پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند
«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
یا الله
سلام
دست آخر آدم هایی که دنبال دنیا ندوند، برنده اند.
محسن دیناروند
یا الله
سلام
آدم عاقل دستش را به داخل آتش نمی برد!
محسن دیناروند
یا الله
سلام
پرسید: در این دنیا امیدوار کننده ترین نکته چیست؟
گفتم: اینکه دنیا دست خداست!
● امیدوار کننده ترین امر این دنیا این است که دنیا به دست خدا می چرخد!
نکته: این مهم منافات با اختیار انسان ندارد چرا که سرانجام کارها به دست خداست ضمن اینکه زمان سرانجام را هم خدا تعین می کند نه ما! مثلا ممکن است در زمان عاشورا بسیاری از مردم سرانجام عاشورا را در شهادت مولا حسین ع دیده باشند اما نسل امروز اینگونه می فهمیم که عاشورا با شهادت امام ختم نشد که از ذکر بد نامی دشمنانش و محبوبیت امام و حفظ اسلام ناب سرانجام عاشوراست در حالی که خدا ام شالله سرانجام عاشورا را در ظهور حضرت حجت طراحی کرده!
یا الله
سلام
امروز بخشی از یک فیلم را دیدم که فردی برای اثبات خودش به کارگردان برای ایفای نقش در فیلمی قبول کرد که در استخر شنا کند!
رفت و وارد استخر شد تا خودش را به کارگردان اثبات کند و وقتی با هزار ترس و لرز وارد استخر شد وقتی خود را در حال غرق شدن می دید فریاد میزد که غلط کردم!
این کلیپ در ظاهر طنز است! اما حاوی یک مطلب مهم روانشاسی موفقیت است و آن اینکه هیچگاه برای اثبات خود به دیگران ذره ای هم قدم برنداریم! او که ما را قبول دارد نیاز نیست خودمان را برایش اثبات کنیم و او که ندارد هم خودمان را برایش غرق کنیم همذره ای قبولمان نخواهد کرد!
برای همین باید همیشه تلاش کنیم خودمان را بشناسیم و برای خودمان فقط برای خودمان تلاش کنیم تا استعدادهایمان را بروز دهیم.
یا الله
سلام
تلاشی برای دریافت عمیق تر و کاربردی سوره قدر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ ﴿١﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ ﴿٢﴾ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴿٣﴾ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ ﴿٤﴾ سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ ﴿٥﴾
مسئله ۱_ بحث نازل