پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
بایگانی

۵۶ مطلب با موضوع «یادداشت» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۴، ۰۳:۱۵ ق.ظ

برای سعادتمند شدنمان، توبیخ و نقد را بپذریم!

یا الله 

سلام

 

قالَ الإمامُ الهادى علیه السلام: اِنَّ اللّه َ اِذا أَرادَ بِعَبْدٍ خَیرا إذا عُوتِـبَ قَبِـلَ. [تحف العقول، ص 481.]

امام هادى علیه السلام فرمود: اگر خداوند خیر کسى را بخواهد، چنان مى شود که هرگاه مـورد توبیـخ قرار گیرد، مى پذیرد.

میلاد #امام_هادی_علیه_السلام مبارکتان باد. 

 

یادداشتی د شرح حدیث: 

 

یا الله 

سلام

 عوتب یعنی توبیخ کردن!  توبیخ یعنی مجازات کردن، سرزنش و نکوهش کردن؛ وقتی می گویند کارمندی را توبیخ کرده اند یعنی او را به خاطر خطایی که انجام داده نکوهش و مجازات کرده اند! 

در این حدیث شریف امام هادی(ع) می خواهند بگویند که خدا وقتی خیر و خوبی کسی را بخواهد وسیله اش رساندن آن خیر این است که او این توبیخ را می پذیرد! و چون انسان تمایل دارد به خوبی برای خود لذا باید سعی کند در وجود خودش قدرت پذیرش توبیخ را مدام تقویت کند! 

توبیخ را می توان از جنبه صدور به چهار وجه دید؛ یکی وجه الهی و دیگری وجه انسانی و سومی وجه نفسانی و پایانی هم وجه طبیعی! 

انسان خطایی مرتکب می شود در برابر خدا، خدا او را دارای شرایط توبیخ می داند! خیر و خوبی انسان در این است که بپذیرد‌. گاهی انسان در محیط اجتماعی خطایی می کند و انسان ها برای او توبیخ در نظر می گیرند، گاهی یک خطایی انسان خودش میداند که چه کرده و خودش را مورد توبیخ قرار می دهد و گاهی عوامل طبیعی مثل زلزله موجب توبیخ است که خوبی و سعادت انسان در هر چهار وجه پذیرش این توبیخ هاست! 

وقتی می گوییم خطا یعنی اینکه خطا قطعی است و مقصر است نه اینکه آدم خطایی نکرده و توبیخ شود و او این توبیخ را بپذیرد، اینکه می شود ظلم پذیری! نه منظور اینجا ظلم پذیری نیست بلکه پذیرش توبیخ در زمانی است که خطایی که مقصر فرد خاطی است رخ داده و با پذیرش به عدالت کمک می کند. 

در مسئله توبیخ یک سوال مطرح است اینکه آیا این توبیخ از بالا به پایین است یا نه؟ یا باید در اختیار یک عده باشد یا نه، نیاز به رعایت این سلسله مراتب نیست؟ 

اگر توبیخ فقط از بالا به پایین باشد یا در دست عده ای خاص باشد قطعا به علت انحصاری بودن ای مسئله توبیخ به فساد کشیده میشود.

از طرفی اگر هر کسی بخواهد به امر توبیخ بپردازد نیز بی نظمی و هرج و مرج و سوء استفاده حاصل می شود! لذا لازم است این توبیخ در یک نظام سازماندهی شود که خیر و سعادت جامعه با آن تامین شود. 

اگر در نظام حقوقی به گونه ای تدوین شود که از پایین هم بشود مقامات بالاتر را مواخذه و توبیخ کرد قطعا به سلامت اداری و بروز خطا از بالا که گستردگی بالاتری می تواند داشته باشد جلوگیری می کند! 
دست بر قضا یکی از جلوه های زیبای امر به معروف و نهی از منکر می تواند همین تعریف ساختار توبیخ در نظام حقوقی حکمرانی باشد. 

از جنبه دیگری به این حدیث شریف می توان نگریست و آن بررسی اولویت بندی توبیخ و نقد است و تحلیل آن در چارچوب این حدیث است‌. 

در توبیخ بروز خطا حتمیست اما در نقد اینطور نیست، ممکن است خطایی رخ داده باشد ممکن است نه! 

علاوه بر این در توبیخ مجازات هست ولی در نقد اینطور نیست که مجازاتی باشد بلکه در مقام سخن به بیان خطای احتمالی پرداخته می شود.

از سویی پذیرش نقد را می توان مقدمه پذیرش توبیخ دانست چرا که نقد ملایمت کمتری دارد و جنبه قضایی کمتری دارد! 

از آنچه به طور خلاصه در بیان تفاوت توبیخ و نقد بیان شد می توان به این نتیجه دست یافت که پذیرش توبیخ به مراتب سخت تر از پذیرش نقد است و پذیرش نقد قطعا راحتر تر است! 

وقتی از این زاویه به این حدیث نگاه می کنیم خواهیم دید که پذیرش نقد هم می تواند از بروز خطایی که منجر به توبیخ شود جلوگیری کند و هم می تواند با پرورش روحیه نقد پذیری زمینه تقویت پذیرش توبیخ در خود را فراهم کرد. چنانکه فردی که در پذیرش نقد سخت است در پذیرش توبیخ نیز آدم سختی است! 

این نکته را هم قابل بیان است که منظور از پذیرش توبه، پذیرش اختیاری است نه اجباری! چرا که پذیرش اجباری اثر تربیتی در او براو اصلاح ایجاد نمی کند ولی در پذیرش اختیاری،  انسان خطای خود را پذیرفته و لذا در اصلاح خود تلاش می کند! 

