پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
بایگانی

۴۴ مطلب با موضوع «قرآن و عترت» ثبت شده است

دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۳۳ ق.ظ

پرسش عاشورایی ۵

 

چرا تعداد زیادی از کوفیان که امام حسین ع را دعوت کردند و در میانشان خواص هم بودند، در لحظات آخر دست از یاری امام برداشتند و بعضاً روبروی امام ایستادند؟

#پاسخ: 

برای پاسخ لازم است تاریخ کوفه و عاشورا دقیق مطالعه و تحلیل شود. 

واقعیت این است که کوفه دو قطبی بود یکی شیعیان و دیگری امویون! 

در تاریخ آمده که کوفه ۶۰ هزار جنگجو داشته که در جنگهای مختلفی حضور داشتند یعنی آدمهای ترسویی هم نبودند.

بنا به تاریخ مسلم از ۱۸ هزار برای امام بیعت گرفت! یعنی ۴۲ هزار جنگجوی دیگر اصلا علوی نبودند و دعوتی نتنها نداشته بلکه در جبهه مقابل بودند. 

از دلایل در اقلیت بودن شیعیان کوفه این بود که مسلم برای حفظ جان، زندگی مخفیانه در کوفه داشت و علامتی است بر همین موضوع که شیعیان در کوفه در اقلیت بودند. 

یعنی اگر هم،همه آنها میماندند باز هم نسبت ۱۸ هزار به ۴۲ هزار بود!همین جمعیت کم باعث شد نتیجه جنگ به لحاظ نظامی از قبل مشخص باشد و نا امید شوند. 

در این فضا که حکومت در کوفه اموی بود با دو عامل استبدادی و تطمیع مالی توانستند دل همانها را خالی کنند!

در قبیله نیز هر وقت سران تصمیمی می گرفتند بقیه هم پیروی می کردند،امویان با زور یا تطمیع سران را از پای درآوردند و به تبع آن گروه گروه از بیعت کنندگان، بیعت شکستند! 

ناامیدی از کسب پیروزی در جنگ هم دلیل دیگری بود که شیعیان کوفه را از یاری امام ع باز داشت! مخصوصا پس از شهادت مسلم دیگر یک ذره امید پیروزی نبود! این ناامیدی محصول نگاه مادیگرایانه به زندگی است. اگر نگاه مردم به مسائل نگاه راهبردی بود قطعا این همه، شانه خالی نمیکردند. 

در این اوضاع امام هم محاصره بود! یعنی اگر کوفیان هم میخواستند که یاری کنند برایشان فراهم نبود! مثلاّ حبیب ابن مظاهر ۶۰ نفر برای کمک آوردند ولی موفق نشدند به خاطر همین محاصره! در روایات هست تعداد کمی در روز عاشورا از لشکر دشمن به امام پیوستند این یعنی محاصره به حدی بوده که برای ورود به لشکر امام تنها راه موجود حضور در لشکر دشمن بوده است. 

با این حال شیعیان کوفه به هیچ وجه در مقابل امام ع نیاستادند! در لشکر یزیدیان که حدود ۳۰ هزار بوده همه اموی بودند و در میانشان شیعه نبود! 

شیعیان کوفه یا در خفقان استبدادی حکومت اموی کوفه گیر کرده بودند یا زندان بودند یا از کوفه فرار کردند تا به زور به جنگ آورده نشوند و به هر دری زدند تا در مقابل امام قرار نگیرند.‌

این تحلیل با دو نکته قابل پذیرش است!یکی لعن هایی که در زیارت عاشوراست که در این لعن ها هیچوقت شیعیان کوفه لعن نشدند.این نکته زمانی مهم است که دقت کنیم کسانی مورد لعن گرفتند همگی در نبرد عاشورا مقابل امام بودند! اینکه از سران شیعه و یا عموم شیعه لعن نشدند نشان میدهد شیعیان کوفه هرگز به دشمنی با حسین ع شمشیر نزده اند. 

و نکته دوم هم عبارتی است که امام برای وصف آن مردم ذکر کرده که میگوید خذولنا! یعنی تنهایم گذاشتند! امام نفرمودند بر له من شمشیر کشیدند!

اینجا یک سوالی هم میتوان طرح کرد و آن اینکه آیا تنها گذاشتن امام که کار بدی هم بوده هرچند بی اثر در نتیجه نظامی جنگ،فقط مختص به کوفیان بوده؟ پاسخ به این سوال میتواند به ما کمک کند که بفهمیم در آن زمان چه چیز بر فضای جامعه حاکم بوده! 

بنا به روایات، حدود ۵۰۰ نفر همراه امام از مکه به سمت کوفه حرکت کردند! یک اینکه چرا فقط ۵۰۰ نفر؟آیا غیر کوفیان همینقدر بودند؟ معلوم است که جو بر مکه و مدینه هم خفقان داشته و مستبدانه و غیر شیعه بوده که از آن همه،فقط۵۰۰ نفر حاضر شدند همراه امام باشند! از طرفی پس از شنیدن خبر شهادت مسلم که در نزدیکی های بصره خبر به لشکر امام رسید بسیاری از همان تعداد کم هم دست از یاری امام کشیدند و به کمتر از ۱۰۰ نفر در کربلا رسید! یعنی بیشتر ریزش نیروهای امام قبل از حضور در کربلا بوده! حالا اینطور به ما وانمود شده که شب عاشورا خیلی ها رفتند! نه! این واقعیت تاریخی نیست. دست بر قضا در شب عاشورا که امام از یارانشان خواستند بروند و بیعت را برداشتند کمتر کسی رفت بلکه ماندند و ابراز وفاداری کردند!

قیامهای خونخواهی حسین ع را هم بعدها همین علویون راه انداختند که از همراهی نکردنشان پشیمان شدند وگرنه اموی ها که توبه نکردند! 

دلیل دیگر این بود که شیعیان آن عصر یک نگاه عمیق اندیشه ای همراه با پیوست قلبی شدید در مورد دین نداشتند. سطحی نگری و عرف گرایی نسبت به شناخت دین باعث شد نگاهشان به سخن و راه امام کور باشد.

در مقام دفاع از رفتار شیعیان کوفه نیستم ولی بر آنم تا با تحلیل واقعیت ها  به تحلیل درست برسیم و از ساده سازی موضوع دوری کنیم. 

