پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»

۴۱ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

دوشنبه, ۱۳ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۰۱ ق.ظ

سمت نیکی ها!

یا لطیف 
سلام 
 
ما که به توحید معتقیدیم، اصل بر این است که باید پاسخ این سوال برایمان مهم باشد که چقدر مقیدیم به ولایت الهی؟ 

پاسخ های طولانی و سنگین برای این پرسش در جای خود باقی است اما ساده ترین و در عین حال شیواترین پاسخ کشف ولایتمداری ما بندگان به خدا این است که به اعمال خود نگاه کنیم! به همان اندازه که نیکوکاریم، ولایتمداریم! 

این مهم را نه از خودم که از فراز دوم دعای جوشن کبیر دریافتم آنجا که می فرماید: یا ولی الحسنات... 

ای ولی نیکویی ها! بله! مشخص است که خدا صاحب و ولی نیکی هاست لذا می توان به این نشانه رسید که با انجام نیکی ها مطیعیم به ولایت الهی! 

کار نیک کردن از نیت است تا فکر و زبان و قلب و عمل ! همش هم به کار و کمک مادی نیست گاه لبخندی است هدیه همسر! گاه جویای احوال پدر و مادر شدن است! گاه ایجاد صلح است و گاه پایان دادن به یک خطا! و امثال این هاست. مهم ایستادن در سمت نیکی هاست! 

پس برای پاسخ به این پرسش که چقدر مطیعیم به ولایت الهی باید به این پرسش مهم پاسخ دهیم که چقدر نیکوکاریم؟ 
 
برای ولایت معصومین(ع) و اولیای الهی هم نشانه همین است که آنها از سوی ولی الحسنات آمده اند که برای ما نماد حسنات باشند! اساسا یکی از نشانه های تمایز اولیای الهی از  غیر آن همین است که اولیای الهی دعوت کننده به سمت نیکی ها هستند و خود جز نیکی نمی کنند آنگونه که نمادی آشکار از نیکی ها هستند که این آیه شاهد روشن مدعای ماست:  ان الله یحب المحسنین. (۱۹۵ بقره)
                                                                                                    محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۳ ، ۰۴:۰۱
محسن دیناروند

یا لطیف 

سلام 

در زندگی مشترک برای بالا بردن قدرت چانه زنی خود در مقابل همسرتان هیچگاه به دنبال حمایت خانواده خود نباشید چرا که خانواده ها از سر دوست داشتنتان به جای حمایت از شما، در زندگی اتان دخالت می کنند و این کار علاوه بر اینکه شما را تقویت نمیکند بلکه به تنش شما با همسرتان هم می افزاید‌.

برای همین اگر به اختلافی با همسرتان برخوردید سعی کنید خودتان آن را حل کنید و اگر نیاز به کمک داشتید از یک مشاور خوب کمک بگیرید چون کمک گرفتن از خانواده اتان هم باعث دخالت ایشان و بیشتر شدن مشکل می شود و از طرف دیگر هم ممکن است شما به راحتی با همسرتان راه بیایید و حتی پس از دعواهای مداومتان او را ببخشید و به سر خانه و زندگی اتان بروید اما با در جریان گرفتن خانواده دیگر از سمت خانوده از بازگشت مجدد شما به زندگی جلوگیری می شود‌.

محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۰۲ ، ۲۲:۳۳
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۵ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۰۸ ب.ظ

خدمت یا خیانت ما به امام علی(ع)

یا حق 

 

برای ما که مدعی پیروی از امام علی(ع) هستیم، قاعده بر این است که وفاداری نسبت به او باید در درجه اول برای ما باشد! 

سوال این است که در مقام سخن و تبلیغ ما مدعیان پیروی از مولا علی(ع) چقدر در مقام عمل به او وفاداریم؟ 

دوست داشتن مولا علی(ع) آنچنان هم ساده نیست که در زبان، سخن به مدح او می پردازیم! 

شوخی نیست علوی شدن، بنشینی در خانه استراحت کنی و فکرت و تمام کار و بارت بشود جمع آوری مال و رشد دنیوی بعد با چند تا حرف، ارادت را به علی(ع) ثابت کنی! 

نه! از این خبرها نیست! خودت را بفریبی خدا را که نمی توانی! 

همه چیز روشن است! زندگی علی(ع)  در ابعاد گوناگونش روشن است و رفتار ما و کردار ما هم مشخص! در این میان نمی توان هیچ کس را فریب داد و بدبخت کسی است که خودش را بفریبد!

علی(ع) همان است که برای برادرش هم حتی حق را ناحق نمی کند، برای همسرش اوج کرامت را می خواهد، برای فرزندانش تربیت صحیح را، برای مردم جامعه اش احترام به نظراتشان حتی آنجا که حق را نمی خواهند و برای خودش از دنیا حدوداً هیچ! و برای آخرتش دنیایی پربار! 

بیایید یک بار برای همیشه با خودمان رو راست باشیم!  حرف ها را کنار بگذاریم و با خودمان رو در رو شویم و خودمان را با اخلاق علی(ع) بسنجیم؟ ببینیم ما کجاییم و علی(ع) کجاست؟ آیا ما نمایندگان و معرفان خوبی برای او در عصر حاضر هستیم یا برعکس؟ معرفانی هستیم دفع کننده دیگران! 

