پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
بایگانی

۴۷ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ۰۳:۳۷ ق.ظ

چه وقت نهج البلاغه به کار ما می آید؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام همراهان گرامی 

 

در اینکه نهج البلاغه کتابی بیش از حد تصور ما فوق ارزشمندی است هیچ شکی نیست و یکی از مهمترین وجوه ارزشمندی اش از آن جهت است که می تواند زندگی ما را متحول کند و ما را به قله رستگاری برساند. 

و اینجا سوال مهم پیش روی ما این است که چه وقت این کتاب شریف می تواند در زندگی ما واقعا چنین نقش تحولی و انقلابی را ایفا کند؟ و این تحول و انقلاب عظیم را چگونه در زندگی ما و در جامعه ما می تواند ایجاد کند؟ 

 به نظر می آید، پاسخ این باشد که در مرحله نخست و قبل از هر چیز برای بهره گیری از شاخص تحولی و انقلابی گری این کتاب شریف باید در خواندن نهج البلاغه جدیت به خرج دهیم و بخوانیمش! اما اگر فقط و فقط بخوانیم و بخوانیم و بخوانیم و دیگر هیچ، آنوقت نقشش در زندگی ما و در جامعه ما می شود همان هیچ و دیگر هیچ! و این همان چیزی است  کاممان را تلخ می کند. 

آری، خوانش نهج البلاغه اولین گام از  کام شیرین نهج البلاغه است، اما همه اش این نیست! بی تردید، بی هیچ مکث ووقید و بندی از دامنه خوانش نهج البلاغه باید عبور کنیم! 

آری عزیز!  در ادامه خوانش نهج البلاغه لازم است که بفهمیمش و دریابیمش! 

اما نه هر فهمی و نه هر دریافتی! که فهم و دریافت درست و گرنه فهم و دریافت ناصحیح، ما را با شتاب بیشتری به پسرفت فردی و اجتماعی می کشاند! 

فهم و دریافت درست نهج البلاغه پنج نشانه و اثر مهم و صدالبته روشن در ما و جامعه ی ما دارد؛

 نخستین اثر و نشانه فهم صحیح  نهج البلاغه در ما و جامعه ای که با نهج البلاغه مانوس است یک کلیدواژه است به نام تقوا! 

یکی دیگر از آثار و نشانه های خوانش و فهم صحیح نهج البلاغه حق طلبی و آن دیگری دردآوری است. 

 و اثر مهم دیگر گرایش یک فرد و جامعه به نهج البلاغه، اخلاق مداری است و در اوج همه اینها هم اثر عشق ورزی است که چون خورشیدی در نهج البلاغه می درخشد. 

اگر خوانش و فهم نهج البلاغه، انسان را و جامعه را باتقوا کرد، حق خواه و حق گیر کرد و او را و جامعه را لباس اخلاق و پوشاند و  مبتلای به آن درد حقیقی کرد و به عشق رساند، این آثار و نشان هایی است که فهم صحیح نهج البلاغه برای انسان و جامعه دارد و اگر این آثار انقلابی در فرد و جامعه پیدا نشد بی شک باید نهج البلاغه خوانی های ایشان شک برد. 

 بی شک شناخت تقوا، حق، درد، اخلاق و عشق ما را و جامعه ما را در مسیر سعادت می برد و اما این ها همه سعادت نیست.

 این حق طلبی ها، اخلاق مداری ها، تقواها، و دردداری انسان را و جامعه را به راه نجات و رستگاری می آورد، اما این همه ی راه سعادت نیست!

 راه سعادت یافتن، راه درمان دردها،  رسیدن به قله عشق ورزی است، نقطه اصلی و نهایی نهج البلاغه اتصال به وجود مقدس معشوق است. 

 و گام آخر در هم مسیری با نهج البلاغه عمل است به آنچه به درستی از این کتاب شریف درمان یافته و دریافته ایم. 

 و آری!  اینچنین است که نهج البلاغه پرچم فتح قله رستگاری را به دست انسان می سپارد؛ که این قله،  رسیدن به معشقوقی را در خود دارد که خداست. 

 آری عزیز! این داستان نهج البلاغه و انسان ها و جوامع است! 

و چه متفاوتند انسان ها و جوامعی که با نهج البلاغه تا فتح قله رستگاری هم مسیر هستند با و از روح انقلابی گری و تحول خواه امام علی (ع) بهره مند می شوند با آنان که بالاخره در جایی با نهج البلاغه به دوراهی می رسند و راه خود را از این کتاب گرانبها جدا می کنند و قله عشق را به بهای ناچیز و بی ارزش دنیا می فروشند.

                                                                                          محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۰۳:۳۷
محسن دیناروند
جمعه, ۲۸ آبان ۱۴۰۰، ۰۲:۲۹ ب.ظ

دروغ چه بلایی سر ما می آورد؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام عزیزان 

 

هیچ چیز به اندازه دروغ گویی نمیتواند یک رابطه را آنچنان از بین ببرد که سخت بتوان آن را بازسازی کرد! 

وقتی در یک رابطه حرفی می زنیم که در عمل به آن پایبند نیستیم یا حتی برعکس آن عمل می کنیم، تخریب این رابطه حتمی است. 