لذا می توان چنین گفت که پذیرش نقد و پذیرش توبیخ هر دو در یک راستا می توانند به سعادت فرد و جامعه کمک کنند‌. 
 
 به قلم : دکتر محسن دیناروند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۰۴ ، ۰۳:۱۵
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۹ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۳۸ ق.ظ

حضور اجتماعی فرزندانمان را جدی بگیریم!

یا الله 

سلام 

یکی از  رفتارهای رایج در گستره قابل توجهی از  خانواده ها در زمینه تربیت فرزندانشان این است که به جهت تاکید بر درس خواندن یا دوری از گزند تربیتِ بد یا هر دلیل دیگری فرزندان خود را از حضور در میهمانی ها و حتی مراسمات عروسی یا عزا محروم می کنند! 

غافل از اینکه فرزندشان در بهترین حالت ممکن،  اگر درس بخواند یا مطالعه کند یا فیلم و اهنگ خوب ببیند یا هر چیز خوب دیگری فقط آن کار خوب را انجام داده و حتی چند هفته بعد آن هیچ چیز دیگری از آن کار در او ذخیره نمی شود؛ ولی بچه ها با حضور در آن میهمانی و مراسم که قاعدتا والدین هم هستند و درصد خطای فرزندان کم است به آنها یک تجربه زیسته بیادمانی می دهد که تا پایان عمر همراه اوست!

فرض کنید یک فرد تا ۲۰ سالگی نه مراسم عزا رفته نه عروسی و نه میهمانی درست و حسابی، به نظر شما آیا بعد از این سن میتواند یک روابط اجتماعی قوی و با اعتماد به نفس از خود به نمایش بگذارد؟ 

به نظر می رسد این مهم هر چند غیر ممکن نیست اما بعید است که اتفاق بیافتد! لذا الان شاید پدر و مادر دلخوش باشند که فرزندشان مثلا در حال تحصیل است اما در آینده نه چندان دور با فرزندانِ بزرگسالی روبرو خواهد شد که تجربه زیسته اجتماعی کمی دارند و بسیاری از آداب اجتماعی از جمله حضور در مراسمات آشنا نیستند که همین موجب کاهش اعتماد به نفسشان   خواهد شد و در موارد فاجعه بارترش توانایی راه انداختن یک میهمانی ساده خانوادگی را از دست داده اند وحتی به وضوح اثرات مخرب این دوری اجتماعی را می توان در زندگی مشترک و مستقل آینده آنان می توان دید! 

فرزندان ما در میهمانی ها و مراسمات اجتماعی از جمله مراسمات عروسی و عزا یک سری مسائل اجتماعی را تجربه می کنند و می آموزند که در هیچ مدرسه، کتاب فیلم و... آنها را نه تجربه می کنند و نه می آموزند! 

پیشنهاد صریح این است که به جای محروم کردن فرزندانمان از تجربه یک حضور اجتماعی ضروری، به آنها ضمن آموزش آداب اجتماعی برای حضور قوی و با مهارت در اجتماع، به آنها مدیریت امور زندگی را نیز بیاموزیم! مثلا اینکه اگر درس ها را به مرور مطالعه کند و همه مطالب را به شب امتحان موکول نکند، قطعا ایام امتحان بهتر و لذت بخش تری را می تواند تجربه کند و حتی می تواند در یک میهانی یا مراسم کوتاه خانوادگی نیز شرکت کند و از هر دو رویداد لذت بِبَرد!

پس تا جایی که امکان دارد به زمینه حضور فعال فرزندانمان را در میهمانی ها و مراسمات خانوادگی و اجتماعی فراهم کنیم و مانع از فراگیری تجربی آنها در این زمینه نشویم و خودمان را با توجیهات رنگارنگ فریب ندهیم البته اگر آینده بچه ها برای ما مهم است که هست!

 
#دکتر_محسن_دیناروند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۴ ، ۰۶:۳۸
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۴، ۰۵:۱۳ ب.ظ

راه میانبر برای ابرقهرمان شدا!

یاالله 

سلام

 

روانشناسان به درستی می گویند برای تبدیل شدن به یک ابر قهرمان در زندگی لازم است نکات بسیاری را رعایت کرد!

اما اگر دقت کنید همه اینها در یک عبارت خلاصه و جمع می شود و آن اینکه : برای تبدیل شدن به یک ابر قهرمان فقط کافی است اخلاقی باشیم!

اخلاقی بودن یک سبک زندگی است اگر معیارهای اخلاقی بودن را در خودمان کشف کنیم و در خود نهادینه کنیم به راحتی اخلاقی می شویم!

اگر دقت نظر داشته باشیم خواهیم پذیرفت که آنچه ساده است اخلاقی بودن است و کار دشوار بروز رفتار ضد اخلاقی است.

 

 

دکتر محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۰۴ ، ۱۷:۱۳
محسن دیناروند
جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۲:۴۵ ب.ظ

لذت تجربه!

راه رسیدن به کیفیت زندگی خوب و موفق، تجربه کردن است. تا تجربه نکنیم، نمی آموزیم و تا نیاموزیم بهتر نمی شویم.

ما باید بپذیریم اگر می خواهیم خودمان و اطرافیانمان، به خصوص همسر و فرزندانمان زندگی خوبی داشته باشیم باید لذتِ تجربه کردن را بچشیم!