دشمن که مشخص است دشمن است! از او انتظاری نیست برای دوستی!  اما آدم ها را با دوست هایشان می شناسند! من را می توانید از دوستانم بشناسید! آیا ما برای علی(ع) همانیم که دیگران او را به واسطه ما مدعیانش بشناسند؟ 

به خدا قسم مسئولیت شیعه بودن بسیار سنگین است که نه با حرف این مسئولیت از بین می رود نه با اشک ها و مدح ها! و اگر لحظه ای فکر کنیم که مسئولیت ما به عنوان پیروان علی(ع) همین هاست و یا با این چیزها می توانیم به علی(ع) عشقمان را ثابت کنیم جز حماقت و خود را فریفتن دچار چیز دیگری نشده ایم! 

تاکید می کنم اگر کسی مدعی عشق به علی(ع) و پیروی از علی(ع) نباشد سوالی از او نیست ولی قطعا در برابر مدعیان عشق و پیروی از علی(ع) این سوال حیاتی مطرح است که در مقام عمل چقدر زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... را بر اساس شناخت صحیح از زندگانی علی(ع) بنا نهادید؟ و چقدر معرف درستِ او برای جهانیان بودید؟ پاسخ ما به این پرسش می تواند موجب سربلندی ما، عزت و شکوه ما بشود اگر یا عملمان خوب باشد یا پس از اعتراف به اشتباه آن را اصلاح کنیم و یا موجب سرافکندی و خجالت ما در برابر حق اگر حرفمان با عملمان یکی نباشد و یا اصرار کنیم به همین اشتباه! 

 پس این نیست و فراموش کنید این را که با حرف از عشق و پیروی زدن می توانم یک راست بروم آن ور سرم را بالا بگیرم و بفریبم! نه! اگر چنین فکری کنیم باختیم! 

ما راهی نداریم جز اینکه علی(ع) را در همه ابعادش در عمل زندگی کنیم یا اذعان کنیم که ما علی(ع) نیستیم و دست از سر حق برداریم! راه دوم را که دوست نداریم پس با همه توان باید برای راه اول خودمان را آماده کنیم و راهی نیست جز آن! 

سخن حقی است اینکه اگر علی را درست شناختیم و پس از مقام حرف، در عمل او را زندگی کنیم، همین خدمت ما به علی(ع) است و غیر این اگر باشیم و عمل ما با حرف ما نخوانَد و سرانجام معرف خوبی برای مرام و اندیشه علی(ع) نباشیم جز خیانت به او کاری نکرده ایم! 


به قلم: محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۰۲ ، ۱۲:۰۸
محسن دیناروند
جمعه, ۱۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۲:۱۸ ق.ظ

وظیفه جنبش دانشجویی، امروز چیست؟

بسم رب الفاطمه(س) 
سلام

۱۶ آذر مصادف است با روز دانشجوست که این روز را گرامی می داریم و این روز را به همه دانشجویان عزیز به خصوص دانشجویان خودم تبریک می گویم.‌

 

جنبش دانشجویی همواره عدالتخواه، آرمان خواه، ظلم ستیز، استقلال خواه، علم گستر، صریح و شجاع بوده است. 

 

این جنبش دستخوش تغییراتی شده که دلیل آن خود یاد داشت و فرصت دیگری می طلبد! 

اما حق بدهید ناراحت شوم و نگران باشم برای جنبشی که روزگاری در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران برای مقابله با سلطه آمریکا به میدان آمدند و حکومت ظالم وقت، با گلوله خون سه تن از آنها را به زمین دانشگاه ریخت ولی از ظلم ستیزی اش کاسته که نشد، افزون گردید ولی امروز دانشجوی ما برای روز خودش دنبال هدیه و سوت و کف و هوراست به جای حق طلبی و  ظلم ستیزی و از این قبیل! 

البته همه این تغییر نگرش ها در جنبش های دانشجویی تقصیر دانشجوها نیست بلکه حاصل سالها مدیریت و نگاه اشتباه ما به جنبش های دانشجویی بوده است که امروز می بینیم.

امیدوارم جنبش دانشجویی به هویت حقیقی خود برسد که دغدغه اش از مثلا سلف مختلط به ستم ستیزی و از این دست برگردد که مبارزه با استکبار از غرب گرفته تا ستم های رژیم شاه از جنبش دانشجویی آغاز شد، 

شاید برخی دانشجویان محترم  از حرف هایم ناراحت شوند ولی از قدیم گفته اند دوستم آن است که مرا به گریه اندازد نه بخنداند! بله مهم ترین وظیفه دانشجوی امروز بازیابی هویت اصیل آرمانخواه، عدالتخواه، ظلم ستیز، استقلال خواه علم گستر دانشجویی است و دستیابی به این هویت دانشجویی است که می تواند منشاء بسیاری از خوبی ها در جامعه باشد. 


