هر سری فکر و راهی و نظری دارد! اما مسولان در جامعه های اینچنینی بنا به خودشیفتگی بالا و خود کارشناس دانی ها و درگیر شدن به این قبیل بازی ها، همواره کارها را با نظر غیر کارشناسی خود پیش می برند و اینگونه موجب عقب افتادگی ها و نابسامانی ها و مانع پیشرفت و توسعه جامعه خود می شوند. 

مسولیت مهم دیگر مسولان در این زمینه، فرهنگ سازی کار کارشناسی در بین مردم است! و با این زاویه دید چگونه چنین امری می تواند تحقق یابد؟ 

از دیگر ظلم های دیگر و موثر در قتل کار کارشناسی دست و پا کردن رزومه کارشناسی برای غیر متخصص هاست، بله دقیقا منظورم وجود کارشناس نماهاست! و اغلب مسولان در چنین جوامعی با این شکل دست و پا زدن ها برای خود رزومه کارشناسی به هم می زنند. یعنی اگر شما به مسئولی یا از این دست با ذکر دلایل کارشناسی بگویی فلان کار کارشناسی نسیت، او در جواب رزومه ای از خود بیان می کند که زبان آدم کوتاه می شود! رزومه ای که اصلا اعتبار کاربردی ندارد. 

مثلا اگر بگویی برای ساختن فلان دیوار دارید اشتباه می کنید ! می گویند من مدرک مهندسی عمران دارم! حالا مهم هم نیست این مهندس عمران فقط مدرکی گرفته و نمی تواند یک نقسه ساده را هم بخواند! 

در مجموع جامعه ای که پیشرفت و توسعه را می خواهد ناگریز از کمک کار کارشناسی است، 

                                                               محسن دیناروند

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۱ ، ۲۳:۲۵
محسن دیناروند
يكشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۸:۳۸ ب.ظ

دینداری مومنانه

بسم رب الفاطمه(س) 

سلام 

 

مومن، مودب است، مومن خوش اخلاق است، مومن تهمت نمی زند، مومن دروغ نمی گوید، مومن خودش را نمی گیرد، مومن مسخره نمی کند، مومن دعوا نمی کند، مومن ظلم نمی کند، مومن مهربان است، مومن بدگمان نیست، مومن آبرودار است، مومن آبروی دیگران برایش مهم است، مومن غر نمی زند، مومن دوست داشتن را خوب بلد است، آری مومن خیلی چیزهای خوب دیگر را دارد! می بینید چقدر مومن بودن راحت است! پس چرا برای ما سخت شده دین داری مومنانه؟ شاید چون دروغ های خودمان را باور کرده ایم! 

 

                                                                      محسن دیناروند  

               

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۰:۳۸
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۳۵ ق.ظ

کلیدهای صمیمیت

بسم رب الفاطمه(س) 

سلام 

نکات ساده ای هستند که صمیمیت را بیشتر می کند که اگر رعایت کنیم صمیمیت ما با دیگران بیشتر می شود و اگر رعایت نشود فقط و فقط به بیشتر شدن فاصله ها می انجامد. 

یک) در جمع تذکر ندهیم، قطعا بارها شده که احساس کرده ایم باید به دیگری تذکر بدهیم ، بله تذکر به دیگران قطعا خوب است اما نه در جمع! شما وقتی در جمعدبه کسی تذکری می دهید ، قطعا طرف مقابل می پندارد که تو خیرخواهش نیست، شما فرض کنید زیپ شلوار یکی پایین است! توی جمع بگویید که زیپت را بالا ببر! به او حق بدهید که بپندارد شما قصد تمسخرش را داشته اید ولی اگر او را در فرصت مناسب بدون جلب توجه کنار بکشید و از او بخواهید که این ایراد را برطرف کند ، این کار به صمیمت شما کمک می کند چون او شما را خیرخواه خودش می بیند. زن و شوهر و کلا اعضای خانواده هم که لزوما محتاج صمیمیت بیشتر هستند این قاعده کلی را باید بیشتر از همه در نظر بگیرند‌ . 

 

دو) تحقیر نکنید: شما فرضر کنید در کلاس درس نشسته اید و معلم از شما سوالی می پرسد و شما پاسخش را نمی دانید! حال تصور کنید معلم بگید خنگ یا با لبخندی تحقیرانه شما را به نشستن امر کند یا هر چیزی که شخصیت شما را بشکند، شما آیا آن معلم را دوست خواهید داشت؟ معلم به کنار احتمالا از آن درس هم زده می شوید. به همین سادگی تحقیر کردن می تواند ضد صمیمیت باشد و بر عکس تحقیر نکردن و بها دادن به طرف می تواند منجر به صمیمیت شود. در نهایت رشد او را هم ببینیم. 

