پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
بایگانی
يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۳۷ ق.ظ

اصلاح

بسم الله الرحمن الرحیم 

با سلام و احترام به دوستان

 

نگران گرهی که بازشدنی است نباش.

                              محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۹ ، ۰۱:۳۷
محسن دیناروند
جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۰۲ ق.ظ

رهایی

بسم الله الرحمن الرحیم 

                                              نذر امام حسن مجتبی(علیه السلام) 

 

دلم می خواهدت 

آنجور که جان دادنم اول راه است برایت 

شب است و امیدم هست آن روی ماهت 

گاهی حتی کمی که می شوم دور از نگاهت 

هست بالای سرم مثل همیشه آشیان سایه ات 

دلم آه تنگ است و چه خوش خو گرفته با هوایت 

کجا دارم برم مولا؟ هان؟ کجا جز خانه ات؟ 

سرم ای قله عشق خاک پایت 

ای جان، بادا جانم به فدایت 

زمستان است و سوز سرمایش 

دلم گرم است اینک به گرمای دست هایت 

شب است و کوره راه هست و چشم ها خاموش 

بریده از همه جا، رها از همه کس 

دلبسته ام جانا از سر لطفت 

به رهایی به رسیدن از راه دعاهایت 

 

 

 محسن دیناروند

جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۹

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۹ ، ۰۰:۰۲
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۲۶ ق.ظ

خدایا سرنوشت ما با تو

بسم الله الرحمن الرحیم 

با سلام و احترام خدمت همراهان عزیز

مردی را دیدم که قاری قرآن بود در حالی که مدت ها تلاوت قرآن را رها ساخته بود و به آوازخوانی مطلق روی آورده بود و حتی رویگردان از ربنای صدای خودش! 

مردی را دیدم آنگونه زیست و آنطور حرف می زد و رفتارش به طرزی بود که دشمنان و از همه بدتر اهل نفاق با مرگش به سوگ نشستند و مدام غصه می خوردند برای مرگش! 

مردی را دیدم آنگونه که هوادارانش در مراسمش به جای تلاوت قرآن و فاتحه، آوازخوانی می کردند و به جای فرستادن صلوات برایش دست میزدند و هورا می کشیدند ... 

و آه این چه سرونشت تلخی و چه عاقبت به شری عجیبی!

از این سرنوشت نافرجام و ناکام می آموزم بی خدا به هیچ جای خوب و روشنی

نمی شود  رسید و برای همین چاره را این می بینم که از او می طلبم مرا و خانواده ام را و نسلم را و دوستانم را و همه و همه را بی خودش نکند.

خدایا مرا ببخش، ما را هزار هزار بار ببخش ، به بی نهایت خطاهای ما بی نهایت بار ببخش و لحظه ای ما را به با خودمان تنها مگذار!

خدایا ما از عاقبت به شری به تو پناه می بریم  و ما را با عاقبت به خیری، آنجور که خودت می پسندی از دنیا ببر و به خودت برسانمان!

خدایا مرا و خانواده ام را و نسلم را و دوستانم را و همه و همه را از مومنان آگاه، مخلص و مصلح قرار ده و سرنوشت ما را آنگونه که رضایت توست ختم به خیر بفرما! 

خدایا ما به ضعف، گناه و ناتوانی خود معترفیم ،زندگی ما و سرنوشت ما با تو که قادری و دوستدار خوب شدن همه ما ! الهی آمین 

 

محسن دیناروند 

چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۹

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۹ ، ۱۱:۲۶
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۲ ق.ظ

بازشناسی مفهوم انقلاب اسلامی

 
محسن دیناروند؛
 
بی شک انقلاب اسلامی یکی از مهم‌ترین رویدادهای عرصه تاریخ جهان است. رویدادی که در سرنوشت‌های ما اثرات فراوان و مهمی داشته است. برای شناخت یک انقلاب، اولین نکته‌ای که باید به آن پرداخت مسئله‌ی مفهوم آن است؛ که در اینجا برآنیم تا به شناخت درستر و دقیق تری از مفهوم انقلاب اسلامی دست یابیم.