بله! دروغ بلایی سر روابطمان می آورد که هیچ چیز دیگری نمیتواند آن بلا را بر سر روابط ما بیاورد. 

در این مورد هیچ رابطه ای مستثنا نیست. از یک دوستی ساده دو نفره بگیرید تا یک رابطه پیچیده دوستی گروهی! از یک رابطه کاری ساده بگیرید تا یک رابطه سخت و مهم دولت ها با ملت ها، از رابطه زن و شوهری تا رابطه والدینی و فرزندی! از یک رابطه عاشقانه تا  حتی رابطه انسان با خدا! هیچ استثایی وجود ندارد! پس مراقب سلامت روابطمان باشیم. 

فراموش نکنیم و خودمان را فریب ندهیم! خدا به گونه ما را خلق کرده که غالبا همه می توانیم دروغ را از راست تشخیص دهیم. حتی یک نوزاد یک ساله هم در حد خودش راست و دروغ را می فهمد! پس سعی نکنید فریب بدهید چون در واقع خودتان را فریب داده اید. 

پس روابطی را که دوست دارید پابرجا بماند را بر پایه صداقت بگذارید و هیچ راه دیگری برای پایداری یک رابطه جز صداقت و شفافیت ندارید. 

                                                                               محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۱۴:۲۹
محسن دیناروند
يكشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۰، ۰۸:۳۵ ب.ظ

به کودکانمان چه چیز بیاموزیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام عزیزان 

همه ما دوران کودکی امان را یادمان هست! و حتما یادمان هست چقدر دوست داشتیم مهارت های مختلفی را به دست بیاوریم! 

شنا کردن را دوست داشتیم، دوچرخه سواری را ، دوست یابی را، میهمانی رفتن را، میهمان آمدن را هم، ماهی گیری را،  اردو رفتن را، مستقل سفر کردن را، خوب تماشا کردن را و حتی از دیوار بالا رفتن را هم دوست داشتیم! ( برای بازکردن در خانه وقتی کسی خانه نبود! و کلید نداشتیم!) 

هر کسی بسته به علاقه اش یادگیری های مهارت های خاصی در دوران کودکی اش را دوست میداشته ولی احتمالا بیشتر مواقع توسط خانواده یا مدرسه سرکوب شده ایم! ممکن است شما شنا کردن را یا دوچره سواری را آموخته باشید، مهارت هایی که من بلدش نیستم اما قطعا چیزهایی دوست داشته اید که بهشان نرسیده اید و هنوز هم که هنوز است مثل من غصه اش را می خورید!  و در این زمینه هم دردیم! 

یادم هست در دوره ابتدایی ، کلاس پنجم بودیم و حوالی بهار بودیم که در این ایام کوچ عشایر متداول است. ما رفتیم بیرون از مدرسه و داشتیم از مشاهده کوچ عشایر لذت می بردیم و مثل اکثر دهه شصتی ها هم عاقل بودیم و مواظب خودمان بودیم که مدیر  یکهویی از راه رسید  و ما را برد دفترش و با چوب حسابی از پسمان برآمد و زده شدیم از کوچ عشایر! در صورتی که او می تواست ما را ببرد داخل کوچ و خودش بشود یک خاطره توپ برای ما و از زندگی عشایر سختی ها و زیبای هایش بیشتر آگاه و آشنا شویم. 

یا یادم هست کلاس چهارم زنگ هنر،  معلم به ما تکلیف داد که شعر توانا بود هرکه دانا بود را خطاطی کنید . من به نی و جوهر علاقه مند بودم و ته خطی هم داشتم!  نوشتم و نگاه کرد به نظرش قشنگ آمد و گفت خیلی قشنگ است ولی چون برادرت برایت نوشته یک نمره ۱۶ زد توی دفتر خطم! و بیزار شدم از خطاطی و... 

یا مثلا یادم هست کلاس اول عروسی برادرم بود و خانواده تاکید داشتند مدرسه بروم! با هزار گریه و بدبختی رفتم یه جورایی از مدرسه فرار کردم. مراسم هم انقدر که باید بهم نچسبید، آخر کسی نبود بگه من یک روز مدرسه نروم چه اتفاق وحشتناکی برایم خواهد افتاد؟ و خاطره های فراوان دیگری که مجال بیان نیست! 

مطمئنم شما هم فراوان از این خاطره ها دارید که چقدر زده اند زیر استعداد و مهارت هایتان و اگر چنین خاطراتی ندارید خیلی عجیب است چرا انیشتن نشده اید! 

 کودک جماعت دوست دارد تجربه کند، و مهارت بیاموزد فقط حیف که قدرت لازم برای اجرای آنها ندارد! و وابسته است به تایید و همراهی ما به عنوان خانواده و مدرسه. 

بگذاریم کودکانمان آنچه را دوست دارند تجربه کنند. علایقشان را بشناسند و بروز دهند. اجازه بدهیم شکست بخورند و بلند شوند و بیاموزند زندگی همه اش برد یا همه اش باخت نیست! به جای امر و نهی و ممانعت همراهی اشان کنیم مثل یک راهنمای خوب. 

