پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
بایگانی

۲۱ مطلب با موضوع «آموزش خانواده» ثبت شده است

جمعه, ۳۰ فروردين ۱۴۰۴، ۰۱:۴۶ ق.ظ

مثبت اندیشی با ما چه می کند؟

یا الله 

سلام 

 

اسم دوست و استاد قدیمی ما را شنیده اید و یا حتی اگر نشنیده باشید با شعرها و ترانه هایش حتما به وجد آمده اید! بله: عبدالجبار کاکایی! 

چرخش روزگار کاری کرد که بیش از ده سال است که از او بی خبرم! مهاجرت ناخواسته ام از تهران به شهرستان موجب دوری ام از دوستانی چون او و مرحوم افشین یدالهی و بسیاری از شاعران دیگر شد! 

عبدالجبار کاکایی در میان شاعران امروزی بی شک از سرامد هاست که می توان وی را جزئی از فرهنگِ ترانه و شعر ایرانِ امروز برشمرد! 

به تازگی گفت و گویی از ایشان با جناب صحت را  دیدم و در آن نکته ای بود و درسی که مناسب دیدم با شما در میان بگذارم! 

قصه از آنجا شروع می شود که جناب کاکایی شعری می سراید که گمان می کند از سعدی است و زیرش می نویسد : سعدی علیه رحمه! 

معلمش که می بیند و می داند این شعر برلی حضرت سعدی نیست، ضمن اینکه ایرادهای فنی هم دارد لذا به جناب کاکایی می گوید: این خزعبلات مال خودت است! 

شاید اگر ما جای کاکایی بودیم سرشکسته می شدیم ولی در او چنین تلخی رخ نداد! بلکه کاکایی نوجوان، از لحن ملایم معلمش چنین برداشت منفی بنیانی نمیکند که دست بر قضا این قسمت از جمله را توجه می کند کا این ها مال خودت هست! اینگونه است که شوق سرودن در او آغاز می شود تا می رسد به عبدالجبار کاکایی! 

درسی که ما گرفتیم اینکه با مثبت نگری می توانیم بسیاری از رنج ها و سختی ها و بیراهه ها را در مسیر تساهل و پیشرفت عبور دهیم تا به موفقیت استاندارد رسید! 

اگر عبدالجبار نوجوان قصه ما با شنیدن خزعبلات  و قطعا پشت بندش خنده های هم کلاسی هایش از رنج های تلاش برای شاعر شدن می گذشت حالا ادبیات ایران از درد نداشتن کاکایی رنج می برد! 

پس مثبت اندیشی،  هم زیباست و هم به زندگی های ما زیبایی می بخشد و هم پشت بندش هم این است که ما را به موفقیت ارزشمند و موثری می رساند!

محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۰۴ ، ۰۱:۴۶
محسن دیناروند
شنبه, ۱۷ فروردين ۱۴۰۴، ۰۲:۲۶ ق.ظ

نقدهای خانوادگی

یا الله 

سلام 

 

در نقدهایمان به ویژه نقدهای خانوادگی، خود را ملزم به حفظ حیا بدانیم. 

                                                                          دکتر محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۴ ، ۰۲:۲۶
محسن دیناروند
سه شنبه, ۶ فروردين ۱۴۰۴، ۰۶:۰۱ ب.ظ

اثبات؛ فقط به خویش!

یا الله 

سلام 

 

امروز بخشی از یک فیلم را دیدم که فردی برای اثبات خودش به کارگردان برای ایفای نقش در فیلمی قبول کرد که در استخر شنا کند! 

رفت و وارد استخر شد تا خودش را به کارگردان اثبات کند و وقتی با هزار ترس و لرز وارد استخر شد وقتی خود را در حال غرق شدن می دید فریاد میزد که غلط کردم! 

این کلیپ در ظاهر طنز است! اما حاوی یک مطلب مهم روانشاسی موفقیت است و آن اینکه هیچگاه برای اثبات خود به دیگران ذره ای هم قدم برنداریم! او که ما را قبول دارد نیاز نیست خودمان را برایش اثبات کنیم و او که ندارد هم خودمان را برایش غرق کنیم همذره ای قبولمان نخواهد کرد! 

برای همین باید همیشه تلاش کنیم خودمان را بشناسیم و برای خودمان فقط برای خودمان تلاش کنیم تا استعدادهایمان را بروز دهیم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۰۴ ، ۱۸:۰۱
محسن دیناروند
سه شنبه, ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، ۰۷:۲۱ ب.ظ

چهارشبه سوری؟ آری! چهارشنبه سوگی؟ خیر!