اهمیت شناخت مفهوم انقلاب اسلامی در موقعیت ما از جهت است که پس از گذشت چندین دهه از این رویداد مبارک به نظر می‌رسد گروه‌های مختلفی که شاید در یک جبهه سیاسی قرار هم نگیرند در تلاش هستند تا مصادره انقلاب اسلامی یک تعریفی به نسل‌های امروز و فردای ما از انقلاب اسلامی بدهند که احیانا نه تنها ربطی به انقلاب عزیز ما ندارد که در تضاد با آن است، تعریفی که منفعت گروه سیاسی خود را در آن می‌توان جست؛ و همین امر امکان دوری، جدایی و یا ضدیت کاذب را با انقلاب اسلامی فراهم آورد. از آن جهت می‌گویم کاذب که اگر با مفهوم صحیح انقلاب اسلامی مواجه باشیم قطعا کمتر کسی از آن دوری خواهد گزید و بیشتر به آن گرایش و علاقه دارند.

از این جهت است که این حقیر به عنوان یک انقلابیِ جوان از نسل‌های امروز به دور از وابستگی‌های سیاسی به گروهای مرسوم امروز به منظور شناخت انقلاب اسلامی که به آن اعتقاد کامل دارم، می‌خواهم به بازشناسی مفهوم انقلاب اسلامی با زبانی ساده و دقیق و البته خلاصه بپردازم و امیدوارم گامی موثر در شناخت انقلاب اسلامی به خودم و هم نسلانم و جامعه ام بردارم.

برای شناخت مفهوم انقلاب اسلامی باید به ریشه‌های پیدایش آن، مبانی آن و روش پیدایش آن و نیز نحوه تداوم آن پرداخت.

مطالعه تاریخ انقلاب اسلامی به ما این نکته مهم را اعلام می‌کند که مهمترین ریشه پیدایش انقلاب نارضایتی بیش از حد از وضعیت کنونی جامعه در آن زمان است. چه چیز موجب این نارضایتی بزرگ شده است؟ آنچه مسلم است و پیداست این است که شاید علل اقتصادی تاثیرگذار بوده، اما قطعا دلیل اول، اصلی و مهم این نارضایتی‌ها نبوده است.

مقابله و ضدیت نظری و عملی پهلوی‌ها با مفاهیم، آموزه ها، فرهنگ، احکام و اخلاق و حتی ظواهر اسلامی چیزی نیست که بتوان انکارش کرد. این مقابله‌ها و ضدیت‌ها آنقدر آشکار بود که مفهوم حکومت طاغوت یعنی حکومت غیر خدا بر پیشانی رژیم شاهنشاهی بچسبد و این مسئله تا آنجا پیش رفت که ناضایتی‌ها به میدان عمل آمد و به اعتراض عمومی تبدیل شد و این اعتراض‌ها به انقلاب رسید چرا که فساد و ضدیت شاه با اسلام عزیز تا حدی بود که نمی‌شد به اصلاح آن پرداخت و نیاز به یک دگرگونی اساسی و جا به جایی در تمام ارکان قدرت احساس می‌شد.

بنا بر این می‌توان گفت که آن ریشه اصلی که درصد بیشتر و قابل توجهی از پیدایش انقلاب اسلامی را از آن خود کرده همین ضدیت و خالی بودن حکومتِ قبل از مفاهیم و معارف اسلامی است. از همین جا می‌توان دریافت که مبنا و اساس انقلاب بزرگ ما مبانی اسلامی است و دست بر قضا این امر آنقدر واضح و روشن است که حتی در آغاز راه نیز واژه‌ی اسلامی با انقلاب پیوند خورده است که می‌گوییم انقلاب اسلامی نه چیز دیگر.

گفتیم که مفاهیم، معارف، آموزه‌ها، احکام و اخلاق اسلامی اصلی‌ترین رکن انقلاب اسلامی را شکل داده است، اما در بین باید پرسید کدام اسلام؟ در طول تاریخ مسلمانان نگاه‌های متفاوت و حتی متضادی از اسلام داشته اند و لذا مهم است که دریابیم آن اسلامی که انقلاب عزیز ما به آن تکیه دارد کدام است؟ پاسخ به این پرسش به ما که ادامه دهنده‌ای این انقلاب هستیم کمک می‌کند به ما با استحکام، توجه و تلاش بیشتری در مسیر مانایی و تداوم انقلاب اسلامی گام برداریم و به پیش برویم.

شناخت اسلام ناب محمدی (ص) که اسلام انقلابی همین است می‌توند به ما کمک کند تا در پیچ و خم‌های مسیر گامی را به خطا نگذاریم و در راه‌های انحرافی و در دره‌ها و پرتگاه‌های سخت نیافتیم؛ و هر عملی را با این مبنا و میزان بسنجیم و مسیر درست را از غلط بشناسیم و مهمتر اینکه بشناسانیم.

