پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
بایگانی

۴۷ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۱:۲۷ ب.ظ

سلام شهر خدا

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام بر همه شما گرامیان 

ضمن تبریک عید سعید فطر به همه شما خوبان، با احترام از محضر شما عزیزان دعوت میکنم یادداشت ذیل را مطالعه کنید. 

 

سلام شهر خدا

«رمضان الگویی برای زیست اسلامی»

یادداشتی از محسن دیناروند

 

شفقنا-

 

چرا خداوندِ یکتای بی همتای عزیز، این ماهِ میزبانی  اش را فقط در همین یک ماه خلاصه کرده است و نه بیشتر؟

به گزارش شفقنا، محسن دیناروند در نوشتاری به مناسبت ماه رمضان می نویسد:  می ترسم از دوری اِمان از خدا ، از فاصله هایی که گرفته ایم ، از کینه ها، از بغض ها، از فقر ها، از دروغ ها ، از بدعت ها، از عادت ها، از بی فکری ها، از بی اخلاقی ها، از تبلیغ ها، از فریب ها، از تمسخرها، از تبعیض ها، از فساد ها، از تحقیرها، از حیله هایی می ترسم که اسمش را زرنگی گذاشته ایم و از حماقت هایی که اسمش را سادگی نهاده ایم می ترسم! از بی توجهی ها یمان به آنچه که باید و توجه مان به آنچه که نباید می ترسم! آری، می ترسم از تمام بی خدایی هایی که دچارش شده ایم!

رمضان که هست با آمدنش کمِ کمش که یک ماه رمضانی فایده اش این است که بیشتر از پیش خدایی می شویم؛ این است که بودن رمضان امیدوارم می کند و چه امیدواری خوبی است این رمضانِ کریم!

با همین رمضانِ عزیز می فهمیم که مسلمانی جریان دارد و با سلیقه های مذهبی و سیاسی مختلف هنوز هم که هنوز است پای خدا ایستاده ایم.

این یک حقیقت محض است که با رمضان خدایی تر می شویم، گناه کمتری می کنیم، نماز اهمیت بیشتری برایمان پیدا می کند، مخصوصاً نماز سر وقت، فقرا را بیشتر می بینیم، دروغ کمتر گفته می شود و ریا کمتر ، اخلاص بیشتر، دزدی کمتر و تقوای بیشتری را نظاره گَریم.

و رمضان ، کاش همه ی ماه ها بود… عزیزان! ما به رمضان محتاجیم! سخت محتاجیم به این ماه عزیز!

در رمضان همه ی چیزهای خوب هست و همه ی چیزهای بد نیست، رمضان قهرمان ماست، در رمضان دعا هست، نه فقط یک سری دعاهای فردی و خصوصی برای درد های شخصی، نه ! دعا هست برای همه ی مردم، چه مسلمان و چه نه ، دعاهایی برای دردهای همه ی ما آدم ها، دردهای مشترکِ پنهان و پیدا.

در رمضان گام هایی هست که همه باید برداریم برای اصلاح خودمان و جامعه امان و اینگونه مبارزه با فساد کلید می خورد، آری در رمضان گام های زیادی می توان برداشت، گام هایی برای ترقی و صعود و رسیدن به همه ی چیزهای خوب و زیبا و دوست داشتنی.

در رمضان خدا هست، قرآن هست، نماز هست، روزه هست، تفکر هست، ایمان هست، تقوا هست، شهادت هست، مسلمانی هست، محمد(ص) هست، علی(ع) هست، فاطمه(س) هست، آری عزیز! در رمضان همه ی خوبی ها و خوب ها با هم جمع اند به مقدار بی نهایتشان برای میزبانی ما! اینجاست که ما، بله خودِ خودِ ما ارزش بسیار داریم چرا که میزبانی آنچان بزرگ میهمان کوچک نمی طلبد. عزیزان ! اینجاست که باید قدر انسان بودنی که داریم بدانیم و در مسیر انسان شدن و انسان ماندن قدم های استوار برداریم.

در رمضان شور ایمان بیشتر، آرامش اخلاص آبی تر، زیبایی بندگی نمایان تر و وحدت ما عیان تر می شود.

رمضان فقط یک ماه است و نه دو ماه و یا بیشتر و نه حتی یک روز از یک ماه بیشتر!

راستی چرا خداوندِ یکتای بی همتای عزیز، این ماهِ میزبانی  اش را فقط در همین یک ماه خلاصه کرده است و نه بیشتر؟

آنچه در پاسخ به نظرم می آید این است که خدا عبادتی و اخلاصی و میهمانی که رنگ عادت به خود بگیرد، پسندش نیست.

خداوند دوست دارد که انسان بدون هیچ عادتی دلبسته شود، ایمانش را نگه دارد و میهمانی راستین بماند و این هدف عالی رخ نمی داد مگر با همین یک ماه! ماهی که خدا به انسان طعم خوش انسان زیستن وبه رسم مسلمانی نفس کشیدن را  می چشاند و خوشا به آن انسانی این مزه به دهنش خوش آید…

از سویی دیگر به نظر می رسد خدای عزیز با توجه به اصل اُلگودِهی رمضان را الگویی برای آشنایی با زیست اسلامی برای ما قرار داده است و از همین روست که ارزش حتی یک روز از این ماه بسیار بالاتر از هزاران ماه است.