 

سه: تبعیض نکنید: شما فرض کند در یک جمع خانوادگی نشسته اید ، پدر یا مادرتان در مورد مساله ای مثل خرید خانه یا ماشین و... از برادرتان سوال می پرسد و نظرشان را می خواهد ولی از شما می گذرد، چه حسی به او خواهید داشت؟ یافرض بگیرید معلمتان بین شما و دیگران فرق می گذارد، آن معلم را دوست خواهید داشت؟ قطعا پاسخ شما منفی است! حق هم دارید هیچ کس نمی خواهد نسبت به او تبعیض شود! این اشتباه  را نکنید که صمیمت ما با کسی که نسب به او تبعیض مثبت کرده ایم بیشتر می شود! از قضا برعکس او برای فرار از آسیب های تبعیض و صمیمی شدن با دیگران سعی می کند از تو دور و دورتر شود! پس اگر قصد دارید با دیگران صمیمی باشید هیچ گاه بینشان تبعیض نیاندازید! مثلا اگر معلم هستید برای دوست داشتن دانش آموزانت و دانشجویانت خیلی دلیل به جز وضعیت درسی اشان هست! یکی صدای خوبی دارد یکی دسخط خوبی یکی ذوق خوبی.. به هر حال همه دل دارند. هر دل محبت را هم دوست دارد. تا می توانید به آدیگران محبت کنید 

 

چهار) غیبت نکنید: این یک واقعیت است که حرف تا زمانی زده نشود پیش خودت می ماند وقتی حرفی که نباید به صورت عمومی طرح شود بیان می کنیم ، دیگر مدیریت آن دست خودمان نیست! غیبت از این سنخ است! وقتی غیبت می کنیم به قول معروف باد به گوش طرف می رساند! آنوقت خودمان بشنویم که دیگری پشت سر ما غیبتمان را کرده به او چه حسی داریم! یقه اش را نگیریم لا اقل از چشممان می افتد و همین بس که که پایه های یک رفاقت صمیمانه بریزد. پس اگر می خواهید با کسی صمیمی شوید هرگز غیبتس را نکنید. البته اگر هم نمی خواهید با کسی صمیمی شوید باز غیبتش را نکنید چون غیبت سلاح آدم های ضعیف است، شما که نمی خواهید آدم ضعیفی باشید؟ علاوه بر این شک نکنید وقتی غیبت می کنی طرفی که به این غیبت گوش میدهد شاید قبل از هر چیز با خودش بگوید این فرد پشت سر من هم پایش بیافتد اینطور غیبتم می کند و حس بدی به طرف می دهی که صمیمیت را کاهش می دهد. 

 

   به قلم : محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۰:۳۵
محسن دیناروند
سه شنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۰۳:۳۱ ب.ظ

عبادات رمضانیه ما چقدر قبول است؟

بسم رب الفاطمه( س) 

سلام 

با آرزوی قبولی طاعات و عبادت شما خوبان در ماه مبارک رمضان؛ 

 

یک فرد ممکن است در یک لحظه یا چند مدت به فرد دیگری علاقه مند شود، عشق زمانی مشخص می شود که از آن زمان اولیه دورتر شود و از معشوق فاصله مکانی و زمانی بگیرد، اگر با این فاصله عاشق ماند و حس و حال و روزش همان بود که از اول می نمود، خب می توان گفت این عشق، حقیقت دارد وگرنه آن حس و حال هر چه بوده، اسمش را نمی توان عشق گذاشت! 

مساله ماه رمضان و عبادات انسان هم همین است، ممکن است در ماه رمضان به واسطه حال و هوای خاصش آدم حسش به عبادت خدا یک تغییر مثبتی داشته باشد، رفتارش با مردم، خانواده اش و خودش گرایش مثبتی پیدا کند و خیلی چیزهای زندگی اش رویکرد مثبتی به خود بگیرد، این مساله، چیز خوبی است اما اگر بخواهیم بدانیم آیا این عبادات ما، رفتار ما، حس و حال ما چقدر می تواند مقبول و کارساز در زندگی ما باشد باید به پایداری و مانایی اش اندیشید!

هر چه قدر پس از گذشت رمضان، آن آثار مثبت پایدارتر و مانا تر باشند، عبادات ما مقبول تر و هر چقدر ناپایدارتر، به همان اندازه از مقبولیت آن کاسته می شود. لذا بهتر آن است که آثار ماه رمضان را در خود حفظ کنیم و مدام به خود یادآوری کنیم که خدا را همچونانی که در ماه رمضان دوست داشته ایم و پرستس کرده ایم به همان مقدار مقدار و ا لبته بیشتر هم بشود که بهتر دوست بداریم و عبادتش کنیم به همان ارزش عبادی و چه بسا بیشتر!

آری!  همانگونه که اخلاقمان و روابطمان با مردم خوب شده، همانگونه بمانیم، همانطور که با خانواده امان پاکیزه و لطیف رفتار کرده ایم ، همان گونه پاکیزه و لطیف بمانیم.

باید دقت کنیم و توجه کنیم و تمرین بدهیم خودمان را که تلاشمان این باشد که همان آثار رمضان را در خودمان زنده نگه داریم. اگر چنین کنیم و چنین شود، آنوقت است که باید به مقبولیت عباداتمان امیدوار باشیم و گرنه نخوردن و نیاشامیدن و از این قبیل در بهترین شرایطش کف عبادات رمضانیه است که شاید بتوان آن را عبادتی اقتصادی دانست نه عبادتی عاشقانه که عشق را باید از تداوم و پایداری عشق و آثارش دریافت‌. 

اینک خود مختاریم که مقبولیت عبادات رمضانیه ما در حد یک مقبولیت حداقلی و اقتصادی بماند یا یک مقبولیت عاشقانه زیبا؟ قطعا حق انتخاب با ماست، اینک کدام را بر می گزینیم؟ 

                                                                                     به قلم: محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۵:۳۱
محسن دیناروند