دوستدار شما 
محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۰۲ ، ۰۲:۱۸
محسن دیناروند
سه شنبه, ۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۶:۲۶ ب.ظ

خدمت با به مولا علی(ع)؛ چرا و چگونه؟

بسم رب الفاطمه(س) 
سلام 


خدمت ما به مولا علی(ع)؛ چرا و چگونه؟ 

در جنگ صفین و در زمان حیات امام علی(ع)  فردی شامی از سوی لشکر معاویه به سمت سپاه امام(ع) حمله کرد و یکی از دلایل این جنگ را  بی‌نماز بودن امام(ع) و یارانش بیان ‌کرد که سخن آن فرد شامی این بود:

«... فَإِنِّی أُقَاتِلُکُمْ لِأَنَّ صَاحِبَکُمْ لَا یُصَلِّی کَمَا ذُکِرَ لِی وَ أَنَّکُمْ لَا تُصَلُّون‏...»؛ یعنی من با شما از آن‌رو پیکار می‌کنم که بر اساس گزارشی که به من رسیده است، فرمانده شما نماز نمی‌گزارد و شما نیز نماز نمی‌گزارید...!

نگاه کنید که تبلیغات اموی چه کرده بود با جامعه، آنگونه که به صورت رسمی و واضح بهانه مقابله و جنگ با مولا علی(ع) را بی نمازی حضرت و یارانش عنوان می کنند! 
حالا در همان جو به وجود آمده بوده که چنین تصور می شده که مردم در زمان شهادت امیرالمومنین(ع) گما‌نشان بر نمازنخوان بودن ایشان بود و متعجب از ضربت خوردن مولا(ع) در محراب نماز!

آن جو پر واضح و بدیهی است که تهمتی بیش نبوده که موارد مواجهه سخت جامعه آن زمان با این دست تهمت ها و به قول امروزی ها پرونده سازی  و حضور دست کم جمع کثیری از مردم در اقتدای به مولا(ع) سندی محکم بر دروغ بودنشان است ولی با این حال قدرت جو موجود تا آنجا بوده که توده های عظیمی علی(ع) را تنها گذاشتند! 

و اما امروز آیا با وجود ما شیعیان علی(ع) آیا وضعیت تنهایی و مظلومیت اینچنینی حضرت امیر(ع) برطرف شده؟ آیا ما توانسته ایم نمایندگان و معرف های مطلوبی به عنوان یاوران و پیروان حضرتش در جهان معاصر باشیم؟ 

بحث سیاسی نمی کنم که قدرت نرم ما چقدر است و ما چه ها کرده ایم! بحث من شناخت درست ما از علی(ع) به عنوان مدعیان پیروی از علی(ع)  است! 

متاسفانه باید بپذیریم که شناخت بسیاری از ما شیعیان علی(ع) از مولایمام در حد اینکه گمان می بریم نهج البلاغه را خود حضرت نوشته اند   _ نه اینکه سید رضی(ره) این کتاب شریف را پس از حدود ۴۰۰سال از حیات دنیوی امام علی(ع) از منابع حدیثی گردآوری کرده اند_  پایین  است و این اوج مظلومیت امیرالمومنین(ع) در طول تاریخ است که در یارانش نیز هنوز که هنوز است درست و دقیق او را نمی شناسیم. 

مسولیت امروز ما به مراتب دشوار تر از عصر حیات دنیوی حضرت امیرالمومنین(ع) است که که در آن عصر مخالفان مشخصا امویان و خوارج و از این قبیل بودند و خط قرمز دوستی و دشمنی با حصرتش مشخص! اما امروز ما! آری ما که مدعی پر و پا قرص مولاییم متاسفانه گاهی بر شناخت نادقیق خود از حضرت مولا(ع) پای می فشاریم. 

در مثال که بیان آن رفت در مورد  کتاب شریف نهج البلاغه اشاره کردم که این کتاب شریف حاصل گرداوری احادیث منتخبی _برخی از احادیث بلیغ و فصیح_  امام علی(ع) است که به کوشش جناب سید رضی(ره) جمع آوری و تالیف شده است.

 اما ما در خدمت به این کتاب شریف چه کرده ایم؟ چنان جو سنگینی ایجاد کردیم که این کتاب را از دایره کتب حدیثی خارج کردیم و بسان آیات قرآن کریم آن را صددرصد صحیح میدانیم آنچنان که کسی_ نه هر کس که منظور متخصصان علوم قرآن و حدیث، کلام، فقه و فلسفه_ نتوانند به واکاوای، تحلیل و تصحیح علمی و کلامی آن بپردازند! 

و این عدم نگاه درست ما به این کتاب عزیز گاها موجب تصورات اشتباهی و متاسفانه جو سنگینی بر علیه حضرت علی(ع) در دنیای معاصر شده آن هم به نام علی(ع)  که در این یادداشت فرصت پرداختن مفصل به آن نیست! 

امروز وظیفه بزرگی که بر دوش اسلام پژوهان عزیز است آن است که جدای از جو موجود با تحلیل قرآنی، حدیثی، کلامی، فلسفی، فقهی و اخلاقی به تصحیح این کتاب شریف بپردازند تا بتوانیم با بهره گیری از دنیای گوهربار نهج البلاغه به شناخت دقیق تر و گنجینه های متعالی تری از اندیشه های مولایمان علی(ع) دست یابیم.