همانطور که پیامبر ما یک نفر بود و ائمه ی اطهار ما هر کدام یک نفر بودند اما خداوند  حکیم آن ها را الگوی نیکوی ما برای نیک پروری ما قرار داد  و اینچنین است که وجود مبارک ایشان با وجود یک نفر بودنشان نه فقط به قدر همه ی انسان های دنیاست از اول تا آخر! بلکه بسیار فراتر از این حرف هاست که بتوان گفت و بتوان شنید!

عزیزان! رمضان الگوی ماست، از این رو باید آنچه را که می آموزیم در این ماه و هستیم ، ادامه دهیم و همانگونه که رمضانی می شویم، رمضانی بمانیم؛ اینگونه است که از رمضان بهره ی عالی و ممتاز برخواهیم داشت و آن وقت است که می فهمیم ماه رمضان به معنی حقیقی کلمه برای ما چقدر لازم و مفید است.

پس عزیزان! بیاییم در سلامی که به این ماه عزیز داریم به وداع با آنچه که آموخته ایم فکر نکنیم که نتیجه این سلام دائمی چیزی جز خوبی، خیر، نیکی و سلامتی در همه ابعادش برای همه ی ما نیست و فراموشیِ این سلام و خلاصه کردن آموخته های رمضانِ مبارک در یک ماه ما را به مقصدِ مطلوب نمی رساند همین خواهیم شد که گرفتارش بوده ایم .

اینک سلام بر رمضان، سلام بر مبارکی این ماه، سلام بر رمضانِ خدا …

سلام شهر خدا …

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۳:۲۷
محسن دیناروند
دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۱۰:۵۶ ب.ظ

ما و انتخاب کدام راه؟

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

سلام بر شما خوبان

 

سیاستمداران دو گونه اند، دسته ای از  آنها خدا را در نظر دارند و دسته ای دیگر رفقای شیطان هستند. سیاستمداران باتقوا و سیاستمداران نابغه، تمام زشتی های دنیا حاصل عملکرد سیاستمداران نابغه است اما دنیا بهشت می شود وقتی سیاستمدار باتقوایی حکمروایی می کند. دقیقا یکی از فلسفه های ظهور هم همین است که خداوند حاکمیت کلی جهان را به نیابت از خود به سیاستمدران باتقوا بسپارد که ایشان از خدا پروا دارند و درست در مسیر الهی حکمروایی می کند.  

انسان باید دقیق شود در اینکه اگر می خواهد در مساله ظهور نقش آفرینی کند کدام راه سیاسی را انتخاب می کند : سیاستمداری با تقوا باشد یا سیاستمداری نابغه؟ 

نباید گمان کرد که سیاستمدار شدن مساله پیچیده ای است! به هیچ وجه! خیلی هم ساده است به گونه ای که همه ما سیاستمداریم! فقط سطح  و نوع ورودمان به سیاست متفات است. گاه در کوچه و بازار حرف سیاسی می زنیم و گاه سرمان را گرم می کنیم به ورزش و چیزهای دیگری که ظاهر سیاسی ندارند مثل اینکه در روز عاشورای حسین ع باشی و خود را سرگرم کشاورزی کنی و بگویی مرا به سیاست چه! این کار دقیقا خود سیاست است که می گویی به من چه! گاه سکوت به حق می کنی در برابر ظلم مثل مولا علی ع که ۲۵ سال سکوتش عین سیاست بود و گاه سکوت نابه جا می کنی درست همان لحظه ای که باید در هم شکنی لشکر نفاق معاویه را در جنک صفین و یک راست می شوی خوارج! گاه فریاد به حق می زنی گاه نابجا! گاه به اندازه یک بیعت یا رای سیاستمداری و گاه به اندازی بیعت نکردن و رای ندادن،  گاه به اندازه یک کارمند سیاستمداری و گاه به اندازه یک مدیر اداره، گاه فرماندار یا وکیل مجلس و یا گاه وزیر یا رییس جمهور! فقط باید دانست که در هر سطحی و به هر شکلی همه انسانها سیاستمداریم و راه فرار و گریزی از آن نیست، همه انسان ها سیاستمدار هستند فقط می توانند انتخاب کنند سیاستمدار باتقوا باشند یا سیاستمدار نابغه؟ 

نکته مهم دیگر این است که تقوا جدای از ظواهر دینی و عبادت هاست چرا که وقتی تاریخ را می بینی بسیاری از حکومت ها و سیاست کاری ها لباس دین پوشیده اند و با نام دین حکمروایی کرده اند، اهل خوارج را ببینید چه حالت هایی داشتند؟ قرآن را با چه صوتی تلاوت می کردند؟ شمر را ببینید که چندبار پیاده به حج رفته؟ معاویه و حاکمان بعدش را ببینید با چه نامی حکومت کرده اند؟ 

عزیزان من! تقوا یعنی خدا را نظر داشتن و برای خدا گام برداشتن هم در دل و هم در نیت باطنی نه فقط در ظاهر! که ظاهر و باطن انسان با تقوا یکی است. و البته این ظلم بزرگی در حق کلمه تقوا بوده که آن را به اشتباه ترس از خدا تعبیر کرده اند، درست بی ربط ترین تعبیر و ترجمه به تقوا!