نگران دوست داشتنی های کودکانمان نباشیم آنها لوح سفیدند چیز بدی نمیخواهند مگر ما این وسط موش بدوانیم! 

خلاصه حرفم این است که اگر ما به کودکانمان اجازه تجربه زندگی ندهیم و فرصت مهارت ورزی و مهارت آموزی را از آنها دریغ کنیم بعدها حسرت هایی در دلشان خواهند ماند که با هیچ چیز دیگری جبران نمی شود. و از طرفی اگر می خواهیم بیشترین خیر و خوبی را در حق کودکانمان، تقدیمشان کنیم، این است که بگذاریم خودشان را کشف کنند، تجربه کنند و مهارت هایی که دوست دارند را به درستی بیاموزند‌ و ما به خوبی در این مسیر نقش همراه و راهنمای خوب را ایفا کنیم.‌

این را هم لازم است یاداوری کنم برای مهارت ورزی نباید به کودکمان فشار بیاوریم که تو باید حتما فلان مهارت،مثل زبان یا شنا یا هر چیز دیگری  را بیاموزی یا نباید فلان مهارت را مثل بازیگری یا موسیقی را بیاموزی، یادمان باشد ما فقط نقش راهنما و همراه را ایفا کنیم. 

 

                                                                      محسن دیناروند 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۰۰ ، ۲۰:۳۵
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۵۰ ب.ظ

شرط از حسین(ع) گفتن!

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام بر همه سوگواران عاشق و حقیقی امام حسین(ع) 

 

مدت هاست که انگیزه ای برای کوچکترین حرفی ندارم چه رسد به گفتن از مولایم حسین(ع) که از بزرگترین مسائل است. آنقدر به نام حسین(ع) ضایع کرده ایم! بریده ایم! تهمت ها زده ایم! غیبت ها کرده ایم! دل ها شکسته ایم! ناعدالتی ها کرده ایم و نا تدبیری ها و نامهربانی ها و تمام چیزهایی که نباید است را با همین دست های خودمان انجام داده ایم به نام حسین(ع) که انگیزه ای برای گفتن از این عظمت الهی نمانده... اما ... نه! انگیزه به کنار واجب است که درباره مولایمان حسین(ع) بگوییم و بشنویم تا به حقیقت حسین(ع) برسیم و گرنه سکوت ما همراهی است با این ناهمواری های فراون مسیر پیش رو! 

غریبی حسین(ع) هنوز هم که هنوز است ادامه دارد و در بین ما سینه زنانش بیشتر و حتی  تنها تر و غریب تر! 

مولا حسین(ع) راه را بر چه کسی بست؟ آب را بر چه کسی قطع کرد؟ که ما اینک راه را بر  بر مردم می بندیم به نام حسین(ع) ؟ حسین (ع) همواره راهگشا بوده و هست ولی ما به نام او راه بند می آوریم، حسین(ع) مزاحم برای چه کسی شد که ما با نام حسین صدای طبل و بلندگویمان گوش فلک را کر میکند؟ کجای مکتب اخلاقی موایمان حسین(ع) این همه اصراف و مخارج در دسته های عزاداری را  گرفته ایم؟ و این قصه کوتاهی از غریبی مولاست میان ما! 

درس بزرگ حسین (ع) به ما ایستادن در مقابل ظلم است و ما پای علم حسین (ع) سینه می زنیم و بی تفاوتیم به ظلم هایی که میشنویم و می بینیم! این چیزی است که یزید هم حاضر است برایش سینه بزند! 

می خواهید برایتان بگویم روضه ها و سینه زنی های ما قبول شده یا نه؟ برایمان مهم است؟ بگذار صریح و روشن بگویم اگر ظلمی دیدیم و سکوت کردیم و یا با خود فریبی خودمان را به آن راه دیگر زدیم ؛اگر گفتند ظلمی در فلسطین، یمن و افغانستان و یا هر جای دیگر این جهان رخ داده و گفتیم به ما چه ؟ این یعنی بویی از حسین (ع) به خود نگرفته ایم!  مگر میشود حسینی بود و در برابر ظلم گفت بیخیال!؟ خنده دار نیست؟ 

شاید نشود در جغرافیای جهان کنونی نتوان رفت آنور دنیا تا از مظلوم دفاع کنیم اما می توانیم که دردش را بچشیم و غصه اش را بخوریم! 

حر را ببینید از عبادات چه کم داشت؟ نماز؟ روزه؟ و یا هر چیز دیگر؟ همه چیز داشت جز ولایت حق!  چه شد که به ولایت حق گروید؟ چه شد که آمد به سمت حسین(ع) ؟ چه اتفاقی افتاد میان حر و حسین(ع)؟ تفاوت یزیدی که حر سردار سپاهش بود با حسین(ع)  که همین حر در نهایت از سرداران ارجمند سپاهشان شد چه بود؟ حر در این ده روز از حسین(ع) چه دید که پشت پا زد به تمام دنیا و شهادت در رکاب مولای مظلوم حسین (ع) رابرگزید؟ نماز حسین(ع) یا تشنگی حسین(ع) یا مظلومیتش؟ نماز را حر که بیشتر خوانده، آب را هم که حر بر حسین(ع) بسته و تا آن زمان که حسین (ع) را محق ندانسته که بخواهد مظلوم برشمرد، نه! هیچکدام! حر در حسین یک چیز دید که او را پسندید و آن اخلاق نیکو بود! نماز ما، روزه ما، سینه زنی ما و تمام عبادات ما یک روح دارد به نام اخلاق نیکو! اگر این عبادات ما را به  روح اخلاق نیکو رساند که قبول است و ان شالله همان چیزی است که خدا از ما خواهد پذیرفت و گرنه عباداتی که ما را اخلاق نیکو نرساند  از ما یک یزید یا یک شمر یا یک چیزی هم خانواده اینها خواهد ساخت.