به قلم: محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۰۲ ، ۱۸:۲۶
محسن دیناروند
سه شنبه, ۱۶ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۴۵ ق.ظ

آیا بهترین دین انسانیت است؟

یا رحمان 

سلام 

 

این روزها مُد شده که برخی می گویند بهترین دین، انسانیت است و بهترین دین برای هر کس انسانیت اوست! 

 

خب ابتدا باید ببینیم دین الهی آیا با انسانیت در تضاد هست یا نه؟ و مهمتر از آن دین هر کس انسانیت اوست چه شکلی است و چه سازمان و ساختاری دارد؟ 

 

 امام علی(ع) می فرمایند: 《شنیده ام که مردی از لشکریان او(معاویه) به خانه ی زن مسلمان و زن دیگر غیرمسلمانی که در پناه اسلام جان و مال شان محفوظ بوده است، وارد شده اند و خلخال از پا و دست بند از دست و گردن بند از گردن و گوشواره های آن ها را از گوش شان بیرون آورده و ربوده اند، در حالی که هیچ وسیله ای برای دفاع جز گریه و التماس نداشته اند. آنان با غنیمت فراوان برگشته اند بدون این که حتی یک نفرشان زخمی گردد یا قطره خونی از ایشان ریخته شود. اگر از این پس، مسلمانی از غم چنین حادثه ای بمیرد، جای ملامت نیست، بلکه به نظر من سزاوار است》

 

آیا این نوع طرز فکر جز این است که کمال و اوج و ایده آل رسم انسانیت است؟ 

آیا هدف دین به معنای حقیقی اش که با تراز قرآن و معصومین(ع) می توان به آن دست یافت جز برای خدمت به انسان و رساندن بشر به نقطه آرمانی اش است؟ 

 

اما اینکه عده ای دم از انسانیت منهای دین می زنند چه؟ جهان با اینها چه شکلی است؟ 

جهان با شعار انسانیت بهترین دین است جهان وحشتناکی خواهد بود، نمونه کوچکش را در این روزها می بینیم که در غزه چه می گذرد؟! 


در حدود دو هفته چشم در چشم جهان می گویند بیش از ده هزار انسان غیر نظامی را کشته ایم و بعد از این هم خواهیم کشت! 

 

آنوقت جهان مدعی انسانیت گرایی سکوت می کند و دم نمیزند در برابر این ستم! 

چهره واقعی دین انسانیت همین است که می بینیم، جهان قدرت طلبی ، زورگویی، ستمگری و هر روز گسترش کارخانه های اسلحه سازی و به روز شدن بی اخلاقی ها! 

 

چرا اینچنین؟ چون انسان دارای غریزه ها و فطرت های مختلفی ای است که اگر نتواند آن را مدیریت کند به افسارگسیختگی اخلاقی می رسد و نتیجه اش همین است که گوشه ای از آن را می بینیم. 

 

جایزه صلح نوبل را که شنیده اید!  دو ایرانی برنده این جایزه شده اند یکی شیرین عبادی و دیگری نرگس محمدی! هر دوی اینها فعال حقوق بشر هستند و مدعی انسانیت گرایی! 

برای هرچه که نوبل صلح گرفته اند به کنار! این جایزه ها نشان می دهد تراز جامعه جهانی برای حقوق بشر و انسانیت گرایی می تواند همین افراد باشد! 

 

اینها برای مبارزه مدنی با اسلام به نوبل صلح رسیدند اما نگاه کنید که در جریان نسل کشی غزه توسط اسرائیل که در محدوده دو هفته بیش از ده هزار کودک و زن و مرد بی گناه و غیر نظامی جانشان را از دست داده اند، بیمارستان ها را هم زده اند حتی اما در محکومیتش لب به سخن نمی گشایند و دست کم با سکوتشان مهر تایید می زنند!

 

به راستی لعنت بر چنین حقوق بشری که این وسعت از ظلم و انسان کُشی جلوی چشمت اتفاق بیافتد و آنگاه ژست انسانیت گرایی به خودت بگیری و از ظالم حمایت کنی! لعنت به چنین جایزه های صلح که آغشته به خون انسان هاست. 

 

برای همین نباید فریب شعار به ظاهر زیبای بهترین دین انسانیت است را بخوریم. این شعار بنا به شواهد و راه و رسم مدعیانش یک دروغ بزرگ در عصر حاضر است که عده ای ستمگر و همراه ستمگران دارند با ژست های شیک و مدرن به خورد ما می دهند. 

 

آری خواهر و برادرم نباید دل ببازیم به دروغ های آشکار!

 

محسن دیناروند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۰۲ ، ۰۸:۴۵
محسن دیناروند
جمعه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۲:۲۶ ق.ظ

لزوم و ضرورت توجه به بدیهیات فکری و دینی!

بسم رب الرسول الله (ص) 

از نشانه های انسانِ بی فکر این است که باید بدیهیات را هم برای او اثبات کرد! 

برای نمونه اینکه خورشید گرمابخش است یا 
تابستان گرم است این ها یک سری امر بدیهی هستند و نیاز به اثبات برای اهل فکر ندارند! 