بگذاریم کودکمان لذت درست کردن یک غذای ساده مثل تخم مرغ درست کردن را تجربه کند حتی اگر دو قاشق غذا به آن اضافه کند! خودش وقتی چشید خواهد فهمید دفعه بعد نمکش به اندازه باشد.
به خودمان اجازه دهیم مثلا یک خرید ناموفق داشته باشیم، یک داستان ضعیف بنویسیم، بله اجازه شکست را به خودمان و دیگران بدهیم! خیلی وقت ها برای تجربه نکردن شکست وارد بازی نمی شویم تا به گمان خودمان سفره پهن نشده فقط یک عیب داشته باشد! دریغ که سفره پهن نشده، خود بزرگترین عیب است!

به خودمان و اطرافیانمان فرصت تجربه شکست بدهیم تا به موفقیت نهایی برسیم.

آدم هایی که تجربه نمی کنند و شکست نمی خورند نه اعتماد به نفس خوبی داند و نه خودساخته می شوند و نه هرگز آدم های موفقی خواهند شد

پس اگر خودمان را و خانواده امان را دوست داریم و می خواهیم به زندگی خوب و موفقیت آمیزی برسیم لذت تجربه کردن و شکست خوردن را از خودمان و آنها با امر و نهی ها، سرزنش ها و توقعات بی جا نگیریم.

#دکتر_محسن_دیناروند
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۴:۴۵
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۱:۰۲ ق.ظ

آیا در تربیت فرزندانمان موفق بوده ایم؟

یا الله 

سلام 

 

 

قاعده کلی بر این است که حداکثر تا سن ۶ سالگی یعنی قبل از ورود بر دبستان، کودک مسیر کلی تشخیص خوب از بد را سپری کرده باشد. هرچند که با توجه به اختیاری بودن افعال انسان، قابلیت تغییر در این مهم هست ولی با توجه به رویکرد کلی تربیت، نهادینه شدن اخلاق می تواند کمک شایانی به تسهیل اخلاقی بودن انسان ها بکند‌. خلاصه سخن اینکه تا ۶ سالگی فرصت خوبی است که طرح کلی نظام اخلاقی فرزندان را در آنها نهادینه کنیم و اگر این کار را محقق کردیم می توانیم ادعا کنیم توانسته ایم یک تربیت موفق را برای فرزندانمان داشته باشیم. 
بدیهی است که نهادینه کردن اخلاق در فرد به روش های اخلاقی بستگی مستقیم دارد. یعنی هرچه در این نهادینه سازی اخلاقی عمل کنیم مثل الگوسازی، پرهیز از جدل والدین، تشویق کار خوب، تنبیه کار بد و از این قبیل،  نتایج بهتری در نهادینه سازی اخلاق در فرزندان کسب می کنیم و هرچه از روش های اخلاقی دورتر باشیم مثل مجبور کردن به کار خوب، تنبیه بدنی و یا نامعقول و ازین قبیل به همان میزان از دستیابی به نتایج خوب دور می شویم و  فرزندان را دچار بحران های اخلاقی خواهیم کرد.

 

دکتر محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۱:۰۲
محسن دیناروند
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۲۹ ب.ظ

الگوی شُکوهِ زنانه، نیاز انسانِ امروز

یا الله 

سلام 

 

الگوی شُکوهِ زنانه، نیاز انسانِ امروز

کلیپ کوتاهی از جشن میلاد امام رضا(ع) در نجف آباد را دیده ایم که فردی در زمان اجرای گروه سرود دخترانِ کودک بالای جایگاه رفته و با چاقو به مجری برنامه حمله می کند! 

هر چند از انگیزه ها و عوامل احتمالی این اتفاق خبری منتشر نشده است اما در هر حال تحلیل امور قضایی و امنیتی این مهم را به صاحبانَش واگذار می کنیم و قلم را بر سر امر مهم دیگری می آورم.

بحث بر سر مواجه افراد حاضر در صحنه با ضارب است! ضاربی که وقتی دست به چاقو هم می شود خطر را می توان در کمین دخترانِ کودک گروه سرود را به وضوح حس و لمس کرد و اضطراب را می توان در چشم های معصومشان دید! 

مجری که طرف اول ماجراست، اولین نفری است که وارد دعوا می شود و ابتدا مقاومت نشان میدهد تا آنگاه که کار چاقوکشی می رسد اینجا او از صحنه خارج می شود و دقیقا از همین جاست که نقطه عطف این ماجرا رونمایی می شود، زنی که احتمالا مربی یا مدیر گروه سرود است پس از چاقوکشی بی هیچ ترسی وارد صحنه می شود برای نجات دختران از هر خطر احتمالی! 

این زن، نماد شکوهمندِ غیرتمندی و شجاعت و مسئولیت پذیری را تمام رخ به تصویر کشاند. آنچان نترس و به موقع عمل کرد که ضارب را از هر اقدامی باز داشت!

حرکتِ این زن فقط قابل ستایش نیست که می توان از آن برای الگوگیری غیرت و شجاعت و مسئولیت پذیری همه ما بهره گرفت. او آنچنان با شکوه در دفاع از اعضای گروه سرود ایستاد که انگار مراقب دختران خودش است.‌ چه صحنه باشکوهی است جمع احساس و عقل در بزنگاه خطرها!

این حرکت باید بارها دیده شود و ستایش گردد و الگویی شود برای ما که آنگونه نباشیم که در مقامِ حرف گلو پاره کنیم اما در بزنگاه های ترسناک و خطرناک، از مواجهه مسئولانه شانه خالی کنیم! بلکه باید پای کارها در عمل ایستاد و شکوه انسانیت را به رخ کشید!  