یا الله 

سلام 

 

چهارشنبه سوری به خودی خود رسم بدی هم نیست اما محدودیت های نا به جا و تربیت ناصحیح ما، در به روز شدنش، این رسم را تبدیل به یکی از ترسناک ترین و دلهره آورترین شب های سال تبدیل کرده است. 

اینکه هرساله برای تهیه ترقه ها و نارجنک ها و از این قبیل مایحتاج آسیب زا و استفاده آنها در این شب، علاوه بر هدر رفت هزینه های میلیاردی، چه افرادی از دست می روند یا قطع عضو می شوند و چقدر افراد جامه به جای شادی این شب به دلهره و متاسفانه در اوج خودش به سوگ می نشینند از چهارشنبه سوری یک چهارشنبه سوگی درست کرده که به هیچ وجه قابل دفاع نیست!

باید دانست وقتی یک آئین در طول تاریخ در یک جامعه نفوذ کرده باشد قابل حذف نیست! حتی بسیاری از احکام اسلامی نه ایده آل و آرمان خود که فقط برای همین مسئله بوده است! ولی دین توانسته است با برخی از رسوم که تضادی با سعادت انسان ندارند کنار بیاید و با روزآمد کردنشان دست به کار بزرگی بزند! 

اما متاسفانه برخی از ما این درجه از شناخت اسلام را متوجه نشده ایم و در مواجه با این قبیل رسوم نتوانستیم به روزآمدسازی سعادتمندانه آنها برسیم! 

به امید آن زمان که این اتقاق مبارک رخ نماید‌.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۰۳ ، ۱۹:۲۱
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۳، ۰۲:۳۳ ب.ظ

قدردان باشیم!

یا الله 

سلام 

 

اگر از شما سوال کنم که در برابر کارهای خوبی که دیگران برای ما انجام می دهند چه باید بکنیم؟ حتما می گویید باید قدردانشان باشیم و اگر هم بتوانیم بهتر می شود اگر برایش در جای درستش جبران کنیم! بله شما این پاسخ را می دهید چون عاقل هستید و اخلاق پایبندید!

اما مسئله اخلاقی ما به اینجا ختم نمی شود و این کار ساده،  زمانی که پای وظیفه به میان می آید تا حدودی پیچیده می شود! 

در عرصه عمل، بسیاری از ما قدردان فردی که به وظیفه اش در قبال ما انجام میدهد نیستیم! منظور از قدردانی تشکر کلامی نیست چرا که دست کم اکثر افراد از پس این مرحله از قدردانی زبانی به رسم ادب بر می آیند؛ بلکه منظور از قدردانی نوعی اعتقاد درونی است به اینکه او درست ترین کار را نسبت به ما انجام داده است و ما نسبت به این مهم آگاهیم و از صمیم قلب قدردان او خواهیم بود در حالی که حتی او به وظیفه اش عمل کرده است. 

به نظر می رسد پیچیدگی این مسئله آنقدر است که موجب شده بسیاری از ما قدران افرادی که وظایفشان را در برابرمان انجام می دهند نباشیم!

مثال های این رویداد آنقدر زیاد است که با مرور خاطرات یک روزه خویش می توانیم ده ها مورد و بلکه بیشتر هم ذکر کنیم! 

مثلاً آن کارگری که برای ما کار کرده، آن استادی که به ما تعلیم داده، مادری که برای خانواده غذا درست کرده، پدری که هزینه تحصیل فرزندانش را تامین میکند، دانشجویی که احترام استادش را دارد، فرزندی که نان می خرد و هزاران کار از این دست که تا حدودی جزو وظیفه آدم هاست!

امکانش زیاد است که بگوییم آن کارگر دستمزدش را گرفته، آن استاد وظیفه اش تعلیم است، مادر ، پدر ، همسر، فرزند، دانشجو و هر کس دیگری هم که باشد وظایفی بر عهده دارد که باید انجام دهد.   مثلا اگر استاد تعلیم ندهد پس چه کند؟ پس چرا من به خاطر آنچه که وظیفه او بوده قدردان او باشم؟ 

اما واقعیت ماجرا اینطورها هم که می بینید ساده نیست! بگذارید با زاویه دید دیگری به این صحنه ها نگاه کنیم! 