اما وقتی یک بچه سه چهار ساله در وسط تابستان به قصد بیرون رفتن مدام اصرار می کند حتما باید کاپشن بپوشم چون او در محیط منزل جلوی کولر سردش است، قانع کردن او به اینکه الان تابستان است و خورشید گرمای بیشتری می تاباند در نتیجه هوا گرم است و امکان بیرون رفتن با کاپشن نیست و یا اینکه اگر الان با  کاپشن بروی مردم به ما می خندند نشدنی است چرا که او قوه تفکر برخوردار نیست و نمی تواند این بدیهیات را در آن واحد تحلیل کند، روانشناسان در چنین مواردی به والدین توصیه می کنند که بگدارید کودک شما این خواسته اش را تجربه کند و در همین تجربه کردن هاست که بدیهیات را فرا میگیرد و بزرگتر که شد از این امور بدهی با تحلیل خود یک زیست مناسب بر می سازد! 

در امور تجربی مثل آنچه در مثال بالا آمد کار آسان است و انسان ها با کسب تجارب زیسته به امور بدیهی باورمند می شوند اما در امور نظری بسیار کار دشوار است و گاهی هم به امری ناممکن تبدیل می شود و از همین رو توصیه می شود که در همان کودکی به فرزندانمان نحوه بهره گیری از فکر را بیاموزیم و به او اجازه دهیم تا فکر کردن را مدام تجربه کند، از او نظر خواهی کنیم حتی در خرید های بزرگ مثل خرید خانه! بگذاریم فرزندانمان فکر کنند و از آن لذت ببرند تا امور بدیهی نظری و فکری برایشان روشن و اثبات شده باشد نه اینکه به خاطر فقدان بهره گیری از تفکر نیاز باشد در بزرگسالی برایش نکات بدیهی فکری و نظری اثبات شود. 

برای نمونه اینکه این امر بدیهی که اعتماد به فرد ناشناس و ناآزموده در اجتماع می تواند به فرد آسیب مالی، جسمی، روحی و... برساند را اگر در کودکی به فرزندمان نیاموزیم و اینچنین تربیتش نکنیم سخت می شود در بزرگسالی او را به این مهم رساند مگر احتمالا به تجربه سنگین و یا جبران ناپذیری! 

بحث ما اینک در امور دینی سنگین تر می شود چرا که از طرفی مباحث دینی به عمق بیشتری از تفکر نیازمند است و کار را سخت تر می نمایاند‌ و از طرفی اگر شناخت دین از کانال صحیح خودش اتفاق نیافتد و امور اشتباهی به عنوان امور بدیهی در ذهن گنجانده شود به خاطر وابستگی اش به امور مقدس تغییر دادن این شناخت کار به شدت دشوارتری از سایر امور و علوم نظری است.
 
نمونه دینی اش اینکه معصومین(ع) در نظر ما رابطه عینیت دارند نه مِثلیت! و این امری بدیهی به شمار می آید‌. 

یعنی آنچه امام علی (ع) کرد همان است سایر معصومین(ع) می کردند و تمام. 

برای روشن شدن تفاوت رابطه های عینیت و مثلیت به مثال یکی از اساتیدم اشاره می کنم که عرض کردند: وقتی یک رئیس جمهور به سفری می رود، محافظینی با خود همراه دارد، از محافظین هم مثل رئیس جمهور پذیرایی می شود یعنی همان غذا، همان میوه، همان هتل و از این تشابهات اما آیا جایگاه رئیس جمهور با محافظ یکی می شود؟ نه! این رابطه محافظ و رئیس جمهور اینجا رابطه مثلیت است چون از محافظ مثل رییس جمهور پذیرایی می شود اما رابطه معصومین(ع) با هم چنین رابطه ای نیست بلکه رابطه عینیت است یعنی عین هم و هم جایگاه و هم شان! 

طبق آنچه به آن پرداخته شد این یک امر بدیهی است که اگر امام حسین(ع) در جریان  نبرد با معاویه بود همان پیمان صلحی را می بست که امام حسن(ع) بست و اگر امام حسن(ع) در واقعه عاشورا بود همان می کرد که امام حسین(ع) با قیام بر علیه دستگاه ظالم یزید کرد.  پس بدیهی است که هر معصوم عین آنچه گفت و می زیست که هر معصوم(ع) دیگر! 

و برخی چون این اصول بدیهی فکری را نمی شناسند گمان اشتباه می برند نسبت به صلح امام حسن(ع)  و یا قیام امام حسین(ع) و اموری از این دست! 

برخی می گویند کاش امام حسن(ع) در برابر معاویه قیام می کرد تا تاریخ اسلام به عاشورا نیانجامد و از این رو به امام حسن(ع) معترض هستند و برخی دیگر به امام حسین(ع) که چرا مثل امام حسن(ع) صلح نکرد تا واقعه عاشورا اتفاق نیافتد. 

 این دو دسته گمان می برند که این دو امام(ع) دو روش متفاوت داشته اند در صورتی که اینگونه نبوده و نیست  بلکه راه و روش و عمل معصومین(ع) عین هم هستند و هر معصوم(ع)   مطابق ظرف زمان و مکان و سایر امور موثر در تصمیم گیری و عمل، تصمیم گرفته و عمل کرده اند. 