از دیگر مشکلات ما در این راه این است که گاه گمان می بریم کار ما بر اساس تقوا است و یا گاها دچار وسواس می شویم که این کار من در چه فضایی است ؟ فضای تقوا یا ریا؟ 

برای تشخیص این مهم و خطا سه راه داریم : اول تفکر ، تفکر یعنی مراجعه به قرآن، حدیث ، تعقل و تاریخ  و تحلیل صحیح منابع مذکور که این روش تخصص بیشتر و کار بیشتر می طلبد و راه دوم که ساده تر و همگانی تر است ولی شاید عمل به ان سخت تر باشد مراجعه به اخلاق است!  و راه سوم پذیرش سخن ولی خدا بی چون و چرا! نکته راه سوم فقط شناخت دقیق و درست ولی خداست که این خود بحث مفصلی است. اگر شناخت درست نباشد و انسان اسیر سیاستمداران نابغه شود، آنها می توانند به بدترین شکل ممکن از انسان چیزی بسازند از لجن بدبوتر و از شیطان هم زشت تر! 

                                               

                                                                    محسن دیناروند 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۵۶
محسن دیناروند
شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۶:۰۴ ب.ظ

چه باید کرد؟ (2)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام خوبان

 

اینکه در شب قدر چه باید کرد؟ سوالی است مهم برای همه ما! و متاسفانه شاید جوابش را فقط در شب زنده داری و خواندن جوشن و.. بدانیم و برای همین است که دیگر دنبال جواب های دیگر این سوال نمی گردیم! و میمانیم در همین پاسخ همیشگی؛ هرچند به نظر پاسخ همیشگی اشتباه نیست اما ما را به اوج آنچه که خواسته خداوند از ما در شب قدر است نمی رساند.

از شب قدر چه می خواهیم؟! جز رسیدن به تمام آرزوهای خوبمان؟ نه! قطعا نه! پس چه بهتر در این شب خودمان را با تمام وجود به خداوند واگذار کنیم و این بهترین استفاده مطلوب از فرصت اختیاری است که خداوند به ما داده! سرنوشت خود را بی چون و چرا در اختیار خدا قرار دهیم و این در اختیار خدا قرار گرفتن آیا نتیجه ای جز عاقبت به خیری در دنیا و آخرت دارد؟ قطعا و قطعا نه! خدا حتی بیشتر از خودمان هم آگاه هست به خیر ما و هم قادر و هم خواهان!

«... وَاللَّهُ یهْدِی مَن یشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» «...خدا هر که را بخواهد به راه راست هدایت مى ‏کند.» سوره نور آیه 46

از فرصت شب قدر استفاده کنیم و خودمان را به خدا عرضه کنیم و به ناتوانی امان برای خوشبخت کردن خودمان اعتراف کنیم و خودمان را و سرنوشتمان را به او تحویل دهیم و از او بخواهیم آنچنان که خود آگاه است ما را به عاقبت خیر و خوش عاقبتی برساند که تنها اوست قادر بر این کار!

البته و صد البته ما باید در مسیر دعا نیز حرکت کنیم یعنی عملمان را منطبق کنیم به دعایمان! اگر اینچنین نباشد خودمان را به مسخره گرفته ایم و نتیجه ای سخت و شدید برعکس خیریت خود خواهیم گرفت.

اینجا یک نکته را هرگز فراموش نکنیم و آن دعا برای ظهور حضرت حجت (عج) است که اوج خوشبختی و عاقبت به خیری ما همین ظهور است که طبق روایات گشایش تمام مشکلات و گره های ما در همین ظهور امام زمان(عج) است. 

و اما دومین کاری که باید کرد این است که حتما  و حتما و حتما در این شب در مورد حضرت زهرا(سلام الله علیها) مطالعه کنیم و از حضرتش درس فرا گیریم! در این مورد هیچ وقت، هیچ ذره ای حتی سر زونی شک و تردید و چرا در دل و ذهن خود راه ندهید! به همان اندازه که حضرت فاطمه(س) را بشناسیم به همان اندازه شب قدر را شناخته ایم و به همان اندازه از حضرت فاطمه(س) بیاموزیم به همان اندازه از شب قدر بهره گرفته ایم. شب قدر و حضرت فاطمه(س) بی شک رابطه مستقیمی با هم دارند؛ همانطور که مولایمان امام صادق علیه السلام می فرمایند: «هر که فاطمه را آنگونه که سزاوار است بشناسد، بی تردید شب قدر را درک کرده است.»(بحار الانوار، جلد سوم، صفحه 65)

فکر کنیم! این راه سوم ما در شب قدر است .اگر قرار باشد یک پاسخ کوتاه و کامل از مومن کیست؟ ارائه دهیم باید بگوییم مومن مطیع خداست. خدا چند بار ما ان سان ها را به تفکر دعوت کرده است ؟ یک بار؟ ده بار؟نه! صد تا؟ نه! شاید باورتان نشود که 300 آیه در مورد تفکر و تعقل در قرآن داریم که اینگونه خداوند ما را به تفکر دعوت کرده است. ما چه؟ ادعای ایمان داریم و تفکر را آنقدر اهمیت نمیدهیم که ریش گذاشتن را! و تار موی دختری را!

تفکر یکی از زیباترین عبادت ها و کارآمدترین راه ها برای برون رفت از مشکلات فردی و عمومی یک جامعه است!

چگونه خود را بی آنکه ذره ای به تفکر واداریم، مومن مطیع خدا می پنداریم در حالی که تفکر آنقدر برای خدا مهم است. حتما می دانید که تفکر سه زمینه اصلی دارد؛ یک: پرسش، دو:مطاله و تحقیق و سه: پیش داوری نکردن!