اگر شیعیان آن عصر به این وسعت نگاه رسیده بودند که پیروی از امام در صحنه کربلا میتواند چه آثار مثبتی داشته باشد که حتی با قیام مختار هم مدتی به آن رسیدند هیچوقت پشت امام را خالی  نمیکردند! ولی کوتاه بینی و منش دیناگرایانه آنها مهمترین عوامل این ضعف تاریخی اشان بود‌. 

ضعفی که امروزه نیز در کمین ماست و باید بیشتر در این زمینه مراقب خود باشیم که در تله کوتاه اندیشی و دنیاطلبی و شناخت سطحی و عرفی از دین نیافتیم.

#دکتر_محسن_دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۴ ، ۰۲:۳۳
محسن دیناروند
يكشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۱۳ ب.ظ

پرسش عاشورایی ۴

ریشه‌های ماندگاری عاشورا در چیست؟

 

#پاسخ: 

پاسخ این مسئله را باید در مسیر اهداف راهبردی عاشورا جست که در ادامه به آن ها اشاره می شود:

۱) یکی از اهداف راهبردی عاشورا روشن شدن مرز حق و باطل بود.

این هدف را می توان در مسئله اصلاح امت ریشه یابی کرد. منظور از اصلاح امت، اصلاح امت آن زمان نبود بلکه در آن زمان حق و باطل آنقدر در آمیخته بودند که مرز مشخصی بین این دو نبود. باطل در بسیاری موارد نه با ظاهر حق که با ظاهر باطل جای حق را گرفته بود در واقع باطل به عنوان حق شناخته می شد و حق نیز به عنوان باطل! 

این از بین رفتن مرز حق و باطل آنچنان برای آینده دین و امت خطرناک بود که چاره ای جز اصلاح نمانده بود! منظور از اصلاح دین و امت هم در همین مختصات می گنجد که قیام عاشورا با مشخص کردن حق به جای خود و باطل به جای خود توانست این مرزبندی را آشکار کند و بدین شکل در آینده امت و دین مانا شود.

یکی از دلایل عمده قیام های پس از عاشورا در خونخواهی شهدا همین است که پس از عاشورا مرز حق و باطل روشن شد‌.

۲) از دیگر اهداف راهبردیِ قیام عاشورا طراحی الگوی عزتمندی برای مردم و دین بود، قیام عاشورا توانست با ایستادن در برابر زور فراگیر حاکم ظالمی که بر مردم ذلت و تحقیر روا می داشت و جایگاه مردم را در اجتماع و حکمرانی از صد به منفی رسانده بود یک الگو و مدل اعتراضی عزتمندانه طراحی کند که در طول تاریخ بی نظیر است. 

گرایش فطری انسان ها به عزتمندی از طرفی و جایگاه عزتمندانه انسان ها در هندسه اجتماعی، فردی و سیاسی دین از سویی دیگر موجب آن گشته که در طول تاریخ و آینده  مدل عزت عاشورا همیشه مورد استقبال و تحسین قرار گیرد.

۳) انسان موجودی پیچیده و چند بعدی است و لذا هر راهی که انسان را تک بعدی بسنجد و راهبری کند نه به موفقیت می رسد نه تداوم می یابد! مثلا اگر حکومت فقط به جنبه نظامی توجه کند و یا فقط جنبه فرهنگی یا اقتصادی راببیند، این یکی از عوامل سقوط حکومت ها بوده! 

قیام عاشورا با توجه به همین مهم با شناخت ابعاد گونانون انسان ها به همه جوانب انسانی احترام می گذارد. همانقدر که این قیام، ادله عقلانی دارد همانقدر هم پر از توجه به احساس انسان هاست و اساسا حضور امام حسین علیه السلام با خانواده و زنان اهل بیت(ع) از همین زاویه دید است! 

همانقدر که عاشورا به جنبه آزادی انسان احترام می گذارد همان مقدار به پیروی از امامِ امت توجه دارد. 

همانقدر که جنبه نظامی را توجه می کند جوانب عاطفی را هم می بیند. 

می توان تمام ابعاد انسانی را در عاشورا دید و از عوامل زیبایی عاشورا نیز همین است که تمام ابعاد مورد نیاز انسان را دیده و به آنها احترام می گذارد و از این بابت چنین قیامی برای انسان ها جذاب و قابل احترام است و این مهم به ماندگاری عاشورا یاری رسانده. 

۴) محبت و علاقه کارها را چنان پیش می برد که هیچ ابزار دیگری نمی تواند! 

بسیاری از حکام مسلمان در ساختار سیاسی استبدادی با ظاهری دینی کوشیده اند تا مردم را در مسیرشان، همراه خود کنند! اما در عاشورا چنین جبری دیده نمی شود بلکه آزادی کامل را برای مردم در نظر گرفته! 

یعنی از همان ابتدای قیام اصل از اختیار و علاقه خکدخواسته مردم بودهحتی اگر کمتر از صد نفر در قیام بمانند باز امام ع دست از همراهی با اصل علاقه و محبت و اختیار بر نداشته است. 

از اهداف راهبردی قیام عاشورا همین بازگشت به رابطه متقابل قلبی و آزادانه بوده که تحقق یافته و پس از عاشورا نیز تداوم یافته. 

عاشورا کاری کرد که مردم با علاقه و اختیار خود در مسیر همراهی قرار گیرند و از عوامل مانایی عاشورا نیز همین حرکت با ضمانت علاقه و محبت آزادنه و اختیاری است.‌

۵) وقتی امام سخن از اصلاح دین می کند یکی از مفاهیم اصلاح در دین این است که مسلمانان از اهداف و معیارهای الهی که در سازمان دین از مردم خواسته شده خارج شده اند و لذا از اهداف اصلی قیام عاشورا بازگشت جامعه به مسیری است معیارهای الهی در آن زنده شوند و اینچنین است که خداوند نیز از چنین مسیری به روشنی حمایت خواهد کرد. 

۶)در کنار تمام اهداف راهبردی قیام عاشورا، از دلایل عمده مانایی عاشورا در طول تاریخ قطعا خواست و اراده الهی بوده، همانطور که خداوند در خلقت نظام هستی احسن ترین حالت ممکن را اراده کرده همانطور در قیام عاشورا مانایی را اراده کرده و این را در قالب می توان تحلیل کرد‌.