می دانید چه می خواهم بگویم؟ می خواهم بگویم این سینه زنی ها و عزاداری ها و تمام عبادات باید روح داشته باشد و روح آن اخلاق نیکو است. عبادت بی روح خطرناکترین چیزی است که در جهان می تواند وجود داشته باشد و ریشه تمام ظلم ها همین عبادات بی روح است!  

بد دفاع کردن از دین همین است که دین را در عبادات منهای اخلاق خلاصه کنیم و تمام! اینگونه حرکت کردن برای دین خیانت به دین است. دین منهای اخلاق ترسناک است! 

عزیزانم بیایید به مساله اخلاق به عنوان روح دین توجه ویژه داشته باشیم و بیاراییم خودمان را و عباداتمان و سینه زنی هایمان را به زینت اخلاق! 

باید درباره مولا حسین(ع) حرف بزنیم، چراکه هر چه بیشتر بگوییم و بدانیم درباره امام حسین(ع) بیشتر به اخلاق و ولایت حسین(ع) متوسل خواهیم شد‌  و بر عکس اگر فقط به ظاهر نام حسین (ع) تکیه کنیم نتیجه ای جز دوری از معارف عاشورا و حسین نداریم! 

بر ماست که از حسین(ع) حرف بزنیم و چه زیباست ازحسین(ع) گفتن...

اما نمی توان از حسین(ع) گفت و دروغ هم گفت! نمیتوان ظلم کرد و باز از حسین(ع) گفت! نمی توان به فکر مردم نبود و سینه چاک کنیم و از حسین(ع)  بگوییم! نمی توان حقوق اجتماعی زنان را ندید و از حسین(ع) گفت! نمی توان از حسین بگوییم و بی اخلاق یا بد اخلاق باشیم. نمیتوان مدعی با حسین(ع) بودن باشیم و اخلاق حسینی نداشته باشیم. 

از حسین (ع) گفتن یک شرط دارد و آن این است که ربط داشته باشیم به حسین(ع) و ربط ما با حسین(ع)، در اخلاق ما ظهور می کند.

 

به قلم : محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۵۰
محسن دیناروند
يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۰۲ ب.ظ

آیا رسانه ها حرف مردم را به دولت می رسانند؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

با سلام

من با منش سیاسی یکی از سیاسیون که نمی‌خواهم اسمی از ایشان ببرم فرسنگ‌ها اختلاف نظر دارم اما یک جا یک حرفش را پسندیدم. در جایی خبرنگاری از او پرسید آیا به نظرتان شما رجل سیاسی هستید؟ ایشان پاسخ داد که وقتی من حرفی می‌زنم رسانه‌ها منتشرش می‌کنند و بازتاب دارد پس رجل سیاسی‌ام.

شاید در ابتدا این حرف خیلی سطحی و خنده‌دار باشد اما وقتی ما مردم حرف‌های زیادی داریم و می‌زنیم و در رسانه‌ها بی بازتاب می‌ماند آن وقت اهمیت رسانه به چشم می‌آید. خود من مطالبی می‌نویسم از نظر خودم لااقل مفید و موثر و تنها راه انعکاس آنها هم رسانه است. خودم که نمی‌توانم خبرگزاری بزنم. نه پولش را دارم و نه و امکاناتش را. برخی یادداشت‌های من مشاوره‌ای است برای مسئولان. خب ایشان را که نه مشاوران دسته چندم ایشان را هم نمی‌توان از نزدیک دید و انتقال داد. می‌ماند رسانه.

حالا خداوند پدر و مادر رسانه‌هایی مثل فرارو و الف را که برای یادداشت‌های ما مردم جایی قرار داده بیامرزد دیگر رسانه‌ها که خبری از این هم نیست. به نظر این حقیر رسانه‌های رسمی اولین و مهمترین اولویتشان باید همین برقرار کردن ارتباط بین ما مردم و مسولان باشد و اولویت دومشان خبررسانی. خبرها دست به دست می‌شود اما حرف مردم اگر در رسانه‌ها نیاید در میان کوچه و خیابان می‌میرد. نمی‌دانم چرا ولی در همین چند وقت اخیر سه چهار مطلب من حتی تحت عنوان یادداشت بینندگان و از این قبیل منتشر نشده است. خودم هم نمیدانم چرا یک فردی مثل من با نگرش انقلابی و پایندی عملی به آن نباید حرف‌هایم حتی در سطح یادداشت بینندگان منتشر شود. مثلا در یادداشتی از سر دلسوزی یک فردی را برای وزارت آموزش و پرورش به دولت معرفی کردم و منتشر نشد. یا نیمایوشیج را را پاس می‌داشتم و نشد و شاید همین مطلب هم در آرشیو الف بایگانی شود و هیچ‌وقت منتشر نشود. 

