عقل و ذلت
یا الله
سلام
عاقل، ذلت نمی بیند.
#دکتر_محسن_دیناروند
یا الله
سلام
رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص)، شهادت امام حسن مجتبی(ع) و شهادت امام رضا بر همگان تسلیت باد.
یا الله
سلام
با توجه به مقررات دانشگاه ما در دوران کارشناسی، بر خلاف معمول سایر دانشگاه ها، ما ملزم به نگارش پایان نامه بودیم و البته موافق با این قانون بودم چرا که پایان نامه نویسی اگر به معنی واقعی کلمه اتفاق بیافتد، دانشجو را به درستی جویای علم می کند.
موضوعی که برای پایان نامه انتخاب کردم #سیره_نبوی بود.
سیره یعنی رفتار! از رفتار شناسی می توان به نظام رفتاری رسید! به عبارت روانتر از سیره شناسی می توان به مدل سبک زندگی دست یافت!
در این پایان نامه به اثبات الگو بودن پیامبر اعظم اسلام(ص) پرداخته ام؛ علاوه بر آن سیره فردی و خانوادگی حضرتش مورد بررسی قرار گرفته اما الان که مطالعه کردم دیدم در عین حالیکه سیره شناسی صورت گرفته، متاسفانه جامع نبوده و به تدوین مدل سبک زندگی دست نیافته که البته برای یک پایان نامه کارشناسی می تواند قابل قبول باشد.
امروزه یکی از مهترین و کارآمدترین راه هایی که می تواند مسلمانان را به رهایی از مشکلات خویش برساند بی تردید بازگشت به سیره نبوی است.
تحقق این امر به دو عامل نیاز دارد:
اول)تدوین مدل سبک زندگی نبوی در عرصه های مختلف فردی، خانوادگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و...
دوم) اراده حاکمان اسلامی و مردم مسلمان برای تحقق مدل سبک زندگی پیامبر گرامی اسلام(ص) و اقدام عملی در این مسیر
یا الله
سلام
در واکنش به ضرب المثل ها و اشارات گذشتگان می گویند قدیمی ها هیچ چیزی را باقی نگذاشته اند این یعنی حرف های درست و سنجیده ای از آنان به جای مانده، این سخن اگرچه اغلب اوقات درست از آب در آمده اما در برخی موارد هم قابل تایید نیست! یکی از همین موارد همین است که از قدیم گفته اند سکوت علامت رضاست! اصلا شاید طرف ماجرا را نشنیده یا ندیده که واکنش نشان دهد!!!
واقعیت امر این است که سکوت همیشه نشانه رضایت یا علاقه به همراهی نیست، گاهی نشانه بی اهمیتی مسئله ای برای طرف ماجراست، گاهی از بی اطلاعی است یا اطلاعات اشتباه، گاهی تنفر و خشمی است که فرصتی برای بروز ندارد که اگر چنین باشد آن سکوت به کینه ای تبدیل می شود که جز با ابراز پرخاشگری، سرد نمی شود.
پس مبادا هر سکوتی را مثبت و علامت رضایت فردی و حتی اجتماعی بدانیم که اینچنین فریب بخوریم و در نهایت نتیجه منفی و سختی دریافت کنیم.
باید تحلیل کنیم که چرا فرد یا افرادی که قاعدتا باید از کاری عصبانی، ناراضی یا ناراحت باشند ولی سکوت کرده اند؟
مثلا وقتی یک نفر از کار یا محل تحصیل اخراج یا بیکار می شود قاعدتا باید عصبانی باشد! ولی می بینیم که او سکوت کرده، چون طبیعی اش این است که ناراحت باشد، عصبی باشد ولی نیست، سکوت کرده، نباید سریع این سکوت را علامت رضایت و موافقت با این امر قلمداد کرد!
در تحلیل علل سکوت این فرد اینکه شاید هنوز خبر به او ابلاغ نشده و او بی اطلاع از اخراج خویش باشد، شاید می ترسد اگر نارضایتی خویش را بروز دهد ممکن است خطرات بیشتری از طرف صاحبان کار برایش پیش آید، شاید اصلا شغل بهتر یا فرصت تحصیلی بهتری یافته که از دست دادن این شغل یا رشته تحصیلی برایش مسئله مهمی نیست!
بله در این مورد می توان پذیرفت که اگر اهمیت مسئله چندان نباشد، اطلاع افراد ذی نفع دقیق است، فرصت بروز عصبانیت داده شده و ترسی به هر دلیل از بروز اعتراضش ندارد و با این اوضاع عصبانیت رخ نداده آنوقت می توان سکوت را تعبیر به علامت رضایت کرد!