 

#دکتر_محسن_دیناروند 
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۴ ، ۱۶:۱۳
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، ۰۲:۵۵ ب.ظ

ضرورت بازگشت به سیره نبوی

یا الله 

سلام

 

با توجه به مقررات دانشگاه ما در دوران کارشناسی، بر خلاف معمول سایر دانشگاه ها، ما ملزم به نگارش پایان نامه بودیم و البته موافق با این قانون بودم چرا که پایان نامه نویسی اگر به معنی واقعی کلمه اتفاق بیافتد،  دانشجو را به درستی جویای علم می کند.

موضوعی که برای پایان نامه انتخاب کردم #سیره_نبوی بود.‌

سیره یعنی رفتار! از رفتار شناسی می توان به نظام رفتاری رسید! به عبارت روانتر از سیره شناسی می توان به مدل سبک زندگی دست یافت!

در این پایان نامه به اثبات الگو بودن پیامبر اعظم اسلام(ص) پرداخته ام؛ علاوه بر آن سیره فردی و خانوادگی حضرتش مورد بررسی قرار گرفته اما الان که مطالعه کردم دیدم در عین حالیکه سیره شناسی صورت گرفته، متاسفانه جامع نبوده و به تدوین مدل سبک زندگی دست نیافته که البته برای یک پایان نامه کارشناسی می تواند قابل قبول باشد.

امروزه یکی از مهترین و کارآمدترین راه هایی که می تواند مسلمانان را به رهایی از مشکلات خویش برساند بی تردید بازگشت به سیره نبوی است.

تحقق این امر  به دو عامل نیاز دارد:

اول)تدوین مدل سبک زندگی نبوی در عرصه های مختلف فردی، خانوادگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و...
 
دوم) اراده حاکمان اسلامی و مردم مسلمان برای تحقق مدل سبک زندگی پیامبر گرامی اسلام(ص) و اقدام عملی در این مسیر‌

#دکتر_محسن_دیناروند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۰۴ ، ۱۴:۵۵
محسن دیناروند
شنبه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۳۴ ب.ظ

پرسش عاشورایی ۳

 

#پرسش_عاشورایی ۳: 

آیا این مسئله درست است که در منابع آمده که در جنگ نینوا لشگری از جنیان به محضر امام حسین(ع) آمدند و برای یاری حضرت اعلام آمادگی کردند؟ 
اگر چنین بوده، چرا امام ع یاری آنها را نپذیرفت تا بتواند حکومت تشکیل دهد و اینگونه قیام عاشورا را به ثمر بنشاند؟

#پاسخ:

قسمت اول این پرسش را میتوان به دو سوال تقسیم کرد؛ 

یک:آیا امکان کمک جنیان و یا کمکهای اعجازگونه در عاشورا به لشکر امام حسین(ع) وجود داشته یا نه؟

دو:آنکه آیا داستانی نظیر زَعفَر جنی که میگویند رهبر جنیان بوده و خواستار کمک به امام ع شده، واقعیت دارد یا نه؟

در پاسخ به قسمت یک باید گفت وجود جنیان بر اساس متن قرآن،روایات،عقل و تجارب زیسته انسان امری قطعی است.یعنی موجودی به نام جن در عالم هست و شکی در وجودش نیست.در بحث عاشورا نیز این امکان وجود داشته که جنیان درخواستی برای کمک به امام ع شده باشد که البته قطعا بنا به مخالفت خود امام که پیرو خواست الهی بوده،چنین کمکی صورت نگرفته است.

از طرفی امکان کمکهای اعجازگونه الهی هم با توجه به قرآن،روایات و عقل قابل تحقق بوده و به دست بر قضا به نظر می رسد دستیابی امام ع به تمام اهداف قیام و ماندگاری آثار آن در حالی که در آن زمان از این نبردهای خشن فراوان بوده است قطعا بی خواست و اراده الهی نبوده و از این نگاه میتوان عاشورا را اعجازی از سوی خدا دانست که اینچنین عاشورا تا ابد خط و مرزی است برای جدایی حق از ناحق! 

در پاسخ به قسمت دو نیز باید گفت از طریق کتاب بحارالانوار به نقل از شیخ مفید(ره) با واسطه هایی از امام صادق(ع) چنین موضوعی به صورت سربسته بیان شده که به اسم یا گروه خاصی از جنیان اشاره نشده و کلی است که با امکان وقوع چنین اتفاقی مغایرت ندارد.اما در مورد داستان زعفرجنی واقعیت این است که در هیچ کتاب دست اول و معتبری چنین عنوانی نیامده لذا نمیتوان به این داستان تکیه علمی و تاریخی کرد و آن را پذیرفت.

اما در مورد اینکه چرا امام ع با کمک نگرفتن از جنیان حکومت تشکیل نداد به مواردی میتوان اشاره کرد؛ 

۱)نبرد عاشورا متعلق به انسانها بوده و نه جنیان،یعنی انسانها باید با اختیاری که دارند راه خودشان را بین حق و ناحق انتخاب کنند و گام بردارند!اگر جنیان به یاری نظامی می آمدند چه سودی داشت؟ آیا باعث نمیشد که همه آن وفاداری ها و رشادت ها و عقل ورزی ها که صحنه های زیبایی برای جبهه حق رقم زده بود از بین برود؟انسانها باید انتخاب کنند و پای انتخاب خود بمانند و هزینه اش را بپردازند حتی با از دست دادن جانشان! و این درس عاشورا برای همیشه است!

۲)حق را نمیتوان با راه ناحق پیش برد.همان عبارت فراگیر هدف وسیله را توجیه نمیکند، اینجا کاربرد دارد!در اسلام جنگ بی قانون نیست،مثلا نمیشود آب را بر دشمن بست!دست بر قضا یکی از علائم آشکار جدایی حق و ناحق رعایت و عدم رعایت همین مسئولیتهای اخلاقی و قوانین جنگ است!‌در آخرت،هیچ یک از یزیدیان نمیتواند ادعا کند که می پنداشته که یزید اسلام است و حسین ع خروجی از دین!نه نمیتواند چون به ایشان خواهند گفت آیا ندیدی که آب را بر لشکر حسین ع بستند و قانون جنگ زیر پا گذاشتند؟یا ندیدی کودکان را چنان کشتند؟همین قوانین و اخلاقیات جنگ نشانه حق و ناحق است! 
برگردیم به بحث اصلی؛اگر حسین ع در نبرد عاشورا که جنگ رو در رو بود،از جنیان آن کمک میگرفت در صورتی که لشکر دشمن چنین امکانی نداشت،پیروزی در این نبرد آیا اخلاقی بود؟قطعا خیر،چون دشمن با کسی میجنگید غیر از انسان! بلکه با قدرتی فراتر از انسان! لذا حق هرگز با راه ناحق به پیروزی فکر نمیکندو برعکس این جبهه ناحق است که دست به دامان روشهای نادرست برای پیروزی میشود. 