مثلا کارگری را استخدام کنیم پولش را هم  بدهیم و کار را آنطور که باید خوب از آب در نیاورده باشد! استادی را تصور کنیم که مفهوم اندیشه را و جزیی ترین اندیشه ها را  به ما آموخته باشد اما چگونه اندیشیدن را نه! پدری که خسیس است و خرج نمی کند مادری که برای ما وقت نمی گذارد و همسری که تندخو و بدعادت است و یا فرزندی که معتاد است! 

حالا می بینید چقدر مهم است و شایسته که قدردان اطرافیانمان باشیم هرچند که آنها به وظیفه اشان عمل می کنند! 

قدردانی ما برای این است که می دانیم تفاوت آنها که به وظایفشان درست عمل می کنند با آنان که این کار را انجام نمی دهنند چقدر است و چقدر می تواند زندگی ما را دستخوش تغییر کنند کسانی که یا به وظیفه اشان عمل نمی کنند یا درست از عهده آن بر نمی آیند! 

شاید برایتان جالب باشد که بدانید که حتی خداوند قدردان ماست نسبت به همان وظایفی که انجام می دهیم! عبادات و اخلاق نیکوی ما و از این قبیل؛ از کجا این حرف را می زنم؟ از اینجا که خداوند در آیه ۱۵۸ سوره بقره می فرمایند: 

«وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فِإِنَّ اللهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ » 

کسی که فرمان خدا را، در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار و داناست.

مگر وظیفه ما نیست عبادت و انجام کارهای نیک؟پس قدردانی خدا برای چیست؟ مطابق آنچه رفت می توان به این برداشت رسید که ما می توانستیم به این وظایف عمل نکنیم! نه عبادت و نه کار نیک! 

پس ضروری و بلکه الزامی است که در هرجا که هستیم و هر پرچمی که در دست داریم از پرچم  بندگی خدا تا پرچم های پدری و مادری و استادی و دانشجویی و فرزندی و کارگری و...  باید ضمن درست عمل کردن به وظایفمان،  قدردان آنان که درست به وظایفشان عمل می کنند باشیم و با این فَکت که او کاری برایم نکرده و وظیفه اش بوده کلاه گشاد بی اخلاقی را سر خودمان نگذاریم.

 

                                                             دکتر محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۳ ، ۱۴:۳۳
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۸ اسفند ۱۴۰۳، ۱۲:۳۰ ق.ظ

قدرتِ صعود

یا الله 

سلام 

 

انسان چون دارای عقل و اختیار  است باید حساب کارهایش را خودش در دست بگیرد و آنگونه عمل کند که دو قدرت تصمیم گیری و ابتکار عمل زندگی اش در دست خودش باشد و نه دیگران! 

اگر این فرصت بی نهایت را از دست داد و به دیگران واگذار کرد دیگر نباید انتظار داشته باشد دیگران تصمیم به عملی بگیرند  که حتما به نفع او باشد چون از دو حالت خارج نیست، یکی آنکه دیگران دنبال نفع خودشانند و نفع تو را در صورتی محقق می کنند که نفع خودش نیز در آن باشد و حالت دیگر هم آن است که دیگران هرچند دلسوز اما توان تشخیص نفع تو را ندارند. 

در هر حال عقل سالم آنچنان نمی کند که عنان زندگی خویش را رها کند و به دیگری بسپارد. 

مثال ساده اش هم رقابت های ورزشی است: مثلا تیم الف اگر ببرد بدون توجه به نتایج سایر تیم ها به مرحله بعد صعود می کند و اگر ببازد باید منتظر باخت تیم ب مقابل تیم ج باشد تا صعود کند. خب اگر تیم الف قدر فرصت ابتکار عمل و قدرت صعود خود را نداند و ببازد و این فرصت را در اختیار دو تیم دیگر قرار دهد عاقلانه است؟ قطعا نیست! 

ما هم برای صعود در زندگی باید از فرصت تصمیم گیری و ابتکار عمل خود به بهترین حالت ممکن بهره بگیریم وگرنه عاقلانه نیست که صعود را به دست اما و اگرهای دیگران بسپاریم.

در سطح خانواده، جامعه و ملت ها هم همین است باید بگونه ای عمل کنند که قدرت تصمیم و عمل با خودشان باشد نه با غیر! 

بنابراین تا می توانیم این دو قدرت را در خودمان و دیگرانی که دوست داریم پرورش دهیم: نخست قدرت تصمیم گیری و دوم قدرت ابتکارعمل!