در مورد چگونگی پی بردن به اهمیت مسئله می توان به گستره منافع مسئله در ابعاد فردی و اجتماعی و علاقه فرد و اجتماع به آن و و اطلاع فرد یا افراد از موضوع اشاره کرد.
اما برای امکان بروز اعتراض در عرصه روابط شخصی و خانوادگی صمیمیت اعضا می تواند باعث شناخت نوع سکوت باشد اینکه سکوت رضایت است یا سکوت اعتراضی؟
وجود آزادی های معقول با حمایت قانونی در عرصه اجتماعی می تواند به تصمیم گیران کمک کند تا بفهمند آیا سکوت یک نوع رضایت و همراهی اجتماعی است است یا نه؟
به این نتیجه می توان دست یافت که سکوت در سطح فرد و اجتماع معانی متفاوتی می تواند با خود داشته باشد و سطحی ترین تحلیل آن است که هر سکوتی را علامت رضایت بدانیم و فاجعه بار خواهد بود متناسب همین دریافت سطحی در مورد مسائل فردی و اجتماعی عمل کنیم.
#دکتر_محسن_دیناروند
یا الله
سلام
دیوار سست، با گل های زیبا و رنگ آمیزی های شگفت آور محکم نمی شود!
ریا درست مثل این همین است، دیوار سست درون را بخواهیم با گل ها و رنگ ها به عنوان دیوار محکم جا بزنیم!
چه کسی ضرر می کند؟ شاید با ریا به دیگران هم آسیب بزنیم ولی در نهایت این خود ما هستیم که فرو می پاشیم!
پس به نفع خودمان خواهد بود اگر ریا را کنار بگذاریم و به اصلاح خویش بپردازیم.
یا الله
سلام
اگر از ما درباره زیبایی پرنده ای سوال شود؛ هر کدام از ما یک پاسخ خواهیم داد!
زیباست چون رنگ خوبی دارد؛ یا متفاوت است، بالهای شگفت انگیری دارد، منقارش جذاب است، آزاد است و از این دست دلیل ها بیاوریم!
زیبا نیست چرا که رنگش برایم جذاب نیست، در این آزادی ممکن است شکارچی او را هدف قرار دهد و چه منقار دراز و زشتی هزار دلیل ممکن است ردیف کنیم!
یا ممکن است در پاسخ بگوییم خب حالا زشت یا زیبا برای من و تو آب و نان می شود؟ پول قسط و فلان و فلان می شود؟
اینکه از نظر ما زیباست یا نه یا هر پاسخ و واکنش ما به این پرسش، اهمیت درجه دوم دارد!
آنچه اهمیت درجه اولی دارد نوع نگرش و نگاه ما به زندگی است. این نگرش ماست که پاسخ های را می سازد و مجموعه ای از پاسخ های اینچنینی هستند که زندگی ما را شکل می دهند.
یک زندگی پر نشاط و زیبا حاصل نگرش مثبت و یک زندگی زجر آور و طاقت فرسا حاصل نگرش منفی ما به زندگی و مسائل پیرامون ماست.
همین نگرش های منفی و مثبت زندگی ما را قابدار. و بی قاب می کنند و ممکن است فردی با پای پیاده به سر کار برود و از مسیرش لذت ببرد و کسی با ماشین آنچنانی ولی پر از استرس!
البته نگرش مثبت داشتن در زندگی به معنای ندیدن واقعیت ها و ضعف ها نیست بلکه نگرش مثبت یعنی امید داشتن به درست شدن وضعیت و پر شدن کاستی ها و نگرش منفی نقطه مقابل آن است یعنی ناامید شدن!
#دکتر_محسن_دیناروند
#مشاور_اخلاقی
#نکته_اخلاقی
#مشاور_اخلاق_بنیان
#پرسش_عاشورایی ۳:
آیا این مسئله درست است که در منابع آمده که در جنگ نینوا لشگری از جنیان به محضر امام حسین(ع) آمدند و برای یاری حضرت اعلام آمادگی کردند؟
اگر چنین بوده، چرا امام ع یاری آنها را نپذیرفت تا بتواند حکومت تشکیل دهد و اینگونه قیام عاشورا را به ثمر بنشاند؟
#پاسخ:
قسمت اول این پرسش را میتوان به دو سوال تقسیم کرد؛
یک:آیا امکان کمک جنیان و یا کمکهای اعجازگونه در عاشورا به لشکر امام حسین(ع) وجود داشته یا نه؟
دو:آنکه آیا داستانی نظیر زَعفَر جنی که میگویند رهبر جنیان بوده و خواستار کمک به امام ع شده، واقعیت دارد یا نه؟
در پاسخ به قسمت یک باید گفت وجود جنیان بر اساس متن قرآن،روایات،عقل و تجارب زیسته انسان امری قطعی است.یعنی موجودی به نام جن در عالم هست و شکی در وجودش نیست.در بحث عاشورا نیز این امکان وجود داشته که جنیان درخواستی برای کمک به امام ع شده باشد که البته قطعا بنا به مخالفت خود امام که پیرو خواست الهی بوده،چنین کمکی صورت نگرفته است.