اسلام ناب محمدی (ص)، اسلامِ تندروی نیست، همانطور که اسلامِ تفریط هم نیست. اسلامِ اعتدال است. اسلامِ خشونت نیست که اسلامِ مهرورزی است؛ اسلام تبعیض نیست که اسلامِ عدالت است، اسلام توزیع و گسترش فقر هم نیست که اسلام ثروتِ سالم است، اسلامِ فساد در همه ابعاد نیست که اسلامِ سلامت است در تمام زوایا؛ اسلام قدرت طلبی نیست و قدرت به هدف نگاه نمی‌کند که قدرت تنها و تنها وسیله‌ای است برای ضمانت اجرای مطلوب قوانین و برنامه‌های مفید برای جامعه. اسلامِ ناب، اسلام تفرقه نیست که اسلامِ وحدت است؛ اسلام ناب اسلامِ خودباختگی و وابستگی به بیرون چه غرب و چه شرق نیست بلکه اسلامِ خودباوری، پیشرفت و تعامل عزتمندانه و خرمندانه با دنیای خارج است. اسلامِ ناب، اسلامِ احترام به سلیقه‌ها و تفاوت هاست نه اسلام انحصار طلبی‌ها و خود خواهی ها.

نکته‌ی مهم اینجاست که توجه به این تفاوت‌ها می‌تواند انقلابیون راستین را از غیر آن جدا کند و هر حرکتی که در این مسیر نبود را به پای انقلابمان ننویسیم.

اگر کسی فساد کرد، تبعیض کرد، انحصار کرد، ظلم کرد و ... این‌ها نباید به پای انقلاب نوشته شود اگر بدانیم که انقلاب این نیست و انقلاب همان است که اسلام ناب محمدی هست.

انقلاب اسلامی چگونه متولد شد؟ با چه روشی؟ مردم ما در مقابل توپ و تانک و مسلسل‌ها و رگبار‌ها ایستادند، شکنجه‌های ساواک را و اخراج‌ها و ظلم‌ها را تحمل کردند، ولی از پای نایستادند و مقاومت کردند و پیش رفتند. انقلابیون دست به اسله نشدند، ولی دست به دست هم دادند و با وحدت در مقابل طاغوت ایستادند هم وحدت در مبانی و ایمان، هم وحدت در پیروی از رهبری و هم وحدت در اجتماع؛ و به این می‌گویند روحیه‌ی انقلابی.

نکته مهم دیگر در بازشناسی مفهوم انقلاب اسلامی و تفاوتش با سایر انقلاب‌های دیگر است، میل و گرایش مردم و انقلابیون به تداوم آن است. یعنی مانایی انقلاب اسلمی در طول تاریخ. به طوری که منِ جوان که سال‌ها بعد از آغاز انقلاب متولد شدم خود را انقلابی می‌دانم؛ و نسل‌های آینده هم همینطور. این امر در صوری ممکن است که انقلاب و انقبلابی گری را یک مسیر برای رسیدن به مقصدی بدانیم که آن مقصد همیشگی است لذا مسیرش هم همیشگی؛ لذا همیشه باید با فقر؛ فساد، تبعیض، ظلم، انحصار گرایی، تندروی و تفریط و .. مبارزه کرد و همیشه تلاش کرد به اسلام ناب محمدی برسیم. این تلاش هاست که به ما نشان می‌دهد تا چه مقدار انقلابی هستیم در حقیقت و یا چه مقدار دوریم از انقلاب؟

پس می‌توان به این تعریف از مفهوم انقلاب اسلامی رسید که: انقلاب اسلامی حرکتی مداوم با روحیه انقلابی در مسیر اجرای اسلام ناب محمدی (ص) در حکومت با حضور خود خواسته و آگاهانه مردم است.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۹ ، ۱۱:۳۲
محسن دیناروند
دوشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۹، ۰۷:۵۲ ق.ظ

چند بار باید بمیریم ؟

این روز‌ها عادت کرده‌ایم دیگر به خبرهای مرگ در تمام نقاط جهان. خبرهای سیاه و درد آور، خبرهایی که شنیدن حتی یکی از آن هزاران کشنده باید باشد برای ما.