رسانه اگر حرف مردم را به مسئولان مخصوصا رئیس‌جمهورها و وزیرها و از این دست نرساند مطمئن باشید منافع اشخاص و مشاوران این اجازه را نمی‌دهد تا حرف مردم به ایشان برسد. امیدوارم الف عزیز شجاعت و مرام انتشار این مطلب را داشته باشد هرچند گلایه‌ام بابت منتشر نکردن برخی مطالبم از الف هنوز پابرجاست.

                                                                                              محسن دیناروند 

 

پی نوشت: ممنونم از رسانه وزین الف بابت انتشار این یادداشت و از بابت شجاعت انعکاس آن ازشون ممنونم. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۰۰ ، ۱۵:۰۲
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۳ تیر ۱۴۰۰، ۰۹:۵۷ ق.ظ

وجه تمایز انسان ها

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خوبان 

 

فلاسفه و دیگران برای وجه تمایز انسان با غیر آن موارد زیادی گفته اند از جمله اینکه انسان حیوان ناطق است و جملاتی از این دست.

برای من که همیشه متهم شده ام به احساسی بودن وجه تمایز فرق دارد! نطق کردن را که همه بلدتد حتی برخی حیوان ها زیباتر! پول درآوردن هم همینطور و سیاست هم نفرمایید دیگر که سخت لجن است و بدبو و بد خاصیت! 

به نظرم وجه تمایز انسان با غیر،  اخلاق و محبت است. 

شعری خواندم از ابوالفضل  جبله که  : 

در دلت ذره ای محبت نیست

اسم خودت را گذاشتی انسان؟ 

 

 

 برای انسان شدن باید محبت ورزید. 

 

                              محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۰۰ ، ۰۹:۵۷
محسن دیناروند
جمعه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۳۶ ب.ظ

رای بی رای دقیقا یعنی چه؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام خوبان همراه 

 

برای انتخابات هایی که پشت سر گذاشته ایم و انتخابات کنونی یک شعاری در شبکه های مجازی مطرح شده که عنوانش رای بی رای هست که حتما شنیده اید! 

اینک پرسش مهم این است که این رای بی رای دقیقا یعنی چه؟ چه مفهومی دارد؟ و وظیفه ما به عنوان دوستداران جمهوری اسلامی در مواجهه با آن چه باید باشد؟ 

قبل از پاسخ به این پرسش باید به این مهم توجه کرد که خاستگاه شعار رای بی رای کجاست؟ 

خاستگاه چنین شعار و خواسته ای آنچنان روشن است که نیاز به پژوهش خاصی نیست. درصد کمی از بیان کنندگان و مروجان قطعا دشمنان جمهوری اسلامی هستند. اپوزسیون نظام هستند. این درصد را نمیتوان کاری کرد چون منافع ایشان در مخالفت و ضدیت با این نظام تامین می شود و اصولا نمی توان بین جمهوری اسلامی و این درصد مخالف به نقطه مشترکی رسید و اجماعی بین این دو پدید نخواهد آمد.

نکته بسیار مهم این نوع از مخالفان این است که درصد ناچیزی هستند و اکثر همین درصد کم هم در خارج از کشور زندگی می کنند و اصولا چون وابسته به کشورهای غربی از قبیل آمریکا هستند در بین مردم کشور محبوبیت و مقبولیتی ندارند و دلیل این سخنم این است که درصد اپوزسیون همان است که قبلا بود و افزایشی ندارد چه بسا با مرگ و میرها و یا زاد و ولد کم آمارشان کمتر شود! 

اما درصد بیشتر افرادی که امروز شعار رای بی رای را می دهند را مردمی که مخالف اصل جمهوری اسلامی هستند تشکیل نمی دهند، اصولا از مردم عامه ای هستند که درگیر گرفتاری ها و مشکلات روزمره اند و از این رو رای خود را بی اثر می پندارند. مردمی که اگر دولت ها و مجلس ها به رفاه عمومی توجه کنند و همت کنند تا موانع از پیش پایشان برداشته شود هیچ مشکلی با نظام ندارند و بلکه به حمایت از آن بر می خیزند. 

بیکاری ها، مشکلات اقتصادی، گرانی ها، باندبازی ها، منفعت طلبی های برخی سیاسیون، گاهی تنگ نظری ها و تندروی ها، عدم توجه به شایسته سالاری ها، گره انداختن در کارها به جای رفع آن ها، نابه سامانی های بازار و...، شیوه بانک داری و بسیاری از این دست مشکلات، برخی از مردم را به رای بی رای رسانده! 

کج فهمی این است این بخش از مردم را نادیده بگیریم و قطعا نادیده گرفتن ها و تندروی ها نسبت به ایشان نه تنها به تقویت جمهوری اسلامی کمکی نمی کند بلکه دشمنی مستقیم با این نظام است البته متاسفانه با نام نظام!