ضمن اینکه نباید از این نکته غافل شد که آنچه می توان از آن به عنوان الگوی زنانه در مانیفست اسلامی دید، زنانی شکوهمند و غیرتمند هستند که با تمام وجود کارها را پیش می برند همچون حضرت زینب(س) که در عرصه عاشورا الگویی شاخص و پیشرو در مواجه با سِتَم  و ماندگاری حق در عصر پساعاشورا شد. 

شکل گیری جریان الگوی قهرمانانه زنان در عصر حاضر یکی از ضروری ترین و کاربردی ترین عوامل برای دستیای به قدرت و تمدن نوین اسلامی است این در حالی است که  متاسفانه هم در جنگ رسانه ای با غرب و غرب گرایان و هم دریافت ها و خوانش های اشتباه از مفاهیم دینی به عنوان عامل درونی در مقابل شکل گیری و آفرینش چنین الگوی زنانه ای مقاومت می کند. 
 
یادآوری این مهم حیاتی است که همانا به راستی در بزنگاه های خطر است که انسان ها آزموده می شویم و آنان که تنها داد سخن داده از آنان که با جان و مال و تمام وجودشان پای کارها می مانند جدا می شوند. 

نباشد که مصداق آیه ۲ سوره صف باشیم که خداوند متعال می فرمایند: 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ

ای مؤمنان! چرا چیزی را می گویید که خود عمل نمی کنید

 

به قلم: دکتر محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۰:۲۹
محسن دیناروند
جمعه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۴۶ ق.ظ

مثبت اندیشی با ما چه می کند؟

یا الله 

سلام 

 

اسم دوست و استاد قدیمی ما را شنیده اید و یا حتی اگر نشنیده باشید با شعرها و ترانه هایش حتما به وجد آمده اید! بله: عبدالجبار کاکایی! 

چرخش روزگار کاری کرد که بیش از ده سال است که از او بی خبرم! مهاجرت ناخواسته ام از تهران به شهرستان موجب دوری ام از دوستانی چون او و مرحوم افشین یدالهی و بسیاری از شاعران دیگر شد! 

عبدالجبار کاکایی در میان شاعران امروزی بی شک از سرامد هاست که می توان وی را جزئی از فرهنگِ ترانه و شعر ایرانِ امروز برشمرد! 

به تازگی گفت و گویی از ایشان با جناب صحت را  دیدم و در آن نکته ای بود و درسی که مناسب دیدم با شما در میان بگذارم! 

قصه از آنجا شروع می شود که جناب کاکایی شعری می سراید که گمان می کند از سعدی است و زیرش می نویسد : سعدی علیه رحمه! 

معلمش که می بیند و می داند این شعر برلی حضرت سعدی نیست، ضمن اینکه ایرادهای فنی هم دارد لذا به جناب کاکایی می گوید: این خزعبلات مال خودت است! 

شاید اگر ما جای کاکایی بودیم سرشکسته می شدیم ولی در او چنین تلخی رخ نداد! بلکه کاکایی نوجوان، از لحن ملایم معلمش چنین برداشت منفی بنیانی نمیکند که دست بر قضا این قسمت از جمله را توجه می کند کا این ها مال خودت هست! اینگونه است که شوق سرودن در او آغاز می شود تا می رسد به عبدالجبار کاکایی! 

درسی که ما گرفتیم اینکه با مثبت نگری می توانیم بسیاری از رنج ها و سختی ها و بیراهه ها را در مسیر تساهل و پیشرفت عبور دهیم تا به موفقیت استاندارد رسید! 

اگر عبدالجبار نوجوان قصه ما با شنیدن خزعبلات  و قطعا پشت بندش خنده های هم کلاسی هایش از رنج های تلاش برای شاعر شدن می گذشت حالا ادبیات ایران از درد نداشتن کاکایی رنج می برد! 

پس مثبت اندیشی،  هم زیباست و هم به زندگی های ما زیبایی می بخشد و هم پشت بندش هم این است که ما را به موفقیت ارزشمند و موثری می رساند!

محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۴ ، ۰۱:۴۶
محسن دیناروند
دوشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۴، ۰۵:۴۱ ق.ظ

مسائلی پیرامون سوره قدر!

یا الله 

سلام 

 

تلاشی برای دریافت عمیق تر و کاربردی سوره قدر 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾  

 

مسئله ۱_  بحث نازل شدن قرآن به چه معناست؟ آیا جایگاه قرآن نسبت به قبل از نزول کمتر شده است؟ 

پاسخ:  

۱_ قرآن کریم سخن خداست و از این نگاه جدای از قدیم بودن یا حادث بودنش جایگاه قدسی دارد لذا از مقام و منزلت قرآن کاسته نشده  و منظور از نزول همین است که قرآن از جایگاهی الهی در اختیار انسان قرار گرفته تا مورد استفاده ایشان باشد. به عبارتی با نزول قرآن از سمت خدا برای انسان، نتنها از شان قرآن کاسته نشده بلکه خداوند چون شان انسان را بالا دیده و ایشان را شایسته و با کرامت خلق نموده لذا قرآن را در در اختیارش نهاده و انسان را لایق و شایسته هم صحبتی با خویش دانسته است و لفظ نزول هم دلالت بر این دارد قرآن از مقام الهی اش در اختیار انسان قرار گرفته با‌ حفظ مقام قدسی اش! 