با توجه به این مهم می توان به بسیاری از شبهات دیگر نیز پاسخ داد مثل این شبهه که چرا برای امام حسین(ع) اینقدر زیاد و پرهیجان سوگواری می شود ولی برای سایر معصومین(ع) به ویژه پیامبر(ص) ،امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) اینچنین سوگواری نمی شود؟ 

پاسخ می تواند واضح باشد با آن اصل بدیهی رابطه عینیت بین معصومین(ع) که ذکر شد! 

ما وقتی برای امام حسین(ع) سوگواری می کنیم عین سوگواری برای سایر معصومین(ع) است! و از نظر ما بین معصومین هیچ تبعیض و اختلافی نیست

 و از طرفی دیگر احترام به هنجارهای مثبت اجتماعی یک امر بدیهی اخلاقی است حال آنکه به لحاظ نحوه وقوع حادثه کربلا در میان اجتماع مسلمین نحوه سوگواری برای امام حسین(ع) متفاوت است لذا به این هنجار اجتماعی مثبت لازم است احترام بگذاریم. 

و اصل بدیهی دیگر اینکه از هیچ معصومی دنبال برتری جویی از معصوم دیگری نیست که به هم حسادت کنند یا رقابت جویند و چنین رذیلت هایی در وجود مقدس و مبارک ایشان نیست که اگر می بود معصوم نمی بودند لذا از طرف خود معصومین(ع)  هم این مساله تبعیض یا مسائل منفی نیست و این دست شبهات و مسائل از روی عدم توجه به این نوع از بدیهیات ساخته و نشر داده میشود که اگر ما متوجه این امور بدیهی نباشیم یا خود  _خدا نکند_ دچار تردید می شویم یا  پاسخ هایی می دهیم که بر شبهه می افزاید. 

به قلم: محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۲۶
محسن دیناروند
سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۲، ۱۲:۱۶ ق.ظ

چرا ساختن فیلم هایی مثل عشق کوفی غلط محض است؟

یا حق 

سلام 

سریال عشق کوفی طبق اعتراف و اذعان سازندگانش در رسانه های متعدد نه بر مبنای تاریخ صحیح که بر اساس تخیل نویسندگانش ساخته شده است که خود عجیب است و جای تاسف دارد. در ادامه چند سوال مطرح می کنم:

 

اول) آیا تاکنون در مورد تاریخ ملت ها و کشور ها و تمدن ها فیلم تخیلی ساخته شده است؟ اگر شده اعلام گردد تا بدانیم که چه کشورهایی در مورد تاریخ خودشان فیلم تاریخی بر مبنای تخیل ساخته اند؟ 

 

دوم) سازندگان و پخش کنندگان و ناظران این فیلم آیا گمان نمی کنند با ورود به ساختن فیلم تخیلی در مورد موضوع مهم عاشورا زمینه ورود تحریفات نو در تاریخ عاشورا را فراهم کنند؟ 

 

سوم) ایشان نمی پندارند که با ساخت و ترویج چنین فیلم هایی زمینه را برای مغرضان و بدخواهان فراهم کنند تا بر این طبل ظالمانه اشان که کل تاریخ عاشورا یک صفحه هم نمی شود و ما بقی اش دروغ و ساختگی بکوبند که ببینید این هم نمونه  اش؟ 

 

چهارم) سازندگان فیلم مدعی شده اند که چهره زنان در فیلم مقتدر و بهتر نشان داده شده استو هیچ نگاه جنسیتی نبوده، سوال این است اصل داستان شما بر ضعف یک زن از نجات خودش در امر ازدواج با یزید است که در این راه محتاج دیگری است؟ یا در صحنه ای دیگر  از فیلم پدری با شرطی در مورد دخترش مواجه می شود که بنا بر آن دخترش را می کشد و حتی با افتخار به این دخترکشی اذعان میکند که برای عزایش سیاه هم نمی پوشد!!! در این صحنه تاسف بار و جاهلی اخیر دختر کشی نه برای بیان تاریخ آن دوران بلکه به عنوان یکی از بهترین نقاط تصمیم گیری پدر و غلبه ایمان بر هوای دل نمایش داده می شود؟  دقیقا معنای اقتدار و بهتر بودن از نظر سازندگان فیلم چیست؟ و آیا کدام امام معصوم(ع) بر دختر کشی برای حفظ آبرو سفارش کرده که شما اینچنین تهمت هایی را برای  شیعیان روا می دارید؟  اگر کسی خبری داده که مبتنی بر آن قتلی رخ داده توسط دیگری و حداکثر در قتل دیگری معاونت داشته حکمش چیست؟ آیا باید قصاص شود؟ یا توسط پدرش با افتخار کشته شود؟ آیا این فقه سازی نیست؟ با کدام فقیه یا مجتهدی این صحنه را مرور کرده اید که آن را مجاز دانسته؟ یا با کدام حقوقدان مشورت کرده اید؟ 

 

پنجم: غرض نگارنده این است که بر این مهم تاکید شود  ساختن فیلم بر اساس تخیلات در مورد عاشورا غلط است. و تکرار چنین اشتباهاتی نه خدمت به عاشورا که خیانت به آن واقعه عظیم تاریخی است. 