۳) وقتی با همین شهادت ها و تئوری مقاومت انسانی در برابر ظلم میتوان پیروزی راهبردی کسب کرد عقل هم همین روش را بر می گزیند. چه بسا اگر از جنیان یا نیروی ماورائی بهره گرفته میشد و به یک پیروزی مقطعی دست پیدا می کرد در نهایت با عوام فریبی و افسانه سازی و مظلوم نمایی جبهه باطل باز بر می گشتیم به خانه اول! اما این بار هیچ صحنه زیبایی و هیچ نماد حقانیتی از عاشورا نمیماند لذا عقل هم حکم میکند نباید فرصت پیروزی تاریخی را برای کسب پیروزی مقطعی از دست داد.

۴)بر اساس قاعده نظام احسن، هر چیزی که خدا به فعلیت رسانده،بهترین حالت ممکن برای اوست! مثلا بهترین حالت برای شنوایی انسان داشتن دو گوش در دو سمت سر اوست، نه کم و بیش یا جای دیگری!درمورد عاشورا هم همین، بهترین فعلیت با آن این بوده چنین رشادتها، شهادتها، وفاداری، اسارتها رخ دهد تا زیبایی عاشورا در وسعت تاریخ انسانیت بدرخشد و هیچ فعلیت مناسب دیگری برای آن نمیتوان یافت! 
 

#دکتر_محسن_دیناروند 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۰۴ ، ۱۸:۳۴
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۱۵ ق.ظ

برای سعادتمند شدنمان، توبیخ و نقد را بپذریم!

یا الله 

سلام

 

قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام: اِنَّ اللّه َ اِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَیرا إذا عُوتِـبَ قَبِـلَ. [تحف العقول، ص 481.]

امام هادى علیه السلام فرمود: اگر خداوند خیر کسى را بخواهد، چنان مى شود که هرگاه مـورد توبیـخ قرار گیرد، مى پذیرد.

میلاد #امام_هادی_علیه_السلام مبارکتان باد. 

 

یادداشتی د شرح حدیث: 

 

یا الله 

سلام

 عوتب یعنی توبیخ کردن!  توبیخ یعنی مجازات کردن، سرزنش و نکوهش کردن؛ وقتی می گویند کارمندی را توبیخ کرده اند یعنی او را به خاطر خطایی که انجام داده نکوهش و مجازات کرده اند! 

در این حدیث شریف امام هادی(ع) می خواهند بگویند که خدا وقتی خیر و خوبی کسی را بخواهد وسیله اش رساندن آن خیر این است که او این توبیخ را می پذیرد! و چون انسان تمایل دارد به خوبی برای خود لذا باید سعی کند در وجود خودش قدرت پذیرش توبیخ را مدام تقویت کند! 

توبیخ را می توان از جنبه صدور به چهار وجه دید؛ یکی وجه الهی و دیگری وجه انسانی و سومی وجه نفسانی و پایانی هم وجه طبیعی! 

انسان خطایی مرتکب می شود در برابر خدا، خدا او را دارای شرایط توبیخ می داند! خیر و خوبی انسان در این است که بپذیرد‌. گاهی انسان در محیط اجتماعی خطایی می کند و انسان ها برای او توبیخ در نظر می گیرند، گاهی یک خطایی انسان خودش میداند که چه کرده و خودش را مورد توبیخ قرار می دهد و گاهی عوامل طبیعی مثل زلزله موجب توبیخ است که خوبی و سعادت انسان در هر چهار وجه پذیرش این توبیخ هاست! 

وقتی می گوییم خطا یعنی اینکه خطا قطعی است و مقصر است نه اینکه آدم خطایی نکرده و توبیخ شود و او این توبیخ را بپذیرد، اینکه می شود ظلم پذیری! نه منظور اینجا ظلم پذیری نیست بلکه پذیرش توبیخ در زمانی است که خطایی که مقصر فرد خاطی است رخ داده و با پذیرش به عدالت کمک می کند. 

در مسئله توبیخ یک سوال مطرح است اینکه آیا این توبیخ از بالا به پایین است یا نه؟ یا باید در اختیار یک عده باشد یا نه، نیاز به رعایت این سلسله مراتب نیست؟ 

اگر توبیخ فقط از بالا به پایین باشد یا در دست عده ای خاص باشد قطعا به علت انحصاری بودن ای مسئله توبیخ به فساد کشیده میشود.

از طرفی اگر هر کسی بخواهد به امر توبیخ بپردازد نیز بی نظمی و هرج و مرج و سوء استفاده حاصل می شود! لذا لازم است این توبیخ در یک نظام سازماندهی شود که خیر و سعادت جامعه با آن تامین شود. 

اگر در نظام حقوقی به گونه ای تدوین شود که از پایین هم بشود مقامات بالاتر را مواخذه و توبیخ کرد قطعا به سلامت اداری و بروز خطا از بالا که گستردگی بالاتری می تواند داشته باشد جلوگیری می کند! 
دست بر قضا یکی از جلوه های زیبای امر به معروف و نهی از منکر می تواند همین تعریف ساختار توبیخ در نظام حقوقی حکمرانی باشد. 

از جنبه دیگری به این حدیث شریف می توان نگریست و آن بررسی اولویت بندی توبیخ و نقد است و تحلیل آن در چارچوب این حدیث است‌. 

در توبیخ بروز خطا حتمیست اما در نقد اینطور نیست، ممکن است خطایی رخ داده باشد ممکن است نه! 

علاوه بر این در توبیخ مجازات هست ولی در نقد اینطور نیست که مجازاتی باشد بلکه در مقام سخن به بیان خطای احتمالی پرداخته می شود.

از سویی پذیرش نقد را می توان مقدمه پذیرش توبیخ دانست چرا که نقد ملایمت کمتری دارد و جنبه قضایی کمتری دارد! 