شاید یکی از راه های شبکه نفوذ در بدنه نظام برای افزایش نارضایتی ها همین باشد که مردم ناراضی را نادیده گرفته و نارضایتی ایشان را روز به روز بیشتر کنند. پس عده ای به نام انقلاب اگر ناخواسته گرفتار این جریان شده اند باید بدانند هر تفکری که موجب  ایجاد فاصله بین مردم و نظام شود هرچند اندک شود، صدا و برنامه دشمن است و نباید در آن گام بردارد.

دولت پیش رو و هر آنکس که مسولیتی دارد و دوستدار جمهوری اسلامی است باید و باید  به این بخش از مردم  توجه کند. برای حل مشکل مردم و پاسخ به توقعات به حق ایشان برنامه داشته باشد ، شعار بی شعار و پای کار باشد، آستین همت بالا بزند و لحظه ای در راه حل مشکلات متوقف نشود. خسته از خدمت برای جلب رضایت مردم نشود. چهار سال قطعا فرصت مناسبی است برای حل مشکلات. واقعا می شود و رسیدن به جلب رضایت مردم ممکن است.

 آنجایی که ساختارها مشکل دارد و مانع می شود باید اصلاح شوند و جاهایی که نیاز به همت دارد باید با گماشتن افراد توانا و کارآمد در مسیر موفقیت و جلب رضایت مردم گام برداشت. 

این مساله اصلا شوخی بردار نیست. باید محکم به رفع موانع و مشکلات جامعه پرداخته شود. دولت آتی اگر بتواند از عهده این وظیفه برآید قطعا در مسیر خدمت به نظام جمهوری اسلامی گام برداشته و اگر کاری که کار باشد نکند و جریان همینجور که هست ادامه یابد و مردم و مشکلات آنها دیده نشوند و مسولان به جای خدمت به مردم، تشنه قدرت و منفعت شخصی شوند،و درگیر شعار و حرف ها شود،  قطعا مسیر دولت مسیر خلاف جبهه خدمت به جمهوری اسلامی است  و همین سرمایه مردمی موجود هم کاسته خواهد شد.

لذا بر دولت است واقعا دست از باندبازی ها و منافع شخصی و گروهی و حزبی بردارد و فقط و فقط به فکر حذف موانع و مشکلات مردم باشند و منفعتی که برایشان مهم باشد منعت ملی و عموم مردم باشد که این خدمت به نظام جمهوری اسلامی است. 

 

     

                                                                                   محسن دیناروند 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۳۶
محسن دیناروند
جمعه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۵:۳۲ ب.ظ

چرا حضرت معصومه (س) ازدواج نکرده اند؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام خوبان 

ولادت حضرت معصومه (س) و روز دختر مبارک باد. 

 

 چرا حضرت معصومه (س) ازدواج نکردند؟ 


همانطور که می دانید حضرت معصومه(س) در زمان درگذشت و به روایتی شهادتشان ۲۸ سال داشتند که به طور معمول و نسبت به زمان خودش برای ازدواج سن بیشتری بود. اما سوال مهم این است که ایشان چرا ازدواج نکردند. دلایلی برای این مساله ذکر شده که برخی از آنها بر خلاف قرآن و سیره اهل بیت(ع) است مثل وصیت امام موسی(ع) بر ازدواج نکردن دخترانشان، یا دلایلی که محکم و عقلایی نیست مثل همتا نداشتن حضرت ، در این بین شاید نزدیک ترین دلیلی که ذکر آن رفته است همان خفقان سیاسی حکومت عباسی بوده بر علیه اهل بیت(ع) اما این نظریه هم جای نقد دارد چرا که درتاریخ آمده تعداد بسیاری به همراهی حضرتش در سفر به ایران پرداخته اند. و این بدان معنی است که این عده با توجه به در نظر داشتن شرایط خفقان حاضر به همراهی و جانفشانی برای حضرتش بوده اند لذا ترسی برای ازدواج با ایشان از بابت خفقان نداشته اند. اما این حقیر با توجه به مطالعات قرآنی و حدیثی یک دلیلی را برای این امر دریافته ام که دست بر قضا عقلایی هم هست و آن این است که حضرت حق انتخاب داشته اند که ازدواج کند یا نه؟ و این حق را هیچ کس نمی توانسته از او بگیرد. نکته دیگری که بیان آن ضروری است این است که ازدواج نکردن حضرت معصومه(س) بیانگر این مهم است که فضیلت وجودی زن فقط در ازدواج نیست بر خلاف آنچه که عده ای بر آن هستند تا به زنان جامعه ما بقبولانند که اسلام فقط شانیت مادی و همسرداری برای ایشان قائل است. نه! این ازدواج نکردن حضرت معصومه ضد این تفکر التقاطی است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۳۲
محسن دیناروند
سه شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۱۱ ق.ظ

توقع مردم از دولت آینده چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

با سلام و احترام 

 

در روزهای پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ هستیم و اینک به هر شکل شاهد تبلیغات و گفته ها و شعار های متفاوت و در برخی موارد بسیار زیبا هستیم! لازم می دانم تا حدود زیادی از جو تبلیغات کناره گرفته تا به این سوال پاسخ واقع بینانه تری دهیم که مردم از رئیس جمهور دقیقا چه می خواهند؟ و در واقع توقع مردم از دولت آینده چیست؟ 

امیدوارم به لطف رسانه های مجازی و خبرگزاری های مطرح این سخن نوشت  به دست کاندیداهای محترم که در نهایت رئیس جمهور منتخب از میان آنهاست برسد تا خواسته های مردم را به واقع ببیند و در برآورده کردن آنها بکوشند. 