۲_ نکته مهم دیگر در بحث استفاده از لفظ نزول قرآن در آیه اول سوره قدر این است که به صراحت تاکید می کند که قرآن سخن خداست نه غیر او! یعنی برخی از افراد که قرآن را سخن غیر خدا می دانند به صراحت این آیه در اشتباه هستند و قرآن سخنی الهی است که از طریق وحی بر پیامرص در اختیار بشر قرار گرفته است. 

۳_ مفسران قرآن، نزول قرآن را دو گونه دانسته اند: یکی نزول دفعی و دیگری نزول تدریجی که نزول در این سوره به گفته ایشان به معنای نزول دفعی است. یعنی در شب قدر به یک باره قرآن بر پیامبر وحی شده است‌.

 

مسئله ۲_ اهمیت شب قدر به اندازه هزار ماه است یعنی چه؟ 

پاسخ: دو ساحت برای پاسخ به این مسئله می توان بیان کرد یکی اینکه واقعا به اندازه هزار ماه با ارزش است و دومی اینکه هزار ماه را عدد کثرت در نظر بگیریم یعنی خداوند می خواهد بگوید شب قدر بسیار بسیار بسیار مهم و ارزشمند است. از نظر نگارنده دومی صحیح تر است‌ چرا که زمان به خودی خود بدون ارزش است یعنی ممکن است یکی صد سال عمر کند و یکی ۳۰ سال . اولی از صد سال عمرش یک دستاورد هم نداشته باشد ولی دومی صدها دستاورد حاصل کند از سی عمرش! لذا این انسان است که به عنوان فاعل و کنشگر می تواند از زمان فرصت بسازد یه تهدید! از این رو به نظر می رسد شب قدر به جهت نزول قرآن و فرشتگان و روح به این زمان یک شبه عظمتی می دهد تا انسان از آن فرصتی بسازد برای تعالی اش! لذا این فرصت آنقدر ارزشمند است کا در ذهن آدمی نمی گنجد برای همین، خداوند جهت نزدیک شدن ذهن و عقل انسان به ارزش و فرصت فوق العاده شب قدر از مقایسه هزار ماه با این شب بهره برده که به انسان بفهماند این شب، شب عادی نیست! بی اندازه مهم است و ارزشمند!

 

مسئله ۳_ منظور از نزول ملائکه و روح چیست؟ 

پاسخ: 

ملائک همان فرشتگان مقرب الهی هستند‌ که نه می خورند و نه می آشامند و نه ازدواج می کنند و اوامر الهی را از جمله وحی، قبض روح و ... در این جهان انجام می دهند. جبرئیل و میکاییل از جمله ایشان هستند که همه آنها دارای عقل و شعورند ولی اختیاری از خویش ندارند بر خلاف انسان ها و جن ها و منظور از نزول ملائکه در شب قدر به این مفهوم است :  آنها که مقرب درگاه الهی هستند از آن مقام به زمین می آیند.

ملائک در این نزول از آغاز تا حین و پایانش به صورت کامل به  فرمان الهی هستند و ذره ای بی اجازه خدا کاری نمیکنند. 

در مورد روح نیز می توان به آیه ۸۵ اسراء اشاره کرد: یکی از آیات مهمی که در قرآن کریم اشارِِه اجمالی به ماهیت روح دارد این آیه شریفه است: «یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً»؛ یعنی از تو در باره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از علم آن به شما داده نشده است. 

آنچه قابل فهم است این است که روح مقامی فراتر از ملائکه دارد.روح نیز در اختیار مطلق امر خداست و در این دو چون شهوت نیست لذا اختیار موضوعیت ندارد‌

نکته مهم دیگر این نزول این است که بر چه کسانی نازل می شوند؟ آیا بر همه انسان ها یا نه افراد خاص و مکان های خاص؟ 

آنچه از قرآن بر می آید اینکه خداوند ملائکه را برای افراد برگزیده خویش نازل میکند. مثلا جبراییل را بر پیامبر ص. آیا بعد از پیامبر چه؟ پاسخ اینکه چون از فعل مضارع استفاده شده برای نزول، یعنی بعد از پیامبر ص هم این نزول شب قدر هست! در روایات نیز آمده که جبراییل بر حضرت فاطمه س نازل شده است.‌ در روایات متعدد و معتبر نیز آمده که خداوند جانشینان بعد از پیامبر ص را تعیین نموده و این کار یعنی تعیین جانشینان حضرتش کاری حکیمانه است و اگر اینچنین نمی کرد حکیم نمی بود. لذا حکمت الهی موجب آن است که زمین از ولی منصوب الهی خالی نماند. برای همین در روایات آمده برای اثبات وجود امام زمان عج به این آیه تکیه کنید چرا که ملائکه و روح بر ولی و معصوم ع نازل می شوند. 

نکته بعد اینکه نزول ملائکه و روح بر معصوم ع به آن معنا نیست که سایر انسان ها از برکات آن بی بهره اند! نه بلکه هدف نهای این نزول بر معصوم زندگی مردم است! همانطور که برکات نزول قرآن بر پیامبر ص به صورت ابدی برای همه انسان ها هست! این نزول هم همینگونه است هدفش برکت رسان و خیر رسانی به همه مردم است. رحمن و رحیم بودن خداوند در این سوره در آیه  بسم الله الرحمن الرحیم هم گواه این مدعاست که خداوند در شب قدر به همگان لطف و بخشش دارند البته به مومنان خاصش ویژه تر!