از آنچه به طور خلاصه در بیان تفاوت توبیخ و نقد بیان شد می توان به این نتیجه دست یافت که پذیرش توبیخ به مراتب سخت تر از پذیرش نقد است و پذیرش نقد قطعا راحتر تر است! 

وقتی از این زاویه به این حدیث نگاه می کنیم خواهیم دید که پذیرش نقد هم می تواند از بروز خطایی که منجر به توبیخ شود جلوگیری کند و هم می تواند با پرورش روحیه نقد پذیری زمینه تقویت پذیرش توبیخ در خود را فراهم کرد. چنانکه فردی که در پذیرش نقد سخت است در پذیرش توبیخ نیز آدم سختی است! 

این نکته را هم قابل بیان است که منظور از پذیرش توبه، پذیرش اختیاری است نه اجباری! چرا که پذیرش اجباری اثر تربیتی در او براو اصلاح ایجاد نمی کند ولی در پذیرش اختیاری،  انسان خطای خود را پذیرفته و لذا در اصلاح خود تلاش می کند! 

لذا می توان چنین گفت که پذیرش نقد و پذیرش توبیخ هر دو در یک راستا می توانند به سعادت فرد و جامعه کمک کنند‌. 
 
 به قلم : دکتر محسن دیناروند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۴ ، ۰۳:۱۵
محسن دیناروند
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۲۹ ب.ظ

الگوی شُکوهِ زنانه، نیاز انسانِ امروز

یا الله 

سلام 

 

الگوی شُکوهِ زنانه، نیاز انسانِ امروز

کلیپ کوتاهی از جشن میلاد امام رضا(ع) در نجف آباد را دیده ایم که فردی در زمان اجرای گروه سرود دخترانِ کودک بالای جایگاه رفته و با چاقو به مجری برنامه حمله می کند! 

هر چند از انگیزه ها و عوامل احتمالی این اتفاق خبری منتشر نشده است اما در هر حال تحلیل امور قضایی و امنیتی این مهم را به صاحبانَش واگذار می کنیم و قلم را بر سر امر مهم دیگری می آورم.

بحث بر سر مواجه افراد حاضر در صحنه با ضارب است! ضاربی که وقتی دست به چاقو هم می شود خطر را می توان در کمین دخترانِ کودک گروه سرود را به وضوح حس و لمس کرد و اضطراب را می توان در چشم های معصومشان دید! 

مجری که طرف اول ماجراست، اولین نفری است که وارد دعوا می شود و ابتدا مقاومت نشان میدهد تا آنگاه که کار چاقوکشی می رسد اینجا او از صحنه خارج می شود و دقیقا از همین جاست که نقطه عطف این ماجرا رونمایی می شود، زنی که احتمالا مربی یا مدیر گروه سرود است پس از چاقوکشی بی هیچ ترسی وارد صحنه می شود برای نجات دختران از هر خطر احتمالی! 

این زن، نماد شکوهمندِ غیرتمندی و شجاعت و مسئولیت پذیری را تمام رخ به تصویر کشاند. آنچان نترس و به موقع عمل کرد که ضارب را از هر اقدامی باز داشت!

حرکتِ این زن فقط قابل ستایش نیست که می توان از آن برای الگوگیری غیرت و شجاعت و مسئولیت پذیری همه ما بهره گرفت. او آنچنان با شکوه در دفاع از اعضای گروه سرود ایستاد که انگار مراقب دختران خودش است.‌ چه صحنه باشکوهی است جمع احساس و عقل در بزنگاه خطرها!

این حرکت باید بارها دیده شود و ستایش گردد و الگویی شود برای ما که آنگونه نباشیم که در مقامِ حرف گلو پاره کنیم اما در بزنگاه های ترسناک و خطرناک، از مواجهه مسئولانه شانه خالی کنیم! بلکه باید پای کارها در عمل ایستاد و شکوه انسانیت را به رخ کشید!  

ضمن اینکه نباید از این نکته غافل شد که آنچه می توان از آن به عنوان الگوی زنانه در مانیفست اسلامی دید، زنانی شکوهمند و غیرتمند هستند که با تمام وجود کارها را پیش می برند همچون حضرت زینب(س) که در عرصه عاشورا الگویی شاخص و پیشرو در مواجه با سِتَم  و ماندگاری حق در عصر پساعاشورا شد. 

شکل گیری جریان الگوی قهرمانانه زنان در عصر حاضر یکی از ضروری ترین و کاربردی ترین عوامل برای دستیای به قدرت و تمدن نوین اسلامی است این در حالی است که  متاسفانه هم در جنگ رسانه ای با غرب و غرب گرایان و هم دریافت ها و خوانش های اشتباه از مفاهیم دینی به عنوان عامل درونی در مقابل شکل گیری و آفرینش چنین الگوی زنانه ای مقاومت می کند. 
 
یادآوری این مهم حیاتی است که همانا به راستی در بزنگاه های خطر است که انسان ها آزموده می شویم و آنان که تنها داد سخن داده از آنان که با جان و مال و تمام وجودشان پای کارها می مانند جدا می شوند. 

نباشد که مصداق آیه ۲ سوره صف باشیم که خداوند متعال می فرمایند: 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ

ای مؤمنان! چرا چیزی را می گویید که خود عمل نمی کنید

 

به قلم: دکتر محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۰:۲۹
محسن دیناروند
دوشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۴۱ ق.ظ

مسائلی پیرامون سوره قدر!

یا الله 

سلام 

 

تلاشی برای دریافت عمیق تر و کاربردی سوره قدر 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾  

 

مسئله ۱_  بحث نازل شدن قرآن به چه معناست؟ آیا جایگاه قرآن نسبت به قبل از نزول کمتر شده است؟ 

پاسخ:  

۱_ قرآن کریم سخن خداست و از این نگاه جدای از قدیم بودن یا حادث بودنش جایگاه قدسی دارد لذا از مقام و منزلت قرآن کاسته نشده  و منظور از نزول همین است که قرآن از جایگاهی الهی در اختیار انسان قرار گرفته تا مورد استفاده ایشان باشد. به عبارتی با نزول قرآن از سمت خدا برای انسان، نتنها از شان قرآن کاسته نشده بلکه خداوند چون شان انسان را بالا دیده و ایشان را شایسته و با کرامت خلق نموده لذا قرآن را در در اختیارش نهاده و انسان را لایق و شایسته هم صحبتی با خویش دانسته است و لفظ نزول هم دلالت بر این دارد قرآن از مقام الهی اش در اختیار انسان قرار گرفته با‌ حفظ مقام قدسی اش! 