رئیس جمهور منتخب پیش رو! 

مردم از شما نه شعار می خواهند و نه حرف های قشنگ و دهان پرکن، نه یارانه بیشتر می خواهند و نه بحث درباره اختیاراتتان را! اصلا بحث مردم این چیزها نیست؛ حتی مردم هر چند حق دارند که رئیس جمهورشان و کاربه دست هایشان شبیه خودشان زندگی کنند و ساده زیستانه امور کند اما آقای رئیس جمهور مردم از شما چنین انتظاری هم ندارند! مردم کاری به بودن یا نبودن برجام هم ندارند؛ این مسائل روشهای رسیدن به هدف است نه خود هدف؛ مردم از شما تحقق اهدافشان را می خواهند و وسیله مطلوبش با شما! 

اینکه همه کاندیداها از وضع اقتصادی امان ناراضی هستید و معترضید و خوشبختانه همه عزیزان کاندید قصد به وضع مطلوب رساندن این وضع را دارند خود بیانگر این مهم است  که وضع اقتصادی مناسبی نداریم! اولین انتظار مردم درست شدن این وضع است. اقتصاد هم که می گویم اصلا بحث کلان و دانشگاهی نیست. بحث خیلی ساده تر از این حرف هاست، مشکل اقتصاد ما تورم افسار گسیخته، کاهش ارزش پول ملی، وجود و فرماندهی دلال ها در بازار، بنگاه داری بانک ها، گرایش به سیستم سرمایه داری به جای سیستم اقتصاد اسلامی و رانت خواری و ویژه خواری واردکنندگان و نیز عدم قیمت گذاری و نظارت بر بازار و در نهایت عدم رقابت در تولید داخلی و واردات است. برای هر کدام از مشکلات مطرح شده راه حل های ساده ای وجود دارد که می توان با اجرای آن ها در یک بازه زمانی وضع اقتصاد کشور را بدون در نظر گرفتن تحریم ها حل کرد! این امر ممکن و شدنی است ، نگارنده حاضر و آماده است طرح های پیشنهادی خود را در اختیار عزیزان کاندید قرار دهد بدون چشم داشتی به پست و مقامی و خداوند متعال را شاهد و گواه بر این مدعا می گیرم که هلاکم کند اگر دروغی در نیت من است. 

دومین چیزی که مردم از دولت پیش رو می خواهند ایجاد شغل است. ما افراد جویای کار زیاد داریم. باید برای این جوان ها و میان سال ها شغل ایجاد کرد. برای اینکه بفهمیم بی شغلی جوان ها و میان سال ها چقدر هست اصلا و ابدا نیازی به جستجو برای یافتن آمار افراد جویای کار توسط مرکز آمار نیست! اطراف را نگاه کنیم حتی اگر بدون دقت باشد وحشت زده می شویم از وضع عدم اشتغال در کشور!  وقتی می گوییم شغل منظور استخدام دولتی نیست؛ شغل می خواهیم نه شغل کاذب مثل دلالی و کارگری فصلی و خوردن سود سرمایه گذاری در بانک ها و از این دست! نه! باید شغل ایجاد کرد! شغل با تاسیس کارخانه ها و راه افتادن صنعت و چرخه تولید ایجاد می شود. شغل با رونق گرفتن صنعت و بازار ایجاد می شود. شغل یعنی یک آدم با اتکا به آن ازدواج کند و زندگی کند.  برای ایجاد اشتغال مولد و کارا طرح های خوب و قابل اجرایی هست اگر بخواهید که بشنوید نگارنده با تمام وجود به بیان آنها خواهد پرداخت. البته اگر که به احتمال زیاد هم می دانید عمل کنید و منتظر ۴ سال بعد نمانید. بحث اشتغال بحث مهمی است. باور بفرمایید جامعه از باب اشتغال در حال انفجار است و باید مراقب این مساله باشیم. 

مردم از شما چیز دیگری هم می خواهند و آن باز کردن گره کور مسکن است!  ریاست جمهور منتخب به خدا قسم وضعیت مسکن در کشور ناجور است. طرح های گوناگونی که داده شده است راه به جایی نبرده ، البته از حق نگذریم پروژه مسکن مهر تا حدودی کمک حال وضع مسکن شد ولی نقص های فراوان هم داشت که با وجود آنها حل مشکل مسکن ممکن نبود. طرح اقدام ملی که حرفش را نزنید به نظرم اولین کاری که می کنید همین طرح را متوقف کنید چون با این راه به ترکستان هم نمی رویم! 