 

مسئله ۴_ آیا تعیین مقدرات یک ساله در شب قدر با اختیار انسان در تضاد و تداخل نیست؟ اگر خداوند مقدرات را تعیین کرده پس اراده و اختیار  انسان این وسط چه می شود؟ 

پاسخ: به نظر می رسد برای درک راحت تر پاسخ ابتدا مثالی بزنم ، اینکه وقتی پزشک برای بیمارش نسخه تجویز و به او ابلاغ می کند؛ این تجویز برای بیمار اجبار به وجود نمی آورد.‌ دکتر راه درمان و خوب شدن بیماری را پیش پای او می نهد حال ممکن است بیمار انجام ندهد و بیماری اش تشدید شود و حتی به نقص عضو و مرگ برسد ولی طبیعی اش این است به تجویز دکتر عمل کند و سلامتی یابد. خدا دراین شب برای بندگانش خوبی ها را مقدر می کند  اینکه چقدر انسان به آنها برسد بسته به اختیار، اراده و تلاش انسان برای کسب خوبی ها دارد.

 

مسئله ۵_ شب قدر تا چه زمانی است؟ 

پاسخ : نیکویی و خیر و برکت این شب تا مطلع الفجر است. ترجمه تفسیری اش به فارسی اش می شود:  برآمدن روشنایی خورشید در دل شب! فجر در لغت یعنی شکافتن! در اینجا یعنی روشنایی خورشید بین شب و صبح را بشکافد و فاصله اندازد. درست حوالی همان زمانی که برای برای اذان صبح است و لذا قبل از طلوع آفتاب است.

 

مسئله ۶_ آیا در این شب، خدا تقدیر بد هم برای بندگانش چه بندگان با ایمان چه بندگان بی ایمان مقدر می کند؟ 

پاسخ: اگر بخواهم صریح و در یک کلمه پاسخ این پرسش را بدهیم می گویم:《هرگز》! 

اما چرا خدا هرگز چنین نمیکند؟ 

اول اینکه خدا قصدش از خلق کل بشر سعادتمند شدن ایشان است. همه پیامبران و امامان آمده اند تا یاور خدا در این راه باشند حال چگونه بدی مقدر سازد؟ با حکمت و لطف خدا سازگار نیست. 

دوم اینکه همانطور در آیه بسم الله هم اشاره شده خداوند رحمن و رحیم است این یعنی لطف میکند به همه حتی دشمنانش و اما به بندگان خاصش، لطفش ویژه تر است. 

سوم اینکه وقتی می فرماید این شب از هزار ماه بهتر است یعنی چه این بهتری؟ یک تعبیرش همین است که فقط خوبی است و نیکی در تقدیر آدم ها وگرنه اگر شر بنویسد این خیر بودنش بی معنا می شود. 

چهارم اینکه خداوند در آیه آخر سوره قدر می فرمایند این شب در سلام است تا طلوع روشنایی! سلام یعنی چه؟ یعنی برکت، خیر و خوبی و سلامتی در همه جوانبش! صریح می گوید این شب سلام است و غیر سلام و خیر و برکت نیست. هرگز !

 

مسئله ۷_ اگر در این شب خیر و خوبی فقط مقدر می شود پس چه نیازی هست به شب زنده داری و دعا؟ 

پاسخ: در مثالی پیشتر آورده شد که پزشک برای بیمارش نسخه درمانی می نویسد و این بیمار است که آیا اراده می کند برای به دست آوردن سلامتی اش به آن نسخه عمل کند یا نه! این شب زنده داری ها و ... برای همین است که انسان برای رسیدن به تقدیر الهی که سلام و خیر او در آن است تفکر کند و خود را به حرکت درآورد! مثلا توبه در سرنوشت همه ما نوشته شده ولی این ماییم که با اراده خود اقدام به دست آوردن  تقدیر توبه می کنیم یا از آن می گذریم و این تقدیر را از دست می دهیم. ضمن اینکه خداوند متعال فرموده ادعونی لکم استجب لکم.‌بخوانید تا اجابت کنم شما را! فلان خواسته را می خواهیم از خدا بخواهیم تا در تقدیرمان با لطفش اجابت کند. 

 

مسئله ۸_ در  شب قدر چه کنیم؟ 

پاسخ: این شب مطابق آیات و روایات شب بی نهایت ارزشمندی است. و لذا عقل سالم این شب را از دست نمیدهد! 

اول: حال خوب داشتن است. مثل عاشق ها با خدا حرف بزنیم و در آغوشش کشیم.‌مثلا اگر کسی بداند عزیزش ساعت ۳ شب از سفری می آید طبیعتا آرام ندارد تا مسافرش را در آغوش بگیرد. 

این حال را ما باید داشته باشیم برای این شب، حال رسیدن به یک عزیز و چه عزیزی بالاتر از خدا؟! داشتن این حال در ما کمک می کند که بهتر و عمیق تر برکات و لطافت بی اندازه شب قدر را درک کنیم! 

دوم تفکر است. اصلا تفکر واجب است. داشتن حال خوب مهم است اما واجب نیست اما تفکر در این شب به نظر نگارنده واجب است. یک ساعت تفکر از هفتادسال عبادت بالاتر است. این حدیث برای همه ما آشناست. از مصادیق عمل به آن همین شب قدر است. ما دعا بخوانیم اما تفکر نکنیم و نفهمیم از آن چه سود می بریم؟ دعا می خوانیم حتما با تفکر باشد! تدبر کنیم. دعا مثل نقشه است باید بتوانیم بفهمیمش تا به مقصد برسیم.بخوانیم و نفهمیم بی فایده است بلکه توقع ما را بالا می برد که دو ساعت دعای جوشن کبیر خواندیم حالا خدا به من فلان ماشین را باید بدهد؟ فلان ازدواج را جور کند! و ... این توقع ها هم بد جا ایجاد میشود. لذا تمام عبادات این شب را سعی کنید همراه با تفکر و تدبر باشد‌. 