مطابق آیه 22 سوره انفال یکی از معیار های ارزش و کرامت انسان تفکر است که بدترین جنبندگان نزد خدا را آدم هایی معرفی می کند که تفکر نمی کنند! و اینک چه شبی مهمتر برای تفکر و چه عباذتی زیباتر از تفکر؟ می توانید برای بهتر شدن و زیباتر شدن این بخش از شب قدر در مورد یک موضوعی با دیگران عقل هایتان را سر هم بگذارید! یک جور خوب از تفکر: بله تفکر گروهی! از قدیم هم گفته اند که همکه چیز را همگان دانند.

در این شب قدم بزنیم و با آرامش نفس بکشیم و از هوای شب قدر لذت ببریم!  با خودمان خلوت کنیم، کارهای گذشته امان را به یاد بیاوریم و از بدی هایمان و زشتی های اعمالمان توبه کنیم و به خودمان و خدایمان قول بدهیم پا به راهش باشیم! این حدیث معروف را حتما شما هم شنیده اید که «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و زنوا اعمالکم بمیزان الحیاء قبل ان توزنوا»«نَفْس‌هاى خود را محاسبه کنید، قبل از اینکه خود محاسبه شوید، و اعمال خود را با میزان حیاء وزن کنید، قبل از این که وزن شوید» هرچند در هر عملی که انجام می دهیم باید به محاسبه آن بپدازیم ولی شب قدر به لحاظ عظمتش معیاری است برای محاسبه سالنه اعمال گذشته و برنامه ای برای اعمال آینده ! فراموش نکنیم آینده ما را می سازد آرزوهای ما نیست بلکه اعمال ما آینده ما را می سازند.

قرآن خواندن(در روایات بر تلاوت سوره های روم و عنکبوت در شب قدر مخصوصا شب بیست و سوم سفارش و تاکید شده است/ تلاوت سوره های قدر،نصر، کوثر، توحید، کافرون،ناس و فلق در این شب به نظر زیباست)، توکل بر خدا  و توسل به  معصومین (ع) را در این شب از یاد نبریم. (خواندن زیارت آل یاسین و دعای توسل می تواند آرامبخش و زیبا باشد و لذت بخش)

 

التماس دعا

محسن دیناروند

22 رمضان 1441 هجری قمری

27 اردیبهشت 1399 هجری شمسی

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۸:۰۴
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۱۳ ق.ظ

گره کور مسکن را اینطور بازکنید!

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به همه عزیزانم

نمی­گویم کاش رییس ­جمهور بودم یا وزیر یا نماینده­ی مجلس؛ اصلا بحث این حرف­ها نیست! ولی می­گویم ای کاش این یادداشت را رییس جمهور بخواند یا یک وزیری یا نماینده­ای، به هر حال کاش این مطلب را یک کار به دستی بخواند و با تمام بودنم آرزو می­کنم قدم نیکی با واسطه­ی این یادداشت برای باز شدن گره کور مسکن برداشته شود.

همه  دیده­ایم برای باز شدن گره مسکن طرح­های مختلفی مثل مسکن مهر انجام شده یا مثل اقدام ملی مسکن در حال انجام است؛ طرح­هایی که بی آنکه راه بازکن باشند گره  مسکن را کورتر کرده­اند. مسکن مهر که گذشت  اما طرح اقدام ملی مسکن چون در آغاز راه است قابل جراحی و تصحیح است، این یادداشت در تلاش است تا با ارائه راهکار مناسب به راحتی  این گره کور را باز کند.

در بانک مسکن یک طرح وجود دارد به نام مسکن یکم. در این طرح افراد فاقد مسکن یک مبلغی مثلا 40 میلیون تومان را به عنوان آورده در نزد بانک سپرده گزاری می­کنند و پس از یک سال مبلغی مثلا 100 میلیون وام دریافت می­کنند. حالا آیا این وام به خانه دار شدن قشر متوسط و پایین کمک می کند؟ قطعا خیر و نتنها نمی کند بلاکه به دو دلیل سپرده گزار را از خانه دار شدن دور می­کند. یک ارزش ریالی پول او همراه با وام پس از یک سال به نسبت تورم کاهش پیدا می کند. مثال اینکه  اگر امسال با 140 میلیون تومان می توان یک خانه 30 متری خرید، پس از یک سال که پول عملا به دست سپرده گزار می­رسد می توان 20 متر منزل خرید که عملا منزل بیست متری نیست. دلیل دوم اینکه پس از دریافت وام منزلی با آن متراژ که مثلا 150 میلیون یا 200 میلیون بیارزد وجود ندارد! پس این وام به درد کسی می خورد که 500 میلیون  یا بیشتر از آن را دارد و از این وام برای کمک هزینه خرید استفاده کند. در واقع فردی در قشر متوسط یا حتی کمی بالاتر نمی­تواند با طرح مسکن یکم صاحب خانه شود و با این طرح هم گره مسکن باز نمی­شود.