از طرفی امکان کمکهای اعجازگونه الهی هم با توجه به قرآن،روایات و عقل قابل تحقق بوده و به دست بر قضا به نظر می رسد دستیابی امام ع به تمام اهداف قیام و ماندگاری آثار آن در حالی که در آن زمان از این نبردهای خشن فراوان بوده است قطعا بی خواست و اراده الهی نبوده و از این نگاه میتوان عاشورا را اعجازی از سوی خدا دانست که اینچنین عاشورا تا ابد خط و مرزی است برای جدایی حق از ناحق!
در پاسخ به قسمت دو نیز باید گفت از طریق کتاب بحارالانوار به نقل از شیخ مفید(ره) با واسطه هایی از امام صادق(ع) چنین موضوعی به صورت سربسته بیان شده که به اسم یا گروه خاصی از جنیان اشاره نشده و کلی است که با امکان وقوع چنین اتفاقی مغایرت ندارد.اما در مورد داستان زعفرجنی واقعیت این است که در هیچ کتاب دست اول و معتبری چنین عنوانی نیامده لذا نمیتوان به این داستان تکیه علمی و تاریخی کرد و آن را پذیرفت.
اما در مورد اینکه چرا امام ع با کمک نگرفتن از جنیان حکومت تشکیل نداد به مواردی میتوان اشاره کرد؛
۱)نبرد عاشورا متعلق به انسانها بوده و نه جنیان،یعنی انسانها باید با اختیاری که دارند راه خودشان را بین حق و ناحق انتخاب کنند و گام بردارند!اگر جنیان به یاری نظامی می آمدند چه سودی داشت؟ آیا باعث نمیشد که همه آن وفاداری ها و رشادت ها و عقل ورزی ها که صحنه های زیبایی برای جبهه حق رقم زده بود از بین برود؟انسانها باید انتخاب کنند و پای انتخاب خود بمانند و هزینه اش را بپردازند حتی با از دست دادن جانشان! و این درس عاشورا برای همیشه است!
۲)حق را نمیتوان با راه ناحق پیش برد.همان عبارت فراگیر هدف وسیله را توجیه نمیکند، اینجا کاربرد دارد!در اسلام جنگ بی قانون نیست،مثلا نمیشود آب را بر دشمن بست!دست بر قضا یکی از علائم آشکار جدایی حق و ناحق رعایت و عدم رعایت همین مسئولیتهای اخلاقی و قوانین جنگ است!در آخرت،هیچ یک از یزیدیان نمیتواند ادعا کند که می پنداشته که یزید اسلام است و حسین ع خروجی از دین!نه نمیتواند چون به ایشان خواهند گفت آیا ندیدی که آب را بر لشکر حسین ع بستند و قانون جنگ زیر پا گذاشتند؟یا ندیدی کودکان را چنان کشتند؟همین قوانین و اخلاقیات جنگ نشانه حق و ناحق است!
برگردیم به بحث اصلی؛اگر حسین ع در نبرد عاشورا که جنگ رو در رو بود،از جنیان آن کمک میگرفت در صورتی که لشکر دشمن چنین امکانی نداشت،پیروزی در این نبرد آیا اخلاقی بود؟قطعا خیر،چون دشمن با کسی میجنگید غیر از انسان! بلکه با قدرتی فراتر از انسان! لذا حق هرگز با راه ناحق به پیروزی فکر نمیکندو برعکس این جبهه ناحق است که دست به دامان روشهای نادرست برای پیروزی میشود.