سوم: توصیه هایی برای خواندن دعاهایی از جمله جوشن کبیر، مکارم الاخلاق و... شده است. که شرح آن در کتب ادعیه آمده. پیشنهاد این حقیر آن نیست که کل دعای جوش کبیر را و... را بخوانید. اصلا نمی شود هم خواند و هم تفکر کرد!  فرصت نیست آدم ضعف جسمی و محدودیت هم دارد و نمیتواند برسد به همه دستورالعمل ها و این طبیعی است. اما پیشنهادم این است که یک فراز از دعای جوشن کبیر یا یک عبارت از آن را بخوانید، تفکر کنید، تحقیق کنید و به کار ببندید در زندگی اتان.‌ در مورد دعای مکارم الاخلاق و ... هم همین طور تا اینگونه از برکات این آیات و ادعیه بهره مند شویم.

چهارم: گفتگو کنیم‌ در مورد یک مسئله اساسی و کاربرد در زندگی اتان. یک گروه ترجیحا حضوری درست کنید از خانواده یا دوستان!  و در آن دورهمی در مورد امری نیک صحبت کنید. ترجیحا در مورد همان فرازی از دعای جوشن کبیر که در موردش تحقیق و تفکر کرده اید تا دستتان در حین گفتگو پر باشد‌. در گفتگو سعی کنید آنچه آموخته اید و می دانید بی خساست با هم گروهی های خود در میان بگذارید. و پذیرای آموخته های دیگران هم باشید. اگر برایتان مقدور بود، کسی که می دانید تخصصی هم در زمینه اسلام شناسی دارد را در گروهتان داشته باشید و اگر نه از کتب و نوشته ها و ... معتبر بهره بگیرید.

پنجم: هر کاری در این شب میکنید با رضای الهی باشد. مثلا برای دورهمی علمی که دارید می خواهید پذیرایی کنید، همان پذیرایی را نذر کنید. اگر جایی عصبی شدید برای رضای خدا لبخند بزنید! که خدا همیشه دعوت به خوبی و صلح و سلام میکند!

ششم: با خودتان خلوت کنید. حتما این خلوت را داشته باشید. یک حساب کتابی از سالی که رفته بکنید. حساب کار خودتان را صادقانه محاسبه کنید. با خودتان که تعارف ندارید که! خوبی ها و بدی ها را بیاورید جلوی چشمتان! با خود عهد کنید خوبی ها را حفظ و تقویت کنید و بدی ها را کم و کم و کمتر کنید. این محاسبه نفس برایتان خیر ها و برکت هایی دارد. به شرط آنکه منصف باشیم و همیشه حق را به خودمان ندهیم. 

هفتم: توبه و توبه و توبه بعد از محاسبه نفس می چسبد و لذت بازگشت به خدا بعد از بازگشت به خویشتن زیبایی وجود انسان را هزارچندان می کند.‌توبه توبه و توبه همراه با تفکر و عمل!

هشتم: پیشتر عنوان شد که ملائکه و روح بر امام معصوم ع نازل می شوند اگر می توانیم به این اعمال را در اماکن زیارتی انجام دهیم اگر به هر دلیل نمی توانیم دعای توسل را بخوانیم و برای  دعایمان بین خود و خدا ائمه اطهار ع و اما زمان عج را واسطه خیر کنیم. ان شالله. 

نهم: این هم یک تجربه شخصی است که عرض می کنم خدمتتان که نماز هدیه حضرت زهراس اثر خیر فراوان دارد‌. بسیاری تجربه کرده اند و موثر است‌. 

دهم: همه ی این شب زنده داری ها و دعاخوانی ها و تفکر ها و ... برای رسیدن به خداست و رضایش! و چه خیر و برکت و سلامی بالاتر از نماز سراغ داریم؟ آری ! زیباست اینکه شب زنده داری هامان را در شب قدر با ادای نماز صبح خاتمه دهیم. ان شاالله. 

 

دکتر محسن دیناروند. شب ۲۳ رمضان ۱۴۴۶ قمری/ شب ۴ فروردین ۱۴۰۴ خورشیدی/ مصادف با شب قدر

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۰۴ ، ۰۵:۴۱
محسن دیناروند
سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ۰۷:۲۱ ب.ظ

چهارشبه سوری؟ آری! چهارشنبه سوگی؟ خیر!

یا الله 

سلام 

 

چهارشنبه سوری به خودی خود رسم بدی هم نیست اما محدودیت های نا به جا و تربیت ناصحیح ما، در به روز شدنش، این رسم را تبدیل به یکی از ترسناک ترین و دلهره آورترین شب های سال تبدیل کرده است. 

اینکه هرساله برای تهیه ترقه ها و نارجنک ها و از این قبیل مایحتاج آسیب زا و استفاده آنها در این شب، علاوه بر هدر رفت هزینه های میلیاردی، چه افرادی از دست می روند یا قطع عضو می شوند و چقدر افراد جامه به جای شادی این شب به دلهره و متاسفانه در اوج خودش به سوگ می نشینند از چهارشنبه سوری یک چهارشنبه سوگی درست کرده که به هیچ وجه قابل دفاع نیست!