اما نگارنده معتقد است می شود با ادغام طرح مسکن یکم  و طرح اقدام ملی مسکن گره مسکن را برای طبقه متوسط و پایین باز کرد! چگونه؟ خیلی راحت و به دور از پیچیدگی! طرح مسکن یکم باشد حالا یک کمی با وام بیشتر. پس از یک سال از سپرده گزاری آورده مسکن یکم برای پرداخت و.ام  از وام گیرنده سند ملکی نخواهیم و پول نقد را هم به وی ندهیم. سپرده گزار بیاید تمام کارهای دریافت وام از جمله ضامن و.. را انجام دهد و بعد مبلغ وام و آورده اولیه را به عنوان آورده ی فرد در طرح اقدام ملی مسکن به حساب دولت یا همان پیمانکار پروؤه واریز شود. تا خود به خود یک فرد با افتتاح حساب سی میلیونی در بانک مسکن وارد چرخه اقدام ملی مسکن شود! سند خانه هم در رهن بانک مسکن بماند تا تسویه کامل!

در کنار این اقدام ، زمینه های قانونی فراهم شوهم شود تا در طرح اقدام ملی مسکن منازل زیر 100 متر احداث شوند تا قیمت تمام شده کار پایین تر بیاید.

خلاصه اینکه اگر دولت سپرده گزاری یک ساله فرد به علاوه وام مسکن یکم بانک مسکن را به عنوان آورده اولیه طرح اقدام ملی مسکن محاسبه کند قطعا تا حدود زیادی گره خانه دار نشدن طبقع متوسط و پایین را باز خواهد شد.

امیدوارم این طرح به چشم مسولان بیاید و عملی شود و اگر مخالف علملی شدن آن هستند به صورت شفاف دلایل منطقی خود را بیان کنند.

 

به قلم : محسن دیناروند

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۹:۱۳
محسن دیناروند
سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۲۸ ب.ظ

و ما، چرا چنین؟ (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

   سیستم سرمایه داری هم به کشتن حیوانات رضایت نمی دهد!

 

در خبرها آمده است که جایی در همین وطن و نه خارج از آن ، جوجه ­های مرغ  یک روزه را زنده زنده دفن کردند و تازه کاشف به عمل آمده این اولین اتفاق از این دست  نبوده و آخرینش هم نیست!

مسولان اسبق، سابق، کنونی و احتمالا آینده این حوزه کاری هم در دفاع از این رویداد برخاسته اند که این مورد نه یک فاجعه یا حتی یک اتقاق تلخ بلکه یک رویداد کاملا طبیعی و جهت تنظیم بازار بوده و سخت نگیریم و از کاه کوه نسازیم!

گفته­ اند اگر جوجه ها را زنده به گور نکنیم قیمت مرغ خیلی پایین می­آید و سرمایه­ داران این صنعت ورشکست می­ شوند! البته منظورشان از ورشکستگی هم سود کمتر است نه آن چیزی که ما از ورشکستگی در ذهن داریم! کسی دوست ندارد هیچ سرمایه­ داری شکست بخورد، اما آیا روش­های بهتری برای حل مساله نیست؟ آیا نمی توان از تولید آنها جلوگیری کرد که به کشتنشان نرسد؟ این چه مدیریتی است که زیاد تولید می­کند تا مجبور به کشتنشان شود؟ یا نمی­توانستید همین جوجه­ها را به مرغداری­های دیگر بفروشید تا هم در وقت آنها صرفه­چویی شود و هم درآمدی نصیب شما! و هزار راه دیگر هست که چون این حقیر تخصص این کار را ندارم به ذهنم نمی­رسد ولی قطعا هست!

راه ­ها فراوان است هم برای تنظیم بازار هم برای کسب منفعت بیشتر، پس یا نمی خواهید فکر کنید یا نمی خواهید کار درست انجام شود و البته مهم تر از همه اینکه شما فکرتان مسموم شده که برایتان اخلاق و انسانیت و دین مهم نیست!

گفته­اند اگر زنده به گور نشوند،  مرغ ارزان می­شد! خب چه بهتر که ارزان شود. آیا ارزان شدن خوب نیست؟ خوب است هم برای مردم هم برای شما! شما چطور؟ بله با ارزان شدن مرغ قدرت خرید مردم بالا می­رود و خرید بیشتر مردم یعنی سود بیشتر برای شما! پس شما تدبیر پول درآوردن که هدف اول و آخر شماست را هم ندارید. من یک مثال میزنم اگر یک خانواده در طول ماه با مرغ کیلویی 15 هزار تومان بتواند 10 کیلو مرغ بخرد در مجموع ماهی 150هزار تومان مرغ می خرد. اما اگر مرغ کیلویی 10 هزار شود  می تواند 20 میلو مرغ بخرد. این بیست کیلو می شود 200 هزار و در بدترین شرایط 15 کیلو بخرد که بشود همان 150 هزار!در صورتی که ارزان شدن موجب افزایش خرید می شود.این را یک کودک هم در حال مغازه بازی می فهمد! با این حال  باز در بدترین تصور هم ضرر نمی­کنید!

مساله این است که انسانیت و دین را فدای بی­فکری­ها و مسمویت­ های ذهنی و اخلاقی خودمان می­ کنیم که اگر ذره ای اخلاق پشت قضیه باشد تن به چنین نقشه ­های شومی نمی­ دهیم!

قضیه فقط در صنعت مرغ نیست! همه جا تقریبا همین است. گرفتار یک بیماری سخت به نام حرص و طمع دنبا شده ا ­یم! این حرص خوردن­ها و طمع ورزی­ها به دنیا تنها یک نتیجه خواهد داشت اگر درمان نشود و آن هم مرگ تدریجی انسان و جامعه است.