 

                                                                         دکتر محسن دیناروند 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۰۳ ، ۰۰:۳۰
محسن دیناروند

یا الله 

سلام 

 

وقتی خاطرات کودکی ام را مرور می کنم، کمتر خاطره ای در ذهنم هست که بچگی کرده باشم! و این درست همان خطای تربیتی است که نباید اتفاق می افتاد! قاعده درست تربیتی این است که کودک بچگی کند و بزرگسال بزرگی! اگر چه آدم ها برای اینکه در بزرگسالی اشان بزرگی کنند لازم است در کودکی آماده چنین نقشی شوند و این نوع تربیت، درست و به نفع کودک است!

می توان تنها نکته مثبت ماجرا مرا این دانست که  در دوران کودکی توانستم دستِ کم به حداقل هایی از رفتار بزرگمنشانه دست یابم! 
 
حتما متوجه شده اید که منظورم از بزرگی کردن استفاده خوب از ظرفیت اخلاقی و بروز رفتار عاقلانه و از سر پختگی است. 

انسان ها با بزرگی کردن لذت نامحدودی را می توانند تجربه کنند و بر عکسش هم صادق است که با رفتارهای نامطلوب اخلاقی در درون و برون در آتش افسوس و حسرت تجربه ای تلخ را به تجربه خواهد نشست‌. 


بزرگ زیستن یعنی اینکه صبور باشیم، با حیا باشیم، با اهلش، اهل رفاقت باشیم، خوش رو باشیم، اهل گذشت باشیم، اهل مدارا باشیم، عاقل باشیم، عادل باشیم، مقاوم باشیم، عزتمند باشیم، حافظ حرمت دیگران باشیم، در امور خوب اهل تعاون، همراهی و همکاری باشیم!  دنبال رقابت های مادی گرایانه نباشیم، در برابر بدی های رسیده به ما، بدرفتار نباشیم، تندخو نباشیم، دخالت گر در زندگی خصوصی و مستقل دیگران نباشیم، ذلیل نباشیم، حسود نباشیم و نیز ده ها و شاید هزاران نمونه دیگر از همین باشیم ها و نباشیم ها از انسانی شیر خام خورده می تواند انسانی پخته  بسازد. 

راز رسیدن به بزرگی، اخلاق بنیان بودن خط و مشی آدمی است!

و البته این مهم، رابطه مستقیم با  بزرگی آدم ها دارد؛ هر چقدر انسان اخلاق مدارانه تر رفتار کند، پخته تر و بزرگ تر می نمایاند و هر چه دورتر از محوریت اخلاق بچرخد تصویری خام تر از خود ترسیم می کند. 

در مورد جامعه نیز وضع همین است؛ یعنی اگر آدم های بزرگ و پخته در هر جامعه بیشتر باشند آن جامعه به سمت تعالی و رشدیافتگی خواهد رفت و بر عکس هرچه این دسته از افراد کمتر باشند و به جایش افراد خام عرض اندام کنند، آن جامعه از حل مشکلات اجتماعی و دیگر خود دستش کوتاه خواهد بود. 

بنا بر آنچه که بیان آن رفت اگر بخواهیم از مشکلات جامعه بکاهیم و در عبور از چالش ها موفق تر باشیم باید زمینه بزرگ شدن و بزرگی کردن را برای افراد آن جامعه فراهم آوریم تا همانطوری که افراد بزرگ رشد کرده اند آن جامعه نیز به رشد مطلوب خویش دست یابد‌. 

به نظر می رسد هیچ راه دیگری نباید جز این جُست چرا که اگر حتی مفهوم متعالی به نام دین در دست انسان های ناپخته باشد از آن می توانند ابزاری بزرگ بر علیه خودِ دین بسازند و این در حالی است که بی شک با دین می توان بر تمام مشکلات چیره شد! 

بنابراین می توان بی تعارف به این نتیجه رسید که راه مطلوب و درست ما برای حل اساسی مشکلات و سربلند بیرون آمدن از چالشها و دشواری ها با صراحت از تربیت اخلاقی افراد و جامعه می گذرد.

 

                                                                دکتر محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۰۳ ، ۰۳:۳۳
محسن دیناروند

یا لطیف 

سلام 

در زندگی مشترک برای بالا بردن قدرت چانه زنی خود در مقابل همسرتان هیچگاه به دنبال حمایت خانواده خود نباشید چرا که خانواده ها از سر دوست داشتنتان به جای حمایت از شما، در زندگی اتان دخالت می کنند و این کار علاوه بر اینکه شما را تقویت نمیکند بلکه به تنش شما با همسرتان هم می افزاید‌.

