تک بیت عرفانی من!
یا الله
سلام
از خط بدم در جزوه نویسی که بگذریم که باعث شد در طول دوران دانشجویی ام خوشبختانه هیچکس از من جزوه نگیرد!؛ یک ویژگی در جزوه هایم هست که معمولا جملاتی از خودم که حاوی نظرات شخصی ام هست در حاشیه آن می نویسم. در جزوات کارشناسی و ارشدم همینطوره، امشب جزوه های مقطع دکتری را نگاه کردم دیدم هیچ اثری از من نیست! البته تعجب هم نکردم چون مباحث را اساتید آنگونه فشرده می گفتند که جایی برای ابزار عقیده شاگردی مثل من باقی نمی گذاشت.
اما استاد درس اخلاق عرفانی شیوه متفاوتی داشت و آرام سخن می گفت و یک لبخند متینی همراهش بود، طوری که به آدم حالت عرفانی دست میداد گاهی!
البته با برخی مسائلی که می گفت موافق نبودم! نمی خواهم الان وارد بحث علمی بشوم اصلا فقط برایم جالب بود یک تک بیتی سر کلاس ایشان در جلسه سوم بر دفترم به یادگار گذاشته بودم که بعد از کلاس به علت زیادی مسافت از تهران تا شهرستان و بعد هم کلاس ها و کار بارها از شنبه تا چهارشنبه، همان تک بیت باقی ماند که ماند! و این شد تک بیت عرفانی من:
بی تو، گفتن از عرفان خنده دار است!
نباشی،اخلاقِ عرفانی شوره زار است!
همون بهتر که تک بیت موند و ادامه نداشت چون واقعا افتضاحه و اعتماد بنفس زیادی میخواد که چندتا کلمه ردیف کنی و اسمشو بذاری شعر