باید دانست وقتی یک آئین در طول تاریخ در یک جامعه نفوذ کرده باشد قابل حذف نیست! حتی بسیاری از احکام اسلامی نه ایده آل و آرمان خود که فقط برای همین مسئله بوده است! ولی دین توانسته است با برخی از رسوم که تضادی با سعادت انسان ندارند کنار بیاید و با روزآمد کردنشان دست به کار بزرگی بزند! 

اما متاسفانه برخی از ما این درجه از شناخت اسلام را متوجه نشده ایم و در مواجه با این قبیل رسوم نتوانستیم به روزآمدسازی سعادتمندانه آنها برسیم! 

به امید آن زمان که این اتقاق مبارک رخ نماید‌.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۱۹:۲۱
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۳، ۰۲:۳۳ ب.ظ

قدردان باشیم!

یا الله 

سلام 

 

اگر از شما سوال کنم که در برابر کارهای خوبی که دیگران برای ما انجام می دهند چه باید بکنیم؟ حتما می گویید باید قدردانشان باشیم و اگر هم بتوانیم بهتر می شود اگر برایش در جای درستش جبران کنیم! بله شما این پاسخ را می دهید چون عاقل هستید و اخلاق پایبندید!

اما مسئله اخلاقی ما به اینجا ختم نمی شود و این کار ساده،  زمانی که پای وظیفه به میان می آید تا حدودی پیچیده می شود! 

در عرصه عمل، بسیاری از ما قدردان فردی که به وظیفه اش در قبال ما انجام میدهد نیستیم! منظور از قدردانی تشکر کلامی نیست چرا که دست کم اکثر افراد از پس این مرحله از قدردانی زبانی به رسم ادب بر می آیند؛ بلکه منظور از قدردانی نوعی اعتقاد درونی است به اینکه او درست ترین کار را نسبت به ما انجام داده است و ما نسبت به این مهم آگاهیم و از صمیم قلب قدردان او خواهیم بود در حالی که حتی او به وظیفه اش عمل کرده است. 

به نظر می رسد پیچیدگی این مسئله آنقدر است که موجب شده بسیاری از ما قدران افرادی که وظایفشان را در برابرمان انجام می دهند نباشیم!

مثال های این رویداد آنقدر زیاد است که با مرور خاطرات یک روزه خویش می توانیم ده ها مورد و بلکه بیشتر هم ذکر کنیم! 

مثلاً آن کارگری که برای ما کار کرده، آن استادی که به ما تعلیم داده، مادری که برای خانواده غذا درست کرده، پدری که هزینه تحصیل فرزندانش را تامین میکند، دانشجویی که احترام استادش را دارد، فرزندی که نان می خرد و هزاران کار از این دست که تا حدودی جزو وظیفه آدم هاست!

امکانش زیاد است که بگوییم آن کارگر دستمزدش را گرفته، آن استاد وظیفه اش تعلیم است، مادر ، پدر ، همسر، فرزند، دانشجو و هر کس دیگری هم که باشد وظایفی بر عهده دارد که باید انجام دهد.   مثلا اگر استاد تعلیم ندهد پس چه کند؟ پس چرا من به خاطر آنچه که وظیفه او بوده قدردان او باشم؟ 

اما واقعیت ماجرا اینطورها هم که می بینید ساده نیست! بگذارید با زاویه دید دیگری به این صحنه ها نگاه کنیم! 

مثلا کارگری را استخدام کنیم پولش را هم  بدهیم و کار را آنطور که باید خوب از آب در نیاورده باشد! استادی را تصور کنیم که مفهوم اندیشه را و جزیی ترین اندیشه ها را  به ما آموخته باشد اما چگونه اندیشیدن را نه! پدری که خسیس است و خرج نمی کند مادری که برای ما وقت نمی گذارد و همسری که تندخو و بدعادت است و یا فرزندی که معتاد است! 

حالا می بینید چقدر مهم است و شایسته که قدردان اطرافیانمان باشیم هرچند که آنها به وظیفه اشان عمل می کنند! 

قدردانی ما برای این است که می دانیم تفاوت آنها که به وظایفشان درست عمل می کنند با آنان که این کار را انجام نمی دهنند چقدر است و چقدر می تواند زندگی ما را دستخوش تغییر کنند کسانی که یا به وظیفه اشان عمل نمی کنند یا درست از عهده آن بر نمی آیند! 

شاید برایتان جالب باشد که بدانید که حتی خداوند قدردان ماست نسبت به همان وظایفی که انجام می دهیم! عبادات و اخلاق نیکوی ما و از این قبیل؛ از کجا این حرف را می زنم؟ از اینجا که خداوند در آیه ۱۵۸ سوره بقره می فرمایند: 

«وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فِإِنَّ اللهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ » 

کسی که فرمان خدا را، در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار و داناست.

مگر وظیفه ما نیست عبادت و انجام کارهای نیک؟پس قدردانی خدا برای چیست؟ مطابق آنچه رفت می توان به این برداشت رسید که ما می توانستیم به این وظایف عمل نکنیم! نه عبادت و نه کار نیک! 

پس ضروری و بلکه الزامی است که در هرجا که هستیم و هر پرچمی که در دست داریم از پرچم  بندگی خدا تا پرچم های پدری و مادری و استادی و دانشجویی و فرزندی و کارگری و...  باید ضمن درست عمل کردن به وظایفمان،  قدردان آنان که درست به وظایفشان عمل می کنند باشیم و با این فَکت که او کاری برایم نکرده و وظیفه اش بوده کلاه گشاد بی اخلاقی را سر خودمان نگذاریم.

 

                                                             دکتر محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۳ ، ۱۴:۳۳
محسن دیناروند