برای همین اگر به اختلافی با همسرتان برخوردید سعی کنید خودتان آن را حل کنید و اگر نیاز به کمک داشتید از یک مشاور خوب کمک بگیرید چون کمک گرفتن از خانواده اتان هم باعث دخالت ایشان و بیشتر شدن مشکل می شود و از طرف دیگر هم ممکن است شما به راحتی با همسرتان راه بیایید و حتی پس از دعواهای مداومتان او را ببخشید و به سر خانه و زندگی اتان بروید اما با در جریان گرفتن خانواده دیگر از سمت خانوده از بازگشت مجدد شما به زندگی جلوگیری می شود‌.

محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۰۲ ، ۲۲:۳۳
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۱۶ آذر ۱۴۰۲، ۱۲:۳۵ ق.ظ

عشق و خیانت به فاطمه(س)

بسم رب الفاطمه(س) 

سلام 

دروغ می گوید و خائن است به فاطمه(س) اویی که مدعی عشق به فاطمه(س) و پیروی از فاطمه(س)  است اما مادرش را گرامی نمی دارد، همسرش را گرامی نمی دارد،  دخترش را گرامی نمی دارد، خواهرش را گرامی نمی دارد و همچنین زنان جامعه اش را گرامی نمی دارد.

                            محسن دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۰۲ ، ۰۰:۳۵
محسن دیناروند
جمعه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۲:۲۶ ق.ظ

لزوم و ضرورت توجه به بدیهیات فکری و دینی!

بسم رب الرسول الله (ص) 

از نشانه های انسانِ بی فکر این است که باید بدیهیات را هم برای او اثبات کرد! 

برای نمونه اینکه خورشید گرمابخش است یا 
تابستان گرم است این ها یک سری امر بدیهی هستند و نیاز به اثبات برای اهل فکر ندارند! 

اما وقتی یک بچه سه چهار ساله در وسط تابستان به قصد بیرون رفتن مدام اصرار می کند حتما باید کاپشن بپوشم چون او در محیط منزل جلوی کولر سردش است، قانع کردن او به اینکه الان تابستان است و خورشید گرمای بیشتری می تاباند در نتیجه هوا گرم است و امکان بیرون رفتن با کاپشن نیست و یا اینکه اگر الان با  کاپشن بروی مردم به ما می خندند نشدنی است چرا که او قوه تفکر برخوردار نیست و نمی تواند این بدیهیات را در آن واحد تحلیل کند، روانشناسان در چنین مواردی به والدین توصیه می کنند که بگدارید کودک شما این خواسته اش را تجربه کند و در همین تجربه کردن هاست که بدیهیات را فرا میگیرد و بزرگتر که شد از این امور بدهی با تحلیل خود یک زیست مناسب بر می سازد! 

در امور تجربی مثل آنچه در مثال بالا آمد کار آسان است و انسان ها با کسب تجارب زیسته به امور بدیهی باورمند می شوند اما در امور نظری بسیار کار دشوار است و گاهی هم به امری ناممکن تبدیل می شود و از همین رو توصیه می شود که در همان کودکی به فرزندانمان نحوه بهره گیری از فکر را بیاموزیم و به او اجازه دهیم تا فکر کردن را مدام تجربه کند، از او نظر خواهی کنیم حتی در خرید های بزرگ مثل خرید خانه! بگذاریم فرزندانمان فکر کنند و از آن لذت ببرند تا امور بدیهی نظری و فکری برایشان روشن و اثبات شده باشد نه اینکه به خاطر فقدان بهره گیری از تفکر نیاز باشد در بزرگسالی برایش نکات بدیهی فکری و نظری اثبات شود. 

برای نمونه اینکه این امر بدیهی که اعتماد به فرد ناشناس و ناآزموده در اجتماع می تواند به فرد آسیب مالی، جسمی، روحی و... برساند را اگر در کودکی به فرزندمان نیاموزیم و اینچنین تربیتش نکنیم سخت می شود در بزرگسالی او را به این مهم رساند مگر احتمالا به تجربه سنگین و یا جبران ناپذیری! 

بحث ما اینک در امور دینی سنگین تر می شود چرا که از طرفی مباحث دینی به عمق بیشتری از تفکر نیازمند است و کار را سخت تر می نمایاند‌ و از طرفی اگر شناخت دین از کانال صحیح خودش اتفاق نیافتد و امور اشتباهی به عنوان امور بدیهی در ذهن گنجانده شود به خاطر وابستگی اش به امور مقدس تغییر دادن این شناخت کار به شدت دشوارتری از سایر امور و علوم نظری است.
 