یادتان هست مسولان صنعت خودروی ما آمدند و گفتند ما با پراید 20 میلیونی داریم ضرر می­کنیم؟ ضرری در کار نبود. آنها خوب می­دانستنند که با همان قیمت لااقل 5 میلیون سود دارد بر سر هر پراید! آنها سود را در 5 تومان نمی­دیدند و دست آخر هم کاری کردند که پراید شد 50 میلیون

همه صنایع ما هم همین شده و اصلا تحریم تاثیری ندارد. یقین داشته باشید که این اوضاع اصلا  از اثرات  تحریم­ها نیست! یک  چیز دارد اقتصاد ما را زمین می زند و آن حرص و طمع فراوان صاحبان صنایع و مشاغل به مال اندوزی است!  دولت هم شاید بدش از این وضع نیاید که شاید منفعتی به دستش برسد!

ما می توانیم در چند سال تورم را منفی کنیم، قدرت خرید مردم را افزایش دهیم، فقر را از بین ببریم و یک جامعه ی با رفاه متعادل داشته باشیم اما آنچه باعث شده به این مهم دست نیابیم فقط یک چیز است و آن این است که اراده ای برای رسیدن به این آرمان نداریم وگرنه راه که مشخص است و شدنی .

حرف آخراینکه در کشتن زنده زنده جوجه­ ها یا افزایش بی انذازه قیمت خودروها و سایر موارد و سایر بی اخلاقی ­ها آن ور جوب نایستیم و فاجعه را گردن این و آن نیاندازیم، مقصر اصلی ماییم که دین را درست به جامعه انتقال نداده ­ایم! و لذا وظیفه ما و مسولیت ما در انتقال دینِ درست به جامعه بیشتر از آن چیزی است که تصورش را می­کنیم و مقصر اصلی این قضایا ما هستیم که دین را در مناسک و ظواهر خلاصه کردیم و اخلاق را هم در خندیدن و تعارفات مزخرف گذاشته ایم و رد شده ­ایم  از اخلاق اسلامی و در نهایت کار فقط حرفش را می زنیم و دیگر هیچ و در فقدان درست ما و یا بودن­های اشتباهِ ما، بدجور به سیستم سرمایه داری دل خوش کرده­ایم! و متاسفانه آن را هم بد فهمیده و بد عمل می­کنیم که یقینا سیستم سرمایه­داری را هم اگر دست می فهمیدیم، می دانستیم آن­ها هم به زنده به گورکردن حیوانات رضایت نمی­دهد و تدبیرشان برای حل مشکل روش های دیگریست.

 

به قلم محسن دیناروند

برای خوانش این یادداشت در خبرگزاری محترم فرارو لطفا اینجا را کلیک کنید!

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۹:۲۸
محسن دیناروند
شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۰۵ ق.ظ

نگاهی به خروج ابراهیم حاتمی کیا

          از «قهرمان های ناتمام» تا «زن کامل»

«شبیه ترین فیلم به گزارش یک جشن»، این اولین جمله ایست که توانستم پس از تماشای «خروج» در وصفش بگویم! و اکران آنلاین خروج شاید چراغی  راهی را روشن کند که روزی بتوانیم به چشمانمان را به تماشای گزارش یک جشن هم روشن کنیم! 

در سینمای جهان هم حتی کسی را سراغ ندارم که مثل حاتمی کیا «زن» را آنقدر نزدیک به «حقیقتِ زن» و آنقدر «انقلابی و قهرمان» به نمایش بگذارد. در یک کلام یک «زنِ قهرمان» و بهتر بگویم یک «زن»زنی است نزدیک به آنچه در در آثار حاتمی کیا می بینیم! زنی با اوج احساس و با اوج تعقل؛ زنی با اوچ همراهی و زنی که نماد پایداری است و زنی که نماد واقعی، حقیقی و اصلی یک «انسان»است. برای مثال آن سکانسی که مهربانو در مقابل رحمت و عدل آبادیی هایی که زن را شاسته همراهی در سفر به پاستور نمی دانند تمام قد می ایستد! شبیه این سکانس را کجا می توان یافت در تشریح مقام زن؟

در در این فیلم هم «مهربانو» یکی از دو قهرمان قصه است درست مثل بادیگارد، چ، آژانس شیشه ای، گزارش یک جشن و البته حاتمی کیا فیلم هایش را با دو قهرمان خوب از آب در می آورد در زمانه ای که فیلم ها یا یک قهرمان دارند یا اصلا بی قهرمانند. اما در اینجا حاتمی کیا باز دو قهرمان دارد یکی یک زن و دیگری یک مرد! اما مهربانو قهرمان زن خروج ناتمام   می ماند درست مثل مریلا زراعی در گزارش یک جشن که شد یک قهرمان ناتمام! و ای کاش خود حاتمی کیا توضیح دهد در مورد این ناتمامی برخی از قهرمان هایش! که واقعا چرا چنین؟ مهربانوآنچنان قهرمانی است که فیلم را بی او نمی توان تصور کرد ولی آن دم آخر به جای پاستور برمی گردد به عدل آباد! هیچ کجای این قهران نققص ندارد، هیچ کجایش جز همینش و واقعا چرا چنین؟

با خروج می توان فهمید دنیا را و وضع ناجور رابطه ما و مسولیت پذیری امان را! می توان فهمید که خیلی چیزها و ناجور بازی های ما را نیازی به تفکر ندارد تا بفهمی اش چرا که این جور ناجوری ها برای یک سگ هم که قوه تعقل ندارد قالب درک است  و گمانم این است که وجود سگ در فیلم نماد همین وضوح مشکلات است! مثالش همان جایی که بالگرد به مزرعه  پنبه می نشیند و ویران می کند آبادی را! شما آن حیوان را ببینید! یا آن زمان که آب شور سد می رود و نابود میکند مزرعه ها را! همراهی سگ با رحمت را ببینید!