به اینکه بشنویم کودکی را در جنگی و اِشغالی کشته اند، به اینکه بشنویم عده‌ای به هر نامی به حقوق اولیه انسانی تجاوز کرده کنند، به اینکه انسانی از گرسنگی بمیرد، به اینکه ببینیم خبرهای جنگ و کشتن و خبرهای خونین در صدر اخبار است عادت کرده ایم و باید بگویم متاسفانه چه عادت بدی و چه بد عادتی کرده ایم.

گاهی کار ما به شوخی هم می‌رسد و این را دیگر کجای دلمان بگذاریم؟
 
کجای دلمان بگذاریم این بی تفاوتی‌ها را؟ این بی تفاوتی‌ها اصلا از کجا آمده؟ چرا آمده؟ حالا این¬‌ها به کنار، این واکنش‌های ما چه بر سر ما می‌آورد؟ چه بر سر ما آمده؟

مگر مولایمان علی (ع) نیست؟ حتما همه شنیده ایم ماجرای مولایمان را با خبر آن زن یهودی را...

بگذارید با هم مرور کنیم آن ماجرا را در خطبه ۲۷ نهج البلاغه را: «شنیده ام که یکى از آن‌ها بر زن مسلمانى داخل شده و دیگرى، بر زنى از اهل ذمّه و، خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره اش را ربوده است؛ و آن زن جز آنکه از او ترحم جوید چاره اى نداشته است. آن‌ها پیروزمندانه، با غنایم، بى آنکه زخمى بردارند، یا قطره اى از خونشان ریخته شود، بازگشته اند. اگر مرد مسلمانى پس از این رسوایى از اندوه بمیرد، نه تنها نباید ملامتش ‍ کرد بلکه مرگ را سزاوارتر است.»

امام ما سزاواری مرگ را برای ظلمی که بر زنی غیر مسلمان رفته است برای ما مسلمانان سزاوار دانسته است. حالا این همه خبرهای سخت سیاه را در مورد خودمان مسلمان‌ها در حال شنیدنیم و هیچ باکمان هم نیست.

اگر هم مثل منی بگوید عده‌ای می‌گویند ما را چه به فلسطین و یمن و عراق و سوریه و ... به ما چه؟ خودمان را درست کنیم؟ نمی‌دانم مگر ما می‌گوییم خودمان را درست نکنیم؟ نمی‌دانم باید چه بشود که بفهمند عده‌ای که اگر کاری نداشته باشیم به این مسائل، همین اتفاق‌های بد را همین جا باید بچشیم و آن دیگر خبر نیست!
 
به قلم محسن دیناروند
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۹ ، ۰۷:۵۲
محسن دیناروند
يكشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۰۴ ق.ظ

عظمت او

بسم الله الرحمن الرحیم 

با سلام و احترام 

ضمن تسلیت عاشورای حسینی به همه انسان های آزاده جهان . خواستم در مورد مولایم حسین علیه السلام بنویسم دیدم آنقدر ضعف و بدی در من هست که خجالت می کشم درباره عظمتشان چیزی بگویم دیدم سکوت کنم تا چون منی حسین علیه سلام و عاشورایش را مصادره نکند که عظمت حسین علیه السلام را فقط خود او می تواند بیان کند! 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۰۴
محسن دیناروند
دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۲۹ ب.ظ

تفکر درباره ی دعا

خلاصه می گویم: دعا در لغت به معنای «صدازدن» و «به یاری طلبیدن» است و در اصطلاح مسلمانان اگر قرار بر خلاصه گویی باشد این می شود که دعا یعنی گفتگوی دقیق، برنامه محور و هدفدار انسان با خداوند متعال برای ایجاد ارتباط معنوی انسان با خالق یگانه خویش و طلب حاجت های دنیوی و اخروی و رفع نیازها، گرفتاری ها و کاستی هایش از خدا.

آنچه از تاریخ اسلام برای ما مشخص و واضح هست این است که به جهت فشارها و دشواری های وارده و محدودیت های موجود در آن زمان از روش های معصومین (ع) برای انتقال مفاهیم بلند اسلامی و ارائه ی برنامه دقیق و هدفدار به عنوان یک نقشه ی راه مطلوب به مسلمانان، بهره گیری از قالب دعا بوده است؛ لذا باید بدانیم معصومین (ع) در قالب دعا برای ما حرف ها داشته اند و برنامه ها چیده اند و حیف است و ناصحیح که فقط و فقط دعا را برای رسیدن به امور صرفاً دنیایی و یا از سر عادت بخوانیم و خدا را فقط برای این چیزها بخواهیم.