۲_ نکته مهم دیگر در بحث استفاده از لفظ نزول قرآن در آیه اول سوره قدر این است که به صراحت تاکید می کند که قرآن سخن خداست نه غیر او! یعنی برخی از افراد که قرآن را سخن غیر خدا می دانند به صراحت این آیه در اشتباه هستند و قرآن سخنی الهی است که از طریق وحی بر پیامرص در اختیار بشر قرار گرفته است. 

۳_ مفسران قرآن، نزول قرآن را دو گونه دانسته اند: یکی نزول دفعی و دیگری نزول تدریجی که نزول در این سوره به گفته ایشان به معنای نزول دفعی است. یعنی در شب قدر به یک باره قرآن بر پیامبر وحی شده است‌.

 

مسئله ۲_ اهمیت شب قدر به اندازه هزار ماه است یعنی چه؟ 

پاسخ: دو ساحت برای پاسخ به این مسئله می توان بیان کرد یکی اینکه واقعا به اندازه هزار ماه با ارزش است و دومی اینکه هزار ماه را عدد کثرت در نظر بگیریم یعنی خداوند می خواهد بگوید شب قدر بسیار بسیار بسیار مهم و ارزشمند است. از نظر نگارنده دومی صحیح تر است‌ چرا که زمان به خودی خود بدون ارزش است یعنی ممکن است یکی صد سال عمر کند و یکی ۳۰ سال . اولی از صد سال عمرش یک دستاورد هم نداشته باشد ولی دومی صدها دستاورد حاصل کند از سی عمرش! لذا این انسان است که به عنوان فاعل و کنشگر می تواند از زمان فرصت بسازد یه تهدید! از این رو به نظر می رسد شب قدر به جهت نزول قرآن و فرشتگان و روح به این زمان یک شبه عظمتی می دهد تا انسان از آن فرصتی بسازد برای تعالی اش! لذا این فرصت آنقدر ارزشمند است کا در ذهن آدمی نمی گنجد برای همین، خداوند جهت نزدیک شدن ذهن و عقل انسان به ارزش و فرصت فوق العاده شب قدر از مقایسه هزار ماه با این شب بهره برده که به انسان بفهماند این شب، شب عادی نیست! بی اندازه مهم است و ارزشمند!

 

مسئله ۳_ منظور از نزول ملائکه و روح چیست؟ 

پاسخ: 

ملائک همان فرشتگان مقرب الهی هستند‌ که نه می خورند و نه می آشامند و نه ازدواج می کنند و اوامر الهی را از جمله وحی، قبض روح و ... در این جهان انجام می دهند. جبرئیل و میکاییل از جمله ایشان هستند که همه آنها دارای عقل و شعورند ولی اختیاری از خویش ندارند بر خلاف انسان ها و جن ها و منظور از نزول ملائکه در شب قدر به این مفهوم است :  آنها که مقرب درگاه الهی هستند از آن مقام به زمین می آیند.

ملائک در این نزول از آغاز تا حین و پایانش به صورت کامل به  فرمان الهی هستند و ذره ای بی اجازه خدا کاری نمیکنند. 

در مورد روح نیز می توان به آیه ۸۵ اسراء اشاره کرد: یکی از آیات مهمی که در قرآن کریم اشارِِه اجمالی به ماهیت روح دارد این آیه شریفه است: «یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً»؛ یعنی از تو در باره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از علم آن به شما داده نشده است. 

آنچه قابل فهم است این است که روح مقامی فراتر از ملائکه دارد.روح نیز در اختیار مطلق امر خداست و در این دو چون شهوت نیست لذا اختیار موضوعیت ندارد‌

نکته مهم دیگر این نزول این است که بر چه کسانی نازل می شوند؟ آیا بر همه انسان ها یا نه افراد خاص و مکان های خاص؟ 

آنچه از قرآن بر می آید اینکه خداوند ملائکه را برای افراد برگزیده خویش نازل میکند. مثلا جبراییل را بر پیامبر ص. آیا بعد از پیامبر چه؟ پاسخ اینکه چون از فعل مضارع استفاده شده برای نزول، یعنی بعد از پیامبر ص هم این نزول شب قدر هست! در روایات نیز آمده که جبراییل بر حضرت فاطمه س نازل شده است.‌ در روایات متعدد و معتبر نیز آمده که خداوند جانشینان بعد از پیامبر ص را تعیین نموده و این کار یعنی تعیین جانشینان حضرتش کاری حکیمانه است و اگر اینچنین نمی کرد حکیم نمی بود. لذا حکمت الهی موجب آن است که زمین از ولی منصوب الهی خالی نماند. برای همین در روایات آمده برای اثبات وجود امام زمان عج به این آیه تکیه کنید چرا که ملائکه و روح بر ولی و معصوم ع نازل می شوند. 

نکته بعد اینکه نزول ملائکه و روح بر معصوم ع به آن معنا نیست که سایر انسان ها از برکات آن بی بهره اند! نه بلکه هدف نهای این نزول بر معصوم زندگی مردم است! همانطور که برکات نزول قرآن بر پیامبر ص به صورت ابدی برای همه انسان ها هست! این نزول هم همینگونه است هدفش برکت رسان و خیر رسانی به همه مردم است. رحمن و رحیم بودن خداوند در این سوره در آیه  بسم الله الرحمن الرحیم هم گواه این مدعاست که خداوند در شب قدر به همگان لطف و بخشش دارند البته به مومنان خاصش ویژه تر!

 

مسئله ۴_ آیا تعیین مقدرات یک ساله در شب قدر با اختیار انسان در تضاد و تداخل نیست؟ اگر خداوند مقدرات را تعیین کرده پس اراده و اختیار  انسان این وسط چه می شود؟ 

پاسخ: به نظر می رسد برای درک راحت تر پاسخ ابتدا مثالی بزنم ، اینکه وقتی پزشک برای بیمارش نسخه تجویز و به او ابلاغ می کند؛ این تجویز برای بیمار اجبار به وجود نمی آورد.‌ دکتر راه درمان و خوب شدن بیماری را پیش پای او می نهد حال ممکن است بیمار انجام ندهد و بیماری اش تشدید شود و حتی به نقص عضو و مرگ برسد ولی طبیعی اش این است به تجویز دکتر عمل کند و سلامتی یابد. خدا دراین شب برای بندگانش خوبی ها را مقدر می کند  اینکه چقدر انسان به آنها برسد بسته به اختیار، اراده و تلاش انسان برای کسب خوبی ها دارد.