خروج یک مشکل دیگر را به جز بی مسولیتی های ما و نقد ناپذیری های ما و ریاکاری های ما  به ما یادآور می شود و آن این است که راه بیان خواسته ها و نقدهایمان کجاست؟ من اگر نقدی دارم و یا خواسته ای کجا و به چه طریق باید به مقصد برسم؟ این راه نیست الان و اگر هم هست ناپیدا و گمنام ! که اگر بود و یا پیدا چه نیازی بود با تراکتور رفت  تا امام زاده پاستور؟! و مشکل در همان شعبه عدل آبادی پاستور حل می شد یا حتی در فیلم هم می بینیم کار تا امام جمعه و نماینده هم می رسد و کشاورزان می بینند که راهی نیست جز رفتن به دل جاده با تراکتور ! حالا آخر قصه هم که مشخص است پاستور هم امام زاده ای است که نمی توان آنچنان برای حاجت روا شدن به آ ن دل بست! ولی به اصلاح امور باید امیدوار بود شاید برای همین امیدوار ماندن است  که رییس جمهور را در سکانس پایانی فیلم نشان نمی دهد  تا ناامید نشود! از خروخ می فهمیم باید این مشکلِ پاسخگو نبودن و نقد ناپذیری امان را حل کنیم تا وقت هست. ساده اگر قرار باشد بیان کنم اینکه حاتمی کیا می خواهد بگوید هر خروجی خروج از نظام نیست و نمی توان هر خروجی را با زدن برچسب خروج از نظام  از دور خارج کرد  و این چه حرف درست، انقلابی و بر حقی.

فرصت و حوصله ی این یادداشت آنچنان نیست که بتوان در همه ی زوایای فیلم دقیق شد و چه پیشنهادی بهتر از این که  دعوتتان کنم به تماشای خروح حاتمی کیا، حاتمی کیایی که می توان به نامش اعتماد داشت و با خیالی آرام و در کنار خانوده به تماشای فیلمش با احترام ایستاد! که بی شک حاتمی کیا در سینما یک ایده آل، آرمان و قله است؛ آنطور که سکانس به سکانس آثارش چه آنهایی که اکران شده اند و چه آنهایی که توقیف! نمونه است و غیر قابل حذف! بله هیچ کس جز خود ابراهیم حاتمی کیا نمی توند آژانس شیشه ای ، به نام پدر، ارتفاع پست، به وقت شام، چ، بادیگارد و ... را بسازد ، آثاری که هنوز هم که هنوز است رنگ تکرار نگرفته و اگر اتفاق خاصی نیافتد هم نمی گیرند.

خلاصه اینکه از سینما هر انتظاری دارید را می توان در سینمای حاتمی کیا جست، دید و لذت برد البته منهای ابتذال، هجو و بیهودگی! حاتمی کیا در خروج مثل همیشه فریاد بلند اعتراض، انتقاد و حق طلبی شده است.در خروج شگفتانه ای خواهیم دید که مختص خود اوست با امضای خودش!

دعوتتان می کنم به تجربه لذت بردن از تماشای خروج حاتمی کیا...

 

 همین یادداشت در خبرگزاری محترم  فرارو را اینجا می توانید بخوانید

 

 

به قلم : محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۹ ، ۰۹:۰۵
محسن دیناروند
شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۰۴ ب.ظ

چه باید کرد؟ (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان خوبم سلام...

همیشه وقتی روز خاصی می رسد، همه تازه به فکر می افتیم! فکری که شاید یک روز بیشتر دوام نداشته باشد! آن هم در بهترین شرایط و در خوشبینانه ترین حالت ممکن قابل فرض!

روز مادر مثلا! تازه یادمان می افتد داریم در این دنیا یک مادری که می توان راحت و بدون هیچ قیدی به او دل بست و به دریاها دل زد! اما حیف در همان یک روز خلاصه می شود « مادر مقدس»! خلاصه می شود در یک روز «زن»، خلاصه می شود در یک روز «پدر»، مرد، معلم ، پزشک و... هر کسی و هر شغلی خلاصه می شود در روزش! و گرفتاری های فراوان و مشغله های روزمره ونبه سامانی های اوضاعمان هم بهانه اش و دلیل این نابه کاری های ما!

خواستم در نیمه شعبان دست به قلم شوم و بنویسم دیدم باید بگذرد این جو تبریک ها و شادباش های تکراریِ جو زده! من نه زبانم و نه قلمم توان گفتن و نوشتن تکراریجات را ندارد و حتی گوشم پر است از این حرف های یک روز مصرف!

اینک که مدتی از نیمه شعبان گذشته است و خبری از جو امام زمانی ها! نیست... آری روز امام زمان گذشته است! الان روز دیگری شاید باشد..

