شریک نشویم!
شریک هیچ حرکت غیر عاقالانه ای نشویم!
یا الله
سلام
آندسته از تجربیاتی که سختی نداشته،برایمان دلنشین نیست،بلکه عبور از دشواریها برای ما دلنشین ترند چون همراه با غرورآفرینی هستند.
در کسب موفقیت لذتی هست که دشواریهای راه را خوشایند میکند.
مثلا کوهنوردان،رنج راه را تحمل میکنند تا به فتح قله برسند.این فتح لذتی دارد که دشواریها را خوشایند میکند!همه موفقیت ها هم همینطور!
فردی که با هلیکوپتر به قله رسیده نه میتواند خود را کوهنورد بنامد و نه موفق!
با نگاه تربیتی بخواهیم به این موضوع نگاه کنیم باید بگوییم که اگر فرزندانمان را در پر قو بزرگ کنیم یعنی تمام امکانات را در اختیارشان بگذاریم،تمام دشواریها را از جلوی پایشان برداریم؛ نتنها به آنها خدمت نکرده ایم بلکه این خیانت بزرگی ست.
این جمله معروف است که ما برای که داریم زندگی میکنیم؟ برای بچه ها!طبق همین، والدین اینجور پیش میروند که خود سختیها را به جان میخرند تا فرزندانشان سختیها را نبینند!
این شیوه تربیتی باعث میشود به فرزندانمان نه فقط دشواریها که حتی مسائل پیش روی ایشان را هم حل کنیم!در واقع فرزندانی بدون توان حل مسئله و بدون تحمل سختی تربیت کنیم!
من سوالم از والدین این است که تا کی بالای سر فرزندانتان هستید؟تا کی فرزندانتان حکمرانی شما بر خود را خواهند پذیرفت؟
واقعیت زیسته نشان میدهد عمر انسان محدود است و در حالت طبیعی محدود بودن طول عمر انسان این اجازه را نمیدهد که والدین همیشه بالای سر فرزندان باشند و روزی میرسد که فرزندان دنیای بعد از والدین را تجربه میکنند!
از سویی دیگر تجربه زیسته جوامع انسانی نشان میدهد که فرزندان روزی با ورود به دانشگاه یا ازدواج یا اشتغال به کار یا هر دلیل دیگری در سنین جوانی مدعی استقلال میشوند و اگر ما این استقلال فرزندان را نپذیریم قطعا ایشان بر علیه حکمرانی ما دست به انقلاب میزنند!
لذا چه بخواهیم چه نه، چه برایمان خوشایند باشد چه نه! استقلال فرزندانمان از ما رویدادی قطعی است،همانطور که ما از والدینمان مستقل شدیم!
استقلال فرزندان هرچند قطعی است اما در آن روز با دو مدل فرزند مستقل روبرو خواهیم بود!فرزند موفق و فرزند ناموفق!
ریشه تفاوت،در پاسخ این مسئله نهفته است که آیا والدین در دورانی که فرزندان تحت حکمرانی ایشان هستند آیا به گونه ای آنها را تربیت کرده اند که توانسته اند دشواریها و بحرانها را تجربه و تحمل کنند،مسائل سخت زندگی را حل کنند و لذت کسب موفقیت را بچشند یا بر عکس،والدین به جای آنان دشواری و بحران را زیسته و تحمل کردند و هیچ مسئله ای را برای حل در اختیارشان نگذاشته اند؟
دسته اول فرزندان مستقلی را پرورش میدهند که توانایی تحمل دشواریها و رسیدن به موفقیتها را دارند و از پسِ اداره زندگی مستقل خود بر می آیند،اعتمادبه نفس دارند و میتوانند مسائلشان را حل و در بحرانها خود و دیگران را جمع و جور کنند و باری را از دوش خانواده و جامعه بردارند.
اما والدین دسته دوم،فرزندانی بی تجربه،بی اعتماد به نفس با ضعف در تصمیم گیری و ناکارآمد در بحرانها تربیت میکنند که در دوران استقلال نتنها از پسِ خود بر نمی آیند بلکه یا سربار دیگرانند یا در اشغال دیگران گرفتار میشوند،همانند کشوری که توانایی دفاع از خود و مدیریت بر خود را ندارد و در اشغال کشورهای دیگر اسیر است.