نمونه دینی اش اینکه معصومین(ع) در نظر ما رابطه عینیت دارند نه مِثلیت! و این امری بدیهی به شمار می آید‌. 

یعنی آنچه امام علی (ع) کرد همان است سایر معصومین(ع) می کردند و تمام. 

برای روشن شدن تفاوت رابطه های عینیت و مثلیت به مثال یکی از اساتیدم اشاره می کنم که عرض کردند: وقتی یک رئیس جمهور به سفری می رود، محافظینی با خود همراه دارد، از محافظین هم مثل رئیس جمهور پذیرایی می شود یعنی همان غذا، همان میوه، همان هتل و از این تشابهات اما آیا جایگاه رئیس جمهور با محافظ یکی می شود؟ نه! این رابطه محافظ و رئیس جمهور اینجا رابطه مثلیت است چون از محافظ مثل رییس جمهور پذیرایی می شود اما رابطه معصومین(ع) با هم چنین رابطه ای نیست بلکه رابطه عینیت است یعنی عین هم و هم جایگاه و هم شان! 

طبق آنچه به آن پرداخته شد این یک امر بدیهی است که اگر امام حسین(ع) در جریان  نبرد با معاویه بود همان پیمان صلحی را می بست که امام حسن(ع) بست و اگر امام حسن(ع) در واقعه عاشورا بود همان می کرد که امام حسین(ع) با قیام بر علیه دستگاه ظالم یزید کرد.  پس بدیهی است که هر معصوم عین آنچه گفت و می زیست که هر معصوم(ع) دیگر! 

و برخی چون این اصول بدیهی فکری را نمی شناسند گمان اشتباه می برند نسبت به صلح امام حسن(ع)  و یا قیام امام حسین(ع) و اموری از این دست! 

برخی می گویند کاش امام حسن(ع) در برابر معاویه قیام می کرد تا تاریخ اسلام به عاشورا نیانجامد و از این رو به امام حسن(ع) معترض هستند و برخی دیگر به امام حسین(ع) که چرا مثل امام حسن(ع) صلح نکرد تا واقعه عاشورا اتفاق نیافتد. 

 این دو دسته گمان می برند که این دو امام(ع) دو روش متفاوت داشته اند در صورتی که اینگونه نبوده و نیست  بلکه راه و روش و عمل معصومین(ع) عین هم هستند و هر معصوم(ع)   مطابق ظرف زمان و مکان و سایر امور موثر در تصمیم گیری و عمل، تصمیم گرفته و عمل کرده اند. 

با توجه به این مهم می توان به بسیاری از شبهات دیگر نیز پاسخ داد مثل این شبهه که چرا برای امام حسین(ع) اینقدر زیاد و پرهیجان سوگواری می شود ولی برای سایر معصومین(ع) به ویژه پیامبر(ص) ،امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) اینچنین سوگواری نمی شود؟ 

پاسخ می تواند واضح باشد با آن اصل بدیهی رابطه عینیت بین معصومین(ع) که ذکر شد! 

ما وقتی برای امام حسین(ع) سوگواری می کنیم عین سوگواری برای سایر معصومین(ع) است! و از نظر ما بین معصومین هیچ تبعیض و اختلافی نیست

 و از طرفی دیگر احترام به هنجارهای مثبت اجتماعی یک امر بدیهی اخلاقی است حال آنکه به لحاظ نحوه وقوع حادثه کربلا در میان اجتماع مسلمین نحوه سوگواری برای امام حسین(ع) متفاوت است لذا به این هنجار اجتماعی مثبت لازم است احترام بگذاریم. 

و اصل بدیهی دیگر اینکه از هیچ معصومی دنبال برتری جویی از معصوم دیگری نیست که به هم حسادت کنند یا رقابت جویند و چنین رذیلت هایی در وجود مقدس و مبارک ایشان نیست که اگر می بود معصوم نمی بودند لذا از طرف خود معصومین(ع)  هم این مساله تبعیض یا مسائل منفی نیست و این دست شبهات و مسائل از روی عدم توجه به این نوع از بدیهیات ساخته و نشر داده میشود که اگر ما متوجه این امور بدیهی نباشیم یا خود  _خدا نکند_ دچار تردید می شویم یا  پاسخ هایی می دهیم که بر شبهه می افزاید. 

به قلم: محسن دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۲ ، ۰۲:۲۶
محسن دیناروند