امید که صدا وسیما با توجه به این نقد، از ساخت و نشر چنین آثاری جلوگیری نموده چرا که در صورت ادامه اینچنین آثاری با بحران جدی تحریف عاشورا و نیز حمله بدخواهان به واقعیات کربلا که خیلی خطرناک است مواجه خواهیم شد.

 

 

 محسن دیناروند 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۱۶
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۲، ۰۲:۳۶ ق.ظ

نمایش جلوه ای از زیبایی های عاشورا !

یا لطیف 
سلام

در انسان ها امیال غریزی و فطری فراوانی هست،  یکی از امیال غریزی انسان میل به سلطه گری است، یعنی انسان به طور غریزی تمایل دارد که بر دیگران سلطه یابد و بر ریز و درشت امور دیگران احاطه داشته باشد. برای مثال اینکه انسان می خواهد به واسطه هوش مصنوعی بر امور زندگی دیگران نظارت و کنترل و هدایتگر داشته باشد ناشی از وجود همین غریزه میل به سلطه گری است. 

غریزه دیگری که در انسان هست و میل به سلطه گری را تکمیل و تقویت می کند میل به سلطه پذیری است. یعنی انسان هایی هستند که تمایل دارند همیشه زیردست، فرمانبردار و زیر سلطه دیگری باشند. برای مثال اینکه یک سری از آدم ها تمایل به زیردستی غرب یا شرق دارند! حالا به جای میل به سلطه پذیری شما بخوانید غرب زده یا شرق زده!  به هر حال این هم یک میل غریزی در انسان است. 

اما سوال این است که آیا میل درونی سومی در میان این دو غریزه هست یا نیست؟ که نجات دهنده انسان از زیر بار ستمگری ها باشد چرا که تیغ این دو غریزه بر حق انسان هاست که می بُرَد و ستم تولید می کند. 

میل فطری سلطه ستیزی درست همان میل فطری است که با بیداری اش و کنار رفتن غبار فتنه ها و بهانه و منفعت جویی های ناصواب می تواند در برابر سلطه گری ها و سلطه پذیری ها بایستد و دنیایی زیبا را که حاصل عدالت است برای انسان ها بسازد! 

یکی از جلوه هایی زیبایی شناسانه عاشورا روشن کردن چراغ همین میل فطری در بشر است که مولا حسین (ع) با کنار زدن غبارهای گوناگون نشسته بر آن از جمله منفعت خواهی های ناصواب، بی اخلاقی های بی شمار، عادت کردن های کُشَنده به وضع موجود، قدرت خواهی های ناشایست و بسیاری دیگر از غبارهای فتنه آلود، بتواند میل فطری به سلطه ستیزی را در بشر بیدار کند تا جهان به نمایش تمام قد این زیبایی منحصر به فرد بپردازد. 

با توجه به این گرایش های فطری و غریزی بهتر می توانیم یکی از رازهای زیبایی عاشورا را ترسیم و باز خوانی کنیم تا قدرت جمله حضرت زینب(س) را بهتر دریابیم، آنجا که فرمودند: ما رایت الا جمیلا 

محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۳۶
محسن دیناروند
جمعه, ۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۱۲ ق.ظ

بررسی امکان دین منهای اخلاق!

بسم رب الحسین(ع) 

سلام 

 

آیا دین منهای اخلاق شدنی است؟ اگر بخواهم بر حسب آنچه که در روال پاسخگویی دارم به این پرسش پاسخی دهم لازم بود قبل از پاسخ،  مقدمه ای می چیدم و اگر این سوال موضوعی دیگر داشت به همان ترتیب قبل، اول مقدمه ای می گفتم و سپس پاسخ را! 

 

 اما عمق درد و التقاط و کج فهمی و فتنه گری در مساله دین منهای اخلاق هست که صبر را از من می رباید و وادارم می کند بی مقدمه پاسخ دهم که دین منهای اخلاق دروغ است، دین منهای اخلاق از دین سوی خدا نیست ، دین منهای اخلاق زشت ترین و لجن ترین برنامه است که می تواند نه فقط به بشر که به کل جهان آسیب برساند‌.

 

 اگر دیندار بی اخلاق به گمان خودش دروغ نمی گوید پس دچار توهم دینداری است و اگر این دو نباشد پس دین را نردبانی ساخته برای رسیدن به مقاصد و منافع شخصی اش! و اگر اینها نباشد در شناخت دین بد جور فریب خورده است!

 

اگر بخواهیم از تصویر دین منهای اخلاق دنیایی را نمایش دهیم می توانیم آن را در دنیای اهل یزید در عاشورا ببینیم و در مقابل دنیای اهل حسین(ع) نمایش دین بر محوریت اخلاق است. 

یزیدیان را نگاه کنید! درست ببینید! آنها خود را نه مخالف دین بلکه دیندار کامل می دانند و در مقابل حسین(ع) را خارجی! 