اتفاق تلخی که برای ما افتاده است این است که ارادتمان به مولای زنده و حاضرمان را خلاصه کرده ایم در یک نیمه شعبان! در یک دعای سلامتی و یا فرج و اگر حوصله کنیم دعای ندبه ی هفتگی و دعای عهد هم که چون صبح است قرارش را هم که بی خیال! آن هم بی معنا و شاید فقط با شندین از رادیو و تلویزیون! وگرنه خواندن اینها هم که سخت است!

آری اتفاق تلخی برایمان افتاده است که عادت کرده ایم به نبودنش! به این که کارهایمان ردیف شود پشت سر هم بی او!

آری عزیز دچار یک گرفتاری تلخی شده ایم که می پنداریم بی او هم می شود زندگی را و جامعه را خوب اد

و آری ای عزیز این روزها دچار یک گرفتاری تلخی شده ایم که می پنداریم بی او هم می شود زندگی را و جامعه را خوب اداره کرد و رسید به جایی که امن باشد و راحت برای ما!

چه اتفاقی تلخ تر از این می توان گفت که احساس نیازی به او نداریم! ؟

تلخ نیست واقعا ؟ با این تلخی چه باید کرد؟

آیا راه امام زمانی شدن و بودن این است که باید نشست و زار زار گریه کرد؟ باید نشست و بی خیالانه دست به دعا برد و دعای از سر عادت یا ترسی بخوانیم و تمام! که دعای از سر ترس و عادت به رواشدن نمی رسد و این را هم خودمان ، آن ته ته ته دلمان خوب می دانیم و به ریش خودمان می خندیم وقتی ... هی داد هی بیداد آه از دست خودم... تووو خودمان...

امام عزیزتر از جانمان که ظهور می کند؟ شاید وقتی دیگر غیر از اکنون! ما اینک هستیم و خوب هم داریم می چرخانیمش چرخ زندگی را! وام می دهیم، سودش را می گیریم، وام می گی گیریم سودش را می دهیم، نصب می شویم، عزل می شویم، نصب می کنیم ، عزل می کنیم، افتتاح می کنیم، می بندیم، می گیریم، میدهیم ، می رویم هرجا ، نمی رویم جایی که دلمان نخواست، می خریم، می فروشیم و جدیدا هم که می رقصیم! زندگی می کنیم دیگر خوب و بدش هر چه هست هم نامش زندگی است هم با هم می سیازیم! چه نیازی هست به آمدن یک منجی؟ ما را از چه نجات دهد؟ ما که الان همگی خوب و خوشیم کم هم آوردیم دستمان باز است حکم صادر می کنیم!

این طرز فکری که دچارش شده ایم درد تلخ و زجر آوری است که تحملش لا اقل برای آنکه درد را می فهمد و این رنج فهمیدن و نیاز به منجی را بر دوش می کشد بسی سخت دشوار و تحمل ناپذیر و ناشدنی، و ناگفتنی رنج آورتر اینکه این درد نادیدنی است.

چه باید کرد؟ در این وضعیت اکنون و این درد چه راهی هست برای نزدیک شدن به ظهور آن منجی عزیز و موعود؟ راستی چه باید کرد؟

از فلسفه بافی های بی معنی و فخر فروشی های فیلسوفانه یا عارفانه سخت بیزارم و البته هم ناتوان از آن جور نسخه پیپی ها صد من یک قاز!

ساده می گویم... امام زمان دردهایی دارد و ما هم دردهایی ... دردهای ما درد نان است و معاش و سکه و ارز و خردید و فروش خانه و دنیا و... درد آقا چیزی دیگری غیز این درد ماست ! نه دقیقا درد امام نازنین ما همان درد ماست اما این دردی که ما احساس می کنین درد ماست نه!یک درد دیگر است که ما داریمش ولی متوجه اش نشده ایم. درست مثل شعر قیصر که انگار درست از زبان امام زمان گفته شده!

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان برآورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نام هایشان

جلد کهنه شناسنامه هایشان

درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه ساده سرودنم

درد می کند

...

درد حرف نیست

درد نام دیگر من است

...

خلاصه اینکه از گذشته تا الان دردهایی هایی کشیده ایم و رنج هایی را بر دوش گرفته ایم با درد و رنج واقعی ما فاصله های فراوان و ناگفتنی دارد ..

به نظر می رسد تا زمانی که  فاصله این دردهای ما با آن دردهای واقعی صفر نشود به زبان ساده تر تا زمانی که دردهای کاذب ما کنار نرود و دردهای صادق وجود ما را نگیرد شاید اتفاقی برای ظهور نیفتاد.

اگر حقیقتا منتظر ظهورش هستیم دست از زندگی نکشیم! دست از تلاش برنداریم! بشکنیم این عادتهای مزخرف را و ببریم این زنجیرهای بسته شده بر ما قفل کرده دست پایمان را برای حرکت در مسیر ظهور! ساده است دردهای صادق را درست بشناسیم از دردهای کاذب و بعد در مسیر رفع دردها بکوشیم! این به نظر تنها راه آماده شدن برای ظهور است .. امام یار می خواهد ... یار امامش را می فهمد... درک می کند ... یار هم درد امامش است و مرهم است برای زخم ها و رنجای امامش... و ظهورش پایان همه تلخی ها و رنج های و گرفتاری های ساخته بشری است.

 

به امید ظهور حضرت حجت الله (عج)

اگر قبول کند سرباز کوچک امام

محسن دیناروند

23 فروردین 1399

17 شعبان 1441

 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۰۴
محسن دیناروند