همانطور که در تعریف آمد دعا دو هدف اساسی را دنبال می کند: اول ارائه برنامه و نقشه ی راه به ما در زندگیِ فردی، خانوادگی، اجتماعی و ... و دوم ایجاد ارتباط صمیمانه، اثرگذار و عاشقانه با خداوند متعال به جهت رفع نیازها، لذا اگر هدف ما بهره گیری کامل از دعاست باید به هر دوی ایناهداف توجه شود و اینچنین به نظر می رسد به هر اندازه به این دو هدف توجه کنیم به همان اندازه از دعا بهره خواهیم گرفت و هر مقدار بی توجهی به این دو، ما را به همان مقدار از خداوند متعال و نتایج مهم دعا دورتر می کند.

نکته ی مهم دیگری که در باب دعا می توان گفت فراگیری و جامع بودن آن است. و این یعنی چه؟ یعنی اینکه در هنگامه ی دعا نه فقط به فکر خویش که به فکر یکایک افراد جامعه و حتی جهان باشیم. آنچه مورد تاکید و تایید معصومین(ع) هست به نظر می رسد همین باشد. برای مثال آن هنگام که از درد فقر قصد دعا کردیم به یاد فقرا باشیم و برای رفع فقر همه دعا کنیم و وقتی برای بیماری امان و سلامتی امان و یا هر گرفتاری دیگرمان دعا کنیم یادمان باشد همه بیمارها و همه گرفتار ها و حتی توصیه بر مقدم بودن دیگران نسبت به خویشتن است. و زیبا این است که همه ی جامعه باید در نظرمان باشد نه فقط خودمان و خودمان و خدمان و دیگران هیچ و برای رفع مشکلات جامعه امان باید بکوشیم و خودمان را به عنوان عضوی از همین جامعه در نظر بگیریم و معتقد باشیم که در موارد بسیاری اگر مشکلات جامعه حل شود قطعا مشکل ما نیز خود به خود حد می شود و اساسا از همین رو است که بنا بر احادیث معتقدیم که فرج ما در فرج امام زمان (عج)است و از همین رو دعا می کنیم برای فرج مولایمان (عج).

یک روی دیگر فراگیری و جامع بودن دعا این است که برخلاف تصور اغلب ما که در وقت گرفتاری ها و دشواری ها و سختی ها دست به دعا برمی داریم که باید در همه روزگاران، حتی در خوش ترین احوالاتمان هم دست از دعا برنداریم. و این از برای رفاقتی است و بندگی هست که باید ما نسبت به خدا داشته باشیم. اگر ما مدعی رفاقت با خدا هستیم و دوست داریم این رفاقت را و می بالیم به این رفاقت و همواره به این بندگی مفتخریم، آیا صحیح و رواست در زمانه خوشی و راحتی این رفیقمان را و این خدایمان را فراموش کنیم و فقط در تنگ ناها و پیچ و خم ها و سختی ها و گرفتاری ها از او یاری بجوییم؟

مگر نه اینکه حرف نزدن یکی از معمول ترین نشانه های قهر با دیگران  است؟ خب آیا درست است در خوشی هایمان قهر باشیم با خدا؟ و اگر چنین شود پس این چه دوستی و رفاقتی است؟ و اصلا حال خوش بی خدا چه حالی است و آیا این خود بدترین حالت انسان نیست؟ حالا به نظر می رسد اگر ادعای دوستی با خدا داریم همیشه با او حرف بزنیم حتی اگر گرفتاری نداشته باشیم و این زیباست.

این دعا در زمان خوش احوالی یک فایده بزرگ دیگر علاوه بر آنچه که بیان آن رفت از جمله برنامه ریزی و .. هم دارد و آن اینکه ما قدر آنچه که داریم را می دانیم. وقتی برای رفع بیماری بیماران دعا می کنیم ناگزیر به یاد سلامی امان می افتیم و این یادآوری اگر عاقل و با اخلاق باشیم به یک اتفاق ویژه به عنوان سپاسگزاری از خدا منتهی می شود.