۳) وقتی با همین شهادت ها و تئوری مقاومت انسانی در برابر ظلم میتوان پیروزی راهبردی کسب کرد عقل هم همین روش را بر می گزیند. چه بسا اگر از جنیان یا نیروی ماورائی بهره گرفته میشد و به یک پیروزی مقطعی دست پیدا می کرد در نهایت با عوام فریبی و افسانه سازی و مظلوم نمایی جبهه باطل باز بر می گشتیم به خانه اول! اما این بار هیچ صحنه زیبایی و هیچ نماد حقانیتی از عاشورا نمیماند لذا عقل هم حکم میکند نباید فرصت پیروزی تاریخی را برای کسب پیروزی مقطعی از دست داد.
۴)بر اساس قاعده نظام احسن، هر چیزی که خدا به فعلیت رسانده،بهترین حالت ممکن برای اوست! مثلا بهترین حالت برای شنوایی انسان داشتن دو گوش در دو سمت سر اوست، نه کم و بیش یا جای دیگری!درمورد عاشورا هم همین، بهترین فعلیت با آن این بوده چنین رشادتها، شهادتها، وفاداری، اسارتها رخ دهد تا زیبایی عاشورا در وسعت تاریخ انسانیت بدرخشد و هیچ فعلیت مناسب دیگری برای آن نمیتوان یافت!
#دکتر_محسن_دیناروند
یا الله
سلام
از خط بدم در جزوه نویسی که بگذریم که باعث شد در طول دوران دانشجویی ام خوشبختانه هیچکس از من جزوه نگیرد!؛ یک ویژگی در جزوه هایم هست که معمولا جملاتی از خودم که حاوی نظرات شخصی ام هست در حاشیه آن می نویسم. در جزوات کارشناسی و ارشدم همینطوره، امشب جزوه های مقطع دکتری را نگاه کردم دیدم هیچ اثری از من نیست! البته تعجب هم نکردم چون مباحث را اساتید آنگونه فشرده می گفتند که جایی برای ابزار عقیده شاگردی مثل من باقی نمی گذاشت.
اما استاد درس اخلاق عرفانی شیوه متفاوتی داشت و آرام سخن می گفت و یک لبخند متینی همراهش بود، طوری که به آدم حالت عرفانی دست میداد گاهی!
البته با برخی مسائلی که می گفت موافق نبودم! نمی خواهم الان وارد بحث علمی بشوم اصلا فقط برایم جالب بود یک تک بیتی سر کلاس ایشان در جلسه سوم بر دفترم به یادگار گذاشته بودم که بعد از کلاس به علت زیادی مسافت از تهران تا شهرستان و بعد هم کلاس ها و کار بارها از شنبه تا چهارشنبه، همان تک بیت باقی ماند که ماند! و این شد تک بیت عرفانی من:
بی تو، گفتن از عرفان خنده دار است!
نباشی،اخلاقِ عرفانی شوره زار است!
یالله
سلام
برای شناخت دین، باید آن را بدون توجه به رفتار و کردار دینداران دید و قضاوت کرد؛ چرا که در پیروان ادیان خطاهایی هست که ریشه دینی ندارند؛ خطاهایی آمیخته با عرف، سلیقه های شخصی یا گروهی، برداشت های غلط از دین، سیاست بازی ها و منافع شخصی و گروهی، تحمیل رای خویش بر متون دینی، وجود عناصر نفاق و دشمن در جبهه دینداران برای القای فهم غلط و دوری مسمانان از فهم صحیح دین!
یا الله
سلام
اگر می خواهیم بدانیم چقدر دل در گرو مکتب حسینی داریم باید به علاقه خویش نسبت به پیام آور عاشورا حضرت زینب سلام الله علیها بنگریم! و اگر می خواهیم به نسبت علاقه خویش به زینب سلام الله علیها پی ببریم باید نگاه کنیم که چقدر نگاهمان به زن همراه با کرامت انسانی است، اگر نگاهمان به زن نه نگاه انسانی که نگاه آمیخته به جنسیت زدگی بود، قطعا در علاقه امان به زینب(س) و به تبع او حسین(ع) یا دروغ می گوییم یا نمی دانیم راه حق کجاست! در هر دو صورت از مدعیان پر از خالی مکتب عاشورا خواهیم بود.
نگاه عمیق به کرامت انسانی از جمله زن و مرد از راه های درست، به جا و حق گرایانه علاقه به مکتب عاشورا و اربعین به طور خاص و اسلام به طور عام می باشد.
از اهداف بزرگ و اصلی قیام عاشورا قطعا احیای کرامت و عزت انسان ها و بازگشت به مرام انسانیت و اخلاق انسانی بوده و هست؛ لذا بی توجه به اصل کرامت انسانی مکتب عاشورا فهمیده نمی شود.
اربعین حسینی بر عاشقان و پیروان حضرتش تسلیت باد.