 

مسئله ۵_ شب قدر تا چه زمانی است؟ 

پاسخ : نیکویی و خیر و برکت این شب تا مطلع الفجر است. ترجمه تفسیری اش به فارسی اش می شود:  برآمدن روشنایی خورشید در دل شب! فجر در لغت یعنی شکافتن! در اینجا یعنی روشنایی خورشید بین شب و صبح را بشکافد و فاصله اندازد. درست حوالی همان زمانی که برای برای اذان صبح است و لذا قبل از طلوع آفتاب است.

 

مسئله ۶_ آیا در این شب، خدا تقدیر بد هم برای بندگانش چه بندگان با ایمان چه بندگان بی ایمان مقدر می کند؟ 

پاسخ: اگر بخواهم صریح و در یک کلمه پاسخ این پرسش را بدهیم می گویم:《هرگز》! 

اما چرا خدا هرگز چنین نمیکند؟ 

اول اینکه خدا قصدش از خلق کل بشر سعادتمند شدن ایشان است. همه پیامبران و امامان آمده اند تا یاور خدا در این راه باشند حال چگونه بدی مقدر سازد؟ با حکمت و لطف خدا سازگار نیست. 

دوم اینکه همانطور در آیه بسم الله هم اشاره شده خداوند رحمن و رحیم است این یعنی لطف میکند به همه حتی دشمنانش و اما به بندگان خاصش، لطفش ویژه تر است. 

سوم اینکه وقتی می فرماید این شب از هزار ماه بهتر است یعنی چه این بهتری؟ یک تعبیرش همین است که فقط خوبی است و نیکی در تقدیر آدم ها وگرنه اگر شر بنویسد این خیر بودنش بی معنا می شود. 

چهارم اینکه خداوند در آیه آخر سوره قدر می فرمایند این شب در سلام است تا طلوع روشنایی! سلام یعنی چه؟ یعنی برکت، خیر و خوبی و سلامتی در همه جوانبش! صریح می گوید این شب سلام است و غیر سلام و خیر و برکت نیست. هرگز !

 

مسئله ۷_ اگر در این شب خیر و خوبی فقط مقدر می شود پس چه نیازی هست به شب زنده داری و دعا؟ 

پاسخ: در مثالی پیشتر آورده شد که پزشک برای بیمارش نسخه درمانی می نویسد و این بیمار است که آیا اراده می کند برای به دست آوردن سلامتی اش به آن نسخه عمل کند یا نه! این شب زنده داری ها و ... برای همین است که انسان برای رسیدن به تقدیر الهی که سلام و خیر او در آن است تفکر کند و خود را به حرکت درآورد! مثلا توبه در سرنوشت همه ما نوشته شده ولی این ماییم که با اراده خود اقدام به دست آوردن  تقدیر توبه می کنیم یا از آن می گذریم و این تقدیر را از دست می دهیم. ضمن اینکه خداوند متعال فرموده ادعونی لکم استجب لکم.‌بخوانید تا اجابت کنم شما را! فلان خواسته را می خواهیم از خدا بخواهیم تا در تقدیرمان با لطفش اجابت کند. 

 

مسئله ۸_ در  شب قدر چه کنیم؟ 

پاسخ: این شب مطابق آیات و روایات شب بی نهایت ارزشمندی است. و لذا عقل سالم این شب را از دست نمیدهد! 

اول: حال خوب داشتن است. مثل عاشق ها با خدا حرف بزنیم و در آغوشش کشیم.‌مثلا اگر کسی بداند عزیزش ساعت ۳ شب از سفری می آید طبیعتا آرام ندارد تا مسافرش را در آغوش بگیرد. 

این حال را ما باید داشته باشیم برای این شب، حال رسیدن به یک عزیز و چه عزیزی بالاتر از خدا؟! داشتن این حال در ما کمک می کند که بهتر و عمیق تر برکات و لطافت بی اندازه شب قدر را درک کنیم! 

دوم تفکر است. اصلا تفکر واجب است. داشتن حال خوب مهم است اما واجب نیست اما تفکر در این شب به نظر نگارنده واجب است. یک ساعت تفکر از هفتادسال عبادت بالاتر است. این حدیث برای همه ما آشناست. از مصادیق عمل به آن همین شب قدر است. ما دعا بخوانیم اما تفکر نکنیم و نفهمیم از آن چه سود می بریم؟ دعا می خوانیم حتما با تفکر باشد! تدبر کنیم. دعا مثل نقشه است باید بتوانیم بفهمیمش تا به مقصد برسیم.بخوانیم و نفهمیم بی فایده است بلکه توقع ما را بالا می برد که دو ساعت دعای جوشن کبیر خواندیم حالا خدا به من فلان ماشین را باید بدهد؟ فلان ازدواج را جور کند! و ... این توقع ها هم بد جا ایجاد میشود. لذا تمام عبادات این شب را سعی کنید همراه با تفکر و تدبر باشد‌. 

سوم: توصیه هایی برای خواندن دعاهایی از جمله جوشن کبیر، مکارم الاخلاق و... شده است. که شرح آن در کتب ادعیه آمده. پیشنهاد این حقیر آن نیست که کل دعای جوش کبیر را و... را بخوانید. اصلا نمی شود هم خواند و هم تفکر کرد!  فرصت نیست آدم ضعف جسمی و محدودیت هم دارد و نمیتواند برسد به همه دستورالعمل ها و این طبیعی است. اما پیشنهادم این است که یک فراز از دعای جوشن کبیر یا یک عبارت از آن را بخوانید، تفکر کنید، تحقیق کنید و به کار ببندید در زندگی اتان.‌ در مورد دعای مکارم الاخلاق و ... هم همین طور تا اینگونه از برکات این آیات و ادعیه بهره مند شویم.