نکته تامل برانگیز دیگر درباره نحوه مواجهه ی ما ادعیه این است که متاسفانه اگر ترجمه نمی دانیم، می خوانیم و می گذریم. خوب بودن عربی خواندن واضح است و اساسا اصل ماجرا هم همین است که هر مطلب را به زبان اصلش باید خواند. و این یک اصل است که هیچ ترجمه ای اصل مطلب نمی شود که نمی شود، اما بحث من بحث دیگری است، گفتیم که دعا هدف دارد، برنامه دارد، نقشه راه دارد، خب ما اگر عربی که زبان عربی است را ندانیم چگونه به این هدف و برنامه و نقشه راه دست یابیم؟ ممکن است؟ به نظر که نمی شود. پس آیا مناسب و مطلوب آن نیست که در کنار خوانش ادعیه، یا عربی امان را قوی کنیم لا اقل در حد فهم ادعیه و یا نگاهی به ترجمه آن ها به زبان خودمان داشته باشیم؟ یقین داشته باشید این مهم لذت همراهی امان را با دعا و پیوستمان را با خدا چندین برابر می کند و لذتش را هم و حل مشکلاتمان را هم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۲۹
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۹، ۰۸:۱۵ ق.ظ

ما و سلام های نماز

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خوبان

 

سلام هیشه سرآغاز ارتباط هاست؛ در همه ی فرهنگ ها، ملیت ها، نژادها و در همه ی انسان ها با هر سلیقه ای و هر سطح فکری و اخلاقی، این سلام است که آغازگر ارتباط هاست و در این مسئله هیچ شک و تردیدی هم نیست ولی به نماز که می رسیم به یک مورد جالب بر می خوریم و آن همین است که نماز در پایان کار است.

اینک سوال دقیقا همین جاست که چرا سلام نمازهای ما آخر است و نه اول؟

آیا مورد عجیبی رخ داده؟ آیا اشتباهی شده؟ آیا کارکرد سلام فرق کرده؟ پاسخ این سوال ها همه «نه»  است؛  این آخر بودن سلام های نماز نه عجیب است و نه اشتباه و موجب تغییر کاربرد سلام شده، بلکه این مورد فقط یک اتفاق خوب است که حال ما را اگر دریابیمش بهتر می کند.

بله! سلام های نماز درست مثل هر سلامی دیگر آغازگر ارتباط ماست و نه پایان!

آغاز ارتباط با چه کس و کسانی؟ این سلام ها آغازگر ارتباط ما با پیامبر اعظم اسلام(ص)، گروه مسلمین که خود ما هم از همین گروهیم، با بندگان صالح خدا که ان شالله میان این گروه هم باشیم و سلام به همه ی انسان ها.

و حالا چرا آخر نماز؟ پاسخ این است که اگر بدانیم این سلام ها آغاز ارتباط ماست جواب روشن می شود. بله خدا حواسش به ما هست. در نماز با خدا ارتباط مستقیم داشته ایم، حالا که نماز تمام می شود و می خواهیم از حال خوب جدا شویم باید کجا برویم ؟ چرا که هر ارتباطی که تمام می شود جای خود را به ارتباطی دیگر  می دهد.

نماز در آستانه تمام شدن است، رابطه مستقیم ما با خدا در حال تمام شدن است، کجا باید برویم که امنیت سلام را حس کنیم؟ در گروه خدا باقی بمانیم؟ و حالمان همچنان خوب و خوش بماند؟ کجا؟ پیش چه کسی و چه کسانی؟

اینجاست که خدا ما را تنها نمی گذارد و حواسش همچنان جمع ماست، ما را در پایان نماز یاری داده، راهنمایی کرده و گفته به این ها سلام کنید و تا فرصت نمازی دیگر و ارتباط با من با این ها در ارتباط باشید، در کنار این ها، در پناه من خواهید بود. و اینچنین است که سلام نماز در پایان نماز آمده که ما بدانیم در این دنیا برای در پناه خدا بودن باید کجا باشیم و کجا حالمان را خوب نگه داریم و همچنان خدایی باشیم.

بعد از نماز با اهدای سلام ارتباطمان با پیامبر اعظم اسلام(ص) شروع می شود و همچنان با مسمانان و بندگان صالح و همه انسان ها. این چهار سلامِ نماز به ما یادآوری می کند و می آموزد راه درست زندگی، برقراری ارتباط با این چهار گروه است و هر کدام به طریقی.