 

می خواهم شما را به مقایسه این دو شکل از دین دعوت کنم تا ببینیم وقتی از جایگاه اخلاق در دین حرف می زنیم دقیقا از چه چیز حرف می زنیم! 

 

یزیدیان آب را بر حسینیان بستند! بر طفل شیرخوار در آغوش پدر تیر سه شعبه زدند! انبوه حدود ۳۰ هزاری بر جمعیت حدود ۷۲ نفری تاختند!  با لشکری نظامی به خیمه ها و غیر نظامی ها یورش بردند! خانواده ها را بی هیچ ارتکاب جرمی به اسری بردند! سر بریده پدری را بر سیر نیزه به دختر سه ساله اش نشان دادند! که این حادثه اخیر منجر به شهادت دختر شد! و حوادث دیگری در صحنه عاشورا از طرف یزیدیان به همین شکل می بینیم! 

 

قصد روضه خوانی ندارم، می خواهم بپرسم کدام یک از این حوادث گفته و ناگفته در قبل اخلاقی است؟ و آیا یزیدیان بدون تکیه بر دین این اعمال را به انجام رساندند؟ 

 

می بینیم که ذره ذره این رفتارها و کردار ها نه که فقط غیر اخلاقی که کاملا ضداخلاقی بوده اند و دست بر قضا همه آنها به هر دلیلی همه آن اعمال زشت و نجس را با روکش دین انجام دادند که اگر نبود حکم خروج حسینیان توسط امثال قاضی شریح دست به چنین جنایاتی نمی زدند! آنها برای شهید کردن تک تک حسینیان نیت قرب الهی داشند! عجبا از این دینداری! 

 

این همه عمل ضد اخلاقی و دین داری؟! 

 

اما طرف مقابل را ببینیم؛ بخشیدن و نادیده گرفتن تمام ظلم های فردی که از صمیم قلب توبه کرده و در آغوش گرفتنش؟ توجه مدام به خانواده؟ نپذیرفتن ظلم؟ احترام به نظر و آزادگذاشتن یارانش بین رفتن و ماندن در نبرد؟ و خیلی موارد دیگر که بر همگان روشن است!  اینها چه رابطه ای با دین دارند؟ بله این گروه هم دین دارند اما با یک فرق دین اخلاق بنیان! 

 

حال کدام یک دین است؟ دین بی اخلاق یا دین اخلاق بنیان؟ تشخیص تفاوت این دو به راحتی مشخص است؟ آیا نیست؟ 

 

مثلا الان اگر در خیابان سر بریده یک پدر را حالا به هر دلیل حتی حق یا ناحق به دختر سه ساله اش نه اصلا به هر کس نشان دهند و بگردانند آیا این اخلاقی است یا ضد اخلاقی؟ 

 

اگر الان در خیابان چند نفر بیایند راه مردم را ببندند آیا این اخلاقی است یا ضد اخلاق؟ 

و هزار اگر دیگر که می توان ساده به نگاه اخلاقی و وجدانی به پاسخ آن ها دست یافت؟ 

بحث بر سر چه بود؟ سر رابطه دین و اخلاق؟ دین اخلاق بنیان در تقابل با دین منهای اخلاق! در نبرد عاشورا این دو شکل از دین را می بینیم با دو دنیای کاملا متفاوت و متضاد. 

 

دنیای حسنیان، دین اخلاق بنیانی است که سر همین نگاه اخلاقی است که حضرت زینب(س) می گوید: جز زیبایی چیزی ندیدم! و دنیای یزیدیان، دنیای دین منهای اخلاق است که در این دنیا همه چیز هست جز زیبایی ، زیبایی نمایش وجود خداست! آری خدا در دنیای یزیدیان نیست و این برای تاریخ روشن است چون زیبایی ندارد! زیبایی ندارد چون سراسر ضد اخلاق را داریم می بینیم از یزیدیان! 

 

سوال دیگری که لازم است پرسیده شود این است که آیا خدا سخن و عمل غیر اخلاقی یا ضد اخلاقی بروز می دهد یا اخلاق بنیان؟ قطعا پاسخ همه اخلاق بنیان بودن اعمال خداست.

 

 حال ابلاغ و یا پسندیدن عمل غیر اخلاقی یا ضد اخلاقی، آیا اخلاقی و عاقلانه است؟ پاسخ بدیهی است که نه! 

 

پس چگونه خداوند که خود اخلاقی است،دینی غیر اخلاقی برای بشر می فرستد!؟ پس نمی فرستد! دین خدا قطعا اخلاق بنیان است یعنی هرگز با اخلاق فطری انسان در تضاد نیست. 

 

لذا می توان به این مهم رسید که هر چه از اخلاق فاصله دارد به همان اندازه از دین توحیدی فاصله دارد و هر چه به اخلاق نزدیک است به دین توحیدی نزدیک تر! 

آری این یک واقعیت در مورد دین و دینداران است و یکی از معیارهای مهم تشخیص دین توحیدی از غیر آن و دیندار راستین از غیر آن همین توجه به معیار اخلاقی بودن است و فاصله اخلاقی اش با حق و ناحق، درست و نادرست، خوب یا بد!

 

به قلم: محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۰۲ ، ۰۱:۱۲
محسن دیناروند