بنابراین یکی از مهمترین وظیفه های اخلاقی والدین این است که فرزندان را در میدان دشواریها و بحرانها و مسائل درست سرشار از تجربه کنند تا فرزندان خودساخته ای را تربیت کنند تا در بزنگاه بحرانها و دشواریهای واقعی جان سالم به در برند.
حال میتوان پرسید که دشواری،بحران و مسائل درست چیست؟
برای تشریح این مفهوم، بهتر است به بیان معنای معکوس آن یعنی دشواری، بحران و مسائل نادرست بپردازیم!
خلاصه دشواری،بحران و مسئله نادرست را میتوان اینطور بیان کرد که هر آسیب اجتماعی و انسانی مثل اعتیاد،خودکشی، دزدی،قمار،تماشای پورن و هزاران مثال از این قبیل همان دشواریها و بحرانها و مسائل نادرستی هستند که نباید فرزندانمان را در معرضشان قرار دهیم!
مثلا قرار نیست برای اینکه فرزندانمان را با آسیب اعتیاد آشنا کنیم،آنها را در معرض مواد مخدر قرار دهیم!
ما میخواهیم فرزندانی تربیت کنیم که بتوانند در مقابل آسیبها مقاوم باشند لذا این روش نادرست است که آنها را در معرض آسیبهای واقعی قرار دهیم.
اما اینک دشواری،بحران و مسئله درست در تربیت کدام است؟ دشواری و بحران درست، آن است که مثل تمرین برای ورزشکار، انسان را برای موفقیت در زندگی آماده میکند همانطور که تمرین از ورزشکار قهرمان میسازد.
مثلا رفتاری که قدرت نه گفتن و نه شنیدن را در فرزندان تقویت میکند!یا دعوت نوجوان به پس انداز پول توجیبی و کار پاره وقت برای تهیه یک وسیله مورد نیاز او!
پس اجازه دهیم فرزندانمان سختیهای درست را تجربه کنند،زمین بخورند و خودشان طعم سر پا شدن را تجربه کنند.
#دکتر_محسن_دیناروند
#مشاور_اخلاقی
یا الله
سلام
علت اصلی آنکه یک مدیر، زیر دستانش را یا کوچک و ضعیف انتخاب می کند یا کوچک و ضعیف می کند این است که او خود کوچک و ضعیف است!
جدای از این مسئله، کوچک و ضعیف کردن زیردستان توسط مدیران کاری اشتباه است از آن جهت که کارها آنگونه که شایسته هستند انجام نمی شوند و حاصل آن این است که کارها گره می خورد!
راهِ گشودن گره ها، انتخاب آدم های بزرگ و قوی در سطح مدیریت هر مجموعه است.
اما این اصل مدیریتی یک نکته مهم دارد، اینکه در نگرش اخلاق بنیان، تراز بزرگی و کوچکی، ضعف و قوت آدم ها، تخصص، نخبگی و عقل ورزی اوست نه کنش های سیاسی، رسانه ای و یارگیری های تبلیغاتی و باندی و از از این قبیل!
با این نگرش اخلاق بنیان به موضوع مدیریت، دو نوع مدیریت وجود دارد یکی مدیریت بزرگوارانه و دیگری مدیریت حقیرانه !
در مدیریت بزرگوارانه، مدیر چون خود بزرگ است و بر آن آگاهی دارد لذا از بزرگ کردن زیر دستان ترسی ندارد بلکه بزرگ کردن آنها را موجب بزرگ تر شدن خود می داند بر خلاف مدیریت حقیرانه که مدیر بزرگ شدن دیگران را برای خویش مانع می بیند و چنین می پندارد که با بزرگ شدن زیر دستان کوچک شدنش عیان می شود از این رو ضمن استفاده از لابی های غیر استاندارد و غیر اخلاقی می کوشد جای پای خود را در منصبش محکم کند تا فرصت بازی ه بزرگان نرسد!
یا الله
سلام
امروز داشتم با همسرم در مورد کتاب جدیدم صحبت می کردم که دخترم کتاب را گرفت و گفت: بابا کتاب شعرته؟
با افسوس تلخی گفتم: نه دخترم!