نگارنده یکی از پیشنهاداتشرا در زمینه مسکن با عنوان گره کور مسکن را اینگونه حل کنید ارائه داده است. اما آن طرح طرحی بود که برای دولت قبل پیشنهاد شد با آن نگاه و سیستم سرمایه داری اش! برای دولت آینده قطعا طرح های بهتری هست که می شود به آرمان هر خانواده ایرانی یک مسکن رسید. این مساله شدنی است. با این طرح های مسکنی که دیده ایم فقط خانه دار ها خانه دار می شوند و سرمایه دار ها برای سرمایه گذاری به دلالی مسکن روی آورده اند.اما پیش از اجرای هر طرح درستی در بازار مسکن دولت آینده باید دست دلال ها را از این بازار قطع کند وگرنه هیچ گرهی حل نخواهد شد. بحث حذف دلالی در همه بازارها جدی است و اولین گام دولت پیش رو برای موفقیت باید اقدام به حذف دلالی کند! در غیر این صورت در اقتصاد شکست خواهد خورد. 

توقع مردم در زمینه اقتصاد این سه است داشتن یک اقتصاد سالم، ایجاد اشتغال و حل مشکل مسکن. اگر این سه را حل کنید نیاز به وام ۵۰۰ میلیونی به جوانان برای ازدواج نیست! ۵۰۰ میلیون به چه درد می خورد وقتی پرایدی بشود ۲۰۰ میلیون ! (با این تورم و دلالی موجود در بازار رقم ۲۰۰ میلیون برای پراید در سال های پیش رو رقم زیادی نیست)، این سه مشکل حل شود مردم بقیه امورات را می توانند بگذرانند و از عهده اش از می آیند! ولی با وضع اقتصادی موجود نه! مردم از راه حلال و درستش نمی توانند مثلا خانه دار شوند. 

پایان سخن این که یک توقعی که از رئیس جمهور و مجموعه دولت پیش رو دارند و ان شالله عملی شود این است که بین خودتان و مردم سد نگذارید. ارتباطتان با مردم بیشتر باشد. در دسترس مردم باشید. البته منظورم به هیچ وجه گرفتار شدن در دام پوپولیسم و شعارزدگی نیست. سیستمی طراحی شود که مردم فکر نکنند به رئیس جمهور دسترسی ندارندو یا وزرا و ... اگر حرفی دارند حتی اگر بد بگذار نترسند که بگویند یا نه . تفاوت مسئول در انقلاب اسلامی با سایر حکومت ها باید همین باشد که رابطه ملت و دولت دو سویه و قابل درک برای طرفین باشد و مسولان حرف مردم در هر شرایطی مخصوصا شرایت نارضایتی بشنوند و هرگاه دور شدیم از مهم قطعا از انقلاب دور شده ایم و هرگاه به ایم مهم نزدیکتر شویم بی شک به انقلاب اسلامی نزدیکتر شده ایم. 

نکته و پایان نگاشت این یادداشت این باشد دولت آینده وظیفه مهی در امیدبخشی و یا ناامیدکردن مردم دارد. رئیس جمهور و دولت آینده بداند چه وظیفه مهمی بر دوش دارد و در دوراهی خدمت و خیانت قرار دارد. اگر مردم را امیدوار کنند و اطمینان مردم را بازآفرینی کند در راه خدمت گام برداشته و برعکس اگر درگیر روزمرگی و شعار ها و باندبازی های گذشته شود و کاری در عمل پیش نرود و مردم بر بی اعتمادی خود به یقین برسند این کار و راه جز خیانت چیز دیگری نام ندارد. 

 

                                                                       محسن دیناروند

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۰۰ ، ۰۷:۱۱
محسن دیناروند
يكشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۵ ب.ظ

فتح خرمشهر

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام عزیزان همراه 

 

سالهاست از فتح خرمشهر می گذرد اما این فتح چنان نقطه روشنی در تاریخ ایران است که با هیچ سیاهی خاموشان و بدگویی بدخواهان نه سیاه می شود و نه تلخ! 

اینکه در آن موقعیت که صدام لعنتی با ارتش زورگوی بی ارزشش گوشه از وطن عزیز ایران را اشغال کرده بتوانی در مقابلش بایستی فقط یک عامل می تواند موجب مقاومت یک جامعه در مقابل آن شود و آن ایمان همگانی در جامعه است. 

هیچ چیزی، هیچ کسی و هیچ قلمی نمی تواند قدرت ایمان و شجاعت و فداکاری و شهادت ها و جانبازی ها و ایثارگری های آن سربازان رشید را در فتح خرمشهر ترسیم کند. 

لذت بخش است نفس کشیدن در هوای شهرهای خرمشهر و آبادان و این لذت را مدیون آن رشادتها و دلیری های مردان میدان هستیم. 

اما خرمشهر و آبادان را آنگونه که باید و شایسته مردمان مهربان و خونگرم آن دیار است قدر ندانسته ایم. چه خرمشهر و چه آبادان، هر دو  را  لازم است که به حق نمادهای مقاومت ایران بدانیم و بنامیم و از همین رو  ضروری است چه به لحاظ ساخت شهری و چه به لحاظ اقتصادی در وضع مناسبی باشند و خیانت است اگر قدر این مردم شایسته را ندانیم. 

 

به قلم: محسن دیناروند 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۰ ، ۲۲:۴۵
محسن دیناروند