چهارم: گفتگو کنیم‌ در مورد یک مسئله اساسی و کاربرد در زندگی اتان. یک گروه ترجیحا حضوری درست کنید از خانواده یا دوستان!  و در آن دورهمی در مورد امری نیک صحبت کنید. ترجیحا در مورد همان فرازی از دعای جوشن کبیر که در موردش تحقیق و تفکر کرده اید تا دستتان در حین گفتگو پر باشد‌. در گفتگو سعی کنید آنچه آموخته اید و می دانید بی خساست با هم گروهی های خود در میان بگذارید. و پذیرای آموخته های دیگران هم باشید. اگر برایتان مقدور بود، کسی که می دانید تخصصی هم در زمینه اسلام شناسی دارد را در گروهتان داشته باشید و اگر نه از کتب و نوشته ها و ... معتبر بهره بگیرید.

پنجم: هر کاری در این شب میکنید با رضای الهی باشد. مثلا برای دورهمی علمی که دارید می خواهید پذیرایی کنید، همان پذیرایی را نذر کنید. اگر جایی عصبی شدید برای رضای خدا لبخند بزنید! که خدا همیشه دعوت به خوبی و صلح و سلام میکند!

ششم: با خودتان خلوت کنید. حتما این خلوت را داشته باشید. یک حساب کتابی از سالی که رفته بکنید. حساب کار خودتان را صادقانه محاسبه کنید. با خودتان که تعارف ندارید که! خوبی ها و بدی ها را بیاورید جلوی چشمتان! با خود عهد کنید خوبی ها را حفظ و تقویت کنید و بدی ها را کم و کم و کمتر کنید. این محاسبه نفس برایتان خیر ها و برکت هایی دارد. به شرط آنکه منصف باشیم و همیشه حق را به خودمان ندهیم. 

هفتم: توبه و توبه و توبه بعد از محاسبه نفس می چسبد و لذت بازگشت به خدا بعد از بازگشت به خویشتن زیبایی وجود انسان را هزارچندان می کند.‌توبه توبه و توبه همراه با تفکر و عمل!

هشتم: پیشتر عنوان شد که ملائکه و روح بر امام معصوم ع نازل می شوند اگر می توانیم به این اعمال را در اماکن زیارتی انجام دهیم اگر به هر دلیل نمی توانیم دعای توسل را بخوانیم و برای  دعایمان بین خود و خدا ائمه اطهار ع و اما زمان عج را واسطه خیر کنیم. ان شالله. 

نهم: این هم یک تجربه شخصی است که عرض می کنم خدمتتان که نماز هدیه حضرت زهراس اثر خیر فراوان دارد‌. بسیاری تجربه کرده اند و موثر است‌. 

دهم: همه ی این شب زنده داری ها و دعاخوانی ها و تفکر ها و ... برای رسیدن به خداست و رضایش! و چه خیر و برکت و سلامی بالاتر از نماز سراغ داریم؟ آری ! زیباست اینکه شب زنده داری هامان را در شب قدر با ادای نماز صبح خاتمه دهیم. ان شاالله. 

 

دکتر محسن دیناروند. شب ۲۳ رمضان ۱۴۴۶ قمری/ شب ۴ فروردین ۱۴۰۴ خورشیدی/ مصادف با شب قدر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۴ ، ۰۵:۴۱
محسن دیناروند
يكشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۴، ۰۶:۳۵ ب.ظ

سطح زیارت های ما!

یا الله 

سلام

 

چند وقت پیش در جمعی نشسته بودم که بیشترشان کربلا نصیبشان شده بود، دیدم یکی از آن دوستان یک بحثی راه انداخت که حرم ابوالفضل(ع) از حرم امام حسین(ع) شلوغ تر است! ایشان تعریف میکرد که همراهش در همان زمان زیارت گفته که مشتری های حضرت عباس(ع) بیشتر است!( حالا این تعبیر، نقل به مضمون است ولی در همین مایه ها بود). 

من ماندم که چه بگویم؟ چه کنم؟ خدای من چه واکنشی نشان دهم؟ چطور و با چه زبانی الان در این جمع حرف بزنم که بگویم زیارت و این حرف ها؟ سکوت و سکوت و سکوت شاید بهترین راه باشد در اینجور مواقع! 

فقط از خدا خواستم به من وسعت دید و اعتلای سطح بدهد در نگاهمان به زیارت ها و سایر موضوعات!

زیارتی که نصیب شده را چرا با این امور سطح زیرین از دست می دهیم؟ سطح زیرین فقط این هم نیست اینکه زیارت برویم چون خیلی ها می روند! اینکه عادت شود! اینکه برای چشم و هم چشمی باشد! اینکه برای تعریف داستان ها و ماجراها! یا فخر فروختن و هزار هزار سطح زیرین دیگر! 

خودمان را بالا بکشیم! اگر عاشق نیستیم دست کم بزرگ منشانه به زیارت برویم! زیارت اخلاق محور ممکن است اصلا به حضور جسمی هم نرسد مثل داستان اویس قَرَنی و پیامبرمان(ص) که حتما شنیده اید. همان جوانی که برای خدمت به مادرش از زیارت پیامبر اکرم ص باز ماند و بعد از مدتها از مادر اجازه نصف روز ماندن در‌ مدینه را گرفت، در آن زمان که او در مدینه بود پیامبر ص حضور نداشت! او می توانست بماند تا پیامبر ص برسد و نائل به زیارتش شود اما به دو دلیل نماند: یکی احترام و خدمت به مادرش و دیگری وفای به عهدی که مادرس بسته بود! پس از برگشت او، پیامبر ص تا به شهر رسید بوی بهشت را از جانب اویس شنید! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۴ ، ۱۸:۳۵
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۳، ۰۱:۵۶ ق.ظ

بیت الحسن علیه السلام

یا الله 

سلام 

 


حسن حسن نیافتد از زبانم هرگز 
بهشت رفتنم در دست آقام حسنه

 

 

بخشی از غزل نوحه تازه ای که سروه ام هم اینک با نام بیت الحسن(ع) 

 

پی نوشت: #امام_حسنی_ام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۰۳ ، ۰۱:۵۶
محسن دیناروند
يكشنبه, ۲۶ اسفند ۱۴۰۳، ۰۵:۳۴ ب.ظ

تا باد چنین بادا!

یا الله 

سلام 

 

با افتخار، صریح ‌و بدون لکنت فریاد میزنم امام حسنی ام...

تا باد چنین بادا... 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۰۳ ، ۱۷:۳۴
محسن دیناروند