چون انتظار چنین سوالی از او نداشتم نتوانستم افسوسم را بخورم!
ولی گفتم: ان شالله بعدی!
#دکتر_محسن_دیناروند
یا الله
سلام
از ریش هایمان گذشت!
ریشه هایمان هم درد می کند
این درد را ما ولی
به روی شاخه هایمان نیاوردیم!
و با همین راز توانستیم
در پائیز هم سبز بمانیم!
شعر #محسن_دیناروند
یاالله
سلام
این جمله را در زمینه تربیت فرزندان حتما شنیده ایم که فرزندان ما آنچه نمی شوند که ما می خواهیم بلکه آنچه خواهند شد که ما هستیم !
مشاهده تحلیلی زیست والدین و فرزندان در طول زمان های متمادی به من اثبات کرده است که این جمله را ناقص بدانم و نپذیرم!
بله! نسخه کامل جمله مذکور که از نتایج نقش الگوگیری فرزندان از والدین در تربیت است را اینگونه می توان بیان کرد که: فرزندان ما آنگونه که ما می خواهیم نمی شوند بلکه مدل روزآمد و سطح بالاتری از آنچه که ما هستیم می شوند!
لذا اگر پدر_مادری مثلا خسیس هستند فرزندان ایشان خسیس تر خواهد شد! یا اگر والدینی مهربان باشند فرزندانشان مهربان تر خواهند بود! عصبانی باشند، عصبانی تر! در همه زمینه های تربیتی از ترس و شجاعت تا صداقت دروغگویی همین قاعده هست! لذا ما والدین باید به نقش الگویی خود برای فرزندانمان دقت و توجه بیشتری کنیم!
#دکتر_محسن_دیناروند
#نکته_اخلاقی
#مشاور_اخلاقی
#مشاور_اخلاق_بنیان
ّبرای آیه آیه جهان
شرح مسلط تویی
راه و چاه هر نجات
هم شیر و هم خط تویی
بخشی از ترانه ام با عنوان از من جدا مشو
یا الله
سلام
نفع واقعی در بیان حقایق است. اگر کسی گفت دروغ بگویید تا نفع ببرید، آن فرد دشمن شماست!
#دکتر_محسن_دیناروند
#نکته_اخلاقی
#مشاور_اخلاقی
#مشاور_اخلاق_بنیان
یا الله
سلام
در یکی از شهرهای لرستان به علت رسم تیراندازی در یک مراسم عروسی یک نفر کشته شده است!
این قبیل حادثه ها برای اولین بار نیست که رخ می دهد احتمالا آخرین بار هم نیست!
عصبانی ام از دست پایبندی متعصبانه و غیر عقلانی به رسم های غلط!
بس نیس این حماقت!
مثلا تیراندازی کردی که چه غلطی را ثابت کنی؟ ها؟
بی عقلی و احمق بودن خودت را فقط ثابت میکنی!
نام لرستان عزیز را هم بد جلوه میدهی!
بس کنید تیراندازی در عروسی ها را!
بس کنید!
تو را به خدا تمامش کنید این مسخره بازی را!
البته چون آدم احمق! قدرت تحلیل ندارد تا زمانی که بلا سرش بیاید باید از قدرت قانون استفاده شود!
نمیدانم قانون در این زمینه داریم یا نه؟ اگر داریم چرا اجرا نمی شود؟ یا ضعیف است محکمش کنیم و اگر نداریم خب وضع و اجرا کنیم!
اما حالا که دست اکثر ما در وضع قانون و اجرا کوتاه هست یک پیشنهادی دارم.
خودمان بیاییم در مورد این رسم غلط اطلاع رسانی کنیم و همه را به ترک آن دعوت کنیم!
مهمترین روش هم این است که جوان ها عروس و داماد ها را می گویم اصلا در زمان آشنایی بیایید در مورد همین رسم های غلط صحبت کنید! تلاش هم نکنید نظر طرفتان را تغییر دهید فقط اگر دیدید موافق است، از قید ازدواج با او بگذرید! می دانید چرا؟ چون آدمی که پایبند به رسم های غلط است در کل زندگی اش آن را نشان خواهد داد مخصوصا اگر آقا باشد! لذا جوان ها حتما این توصیه و پیشنهاد را جدی بگیرند.