ما با چه کسی ارتباط می گیریم؟ با آشناها ارتباط برقرار می کنیم دیگر، با غریبه ها که کاری نداریم. خب این که ما می خواهیم با رسول خدا ارتباط بگیریم لازمه اش این است که بشناسیمش. نه فقط اسمش را بلکه رسمش را هم. ببینیم پیامیر خدا(ص) چه کرده؟ چه گفته؟ و از ما چه می خواهد؟ تا بدانیم چه کنیم که یک ارتباط خوب و سازده با ایشان داشته باشیم. پس باید دنبال شناخت حضرتش باشیم.

اینجا یک نکته مهم هم دارد و آن اینکه اینجا پیامبر تنها نیست و سر گروه یک جمعیت است. جمعیتی که تحت عنوان اهل بیتش (ع) شناخته می شود. لذا وقتی می گوییم باید با آشنایی، با ایشان، ارتباط داشت منظورمان گروه پیامبر(ص) است که اهل بیتش (ع) در آن هستند. آیه ی مقدس «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ...»(نساء/ 59) و حدیث شریف «أنا صِراطُ اللّه المُستَقیمُ»  و آیات و روایات بسیار دیگر، خود بیانگر روشن این مطلب است.

در  سلام دوم «من» معنی ندارد، یعنی نه به توجه به خود. اینجاهم پای گروه مسلیمین در میان است. باید حواسمان به اعضای این گروه باشد، در همه سطوح اجتماعی و با هر سلیقه سیاسی و با هر نژادی و سنی و جنسیتی از همه لحاظ.

و سلام سوم به ما می گوید باید به کدام سمت رفت و چه گرایشی داشت. باید به سمت صالح بودن رفت و به صالح شدن رسید. هدف اسلام هم تشکیل یک جامعه صالح است نه فقط تعداد اندکی افراد صالح، و جامعه ای که صالح باشد و چه چیز بالاتر و بهتر از همین؟

اما وظیفه ما فقط این نیست که بنشینیم و با خودمان کار داشته باشیم. اسلام اینجاست که انسان دوستی اش را و حقوق بشرش را به رخ می کشد، در سلامِ چهارم نماز! سلام به همه ی انسان ها! و علاوه بر این ها سلام به همه ی انسان ها از جهت معرفی ایشان و تلاش برای گرایش ایشان به اسلامِ عزیز است  در کمال احترام به آزادی انسان ها.

پس می توان سلام های نماز را یک برنامه ی کامل و راهبردی برای ما به عنوان جامعه ی اسلامی در نظر گرفت.

و اینک باید به این موضوع فکر کنیم که ما با  این برنامه ی راهبردی چگونه ایم؟ آیا فقط به خواندن اذکار بسنده می کنیم و دیگر همین؟ یا نه! با تفکر و تلاش به این برنامه عمل می کنیم و به آن پایبندیم؟ آیا در خواندن اذکار متوقف می شویم و وضع خود و جامعه را اینگونه که هستیم می پذیریم یا با تکیه به همین برنامه، به اصلاح امور خود و جامعه ی خود می پردازیم؟

عزیزان! با همین سلام های نماز است که به خدا می رسیم و بی شک نمازی که مقدمه اش ارتباط با آن کسانی است که خدا خواسته و اجرای برنامه ی متکی بر سلام های نماز باشد سازنده زندگی ماست.

خوبان! آنچه که به آن رسیده ام به تحقیق و تجربه این است که تفکر درباره ی سلام های نماز در اوقات دوری امان از نماز موجب ترک گناهان است چراکه در این اوقات می دانیم در محضر که هستیم و چگونه می توان به گناه حتی فکر کرد چه رسد به عمل؟

 

به قلم : محسن دیناروند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۱۵
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۳۹ ب.ظ

شعور

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام 

 

 من شعور را اینگونه تعریف می کنم: شعور یعنی عمل به آنچه که خوب است. پس آدم با شعور آن کسی است که خوب عمل میکند. 

                                                                محسن دیناروند

 

 

                          

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۱۸:۳۹
محسن دیناروند
جمعه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۲۴ ق.ظ

ما و غدیر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام عزیزان ارجمند

 

از مهمترین و روشن ترین پیام ها و آموزه های جریان غدیر وحدت است. آنچه که ما کمتر مخصوصا در عمل به آن می پردازیم! لذا عید واقعی غدیر برای جامعه اسلامی آن روزی است که در سایه وحدت به سمت خدا حرکت کنیم. به امید ظهور حضرت حجت(عج) . 

 

              محسن دیناروند

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۴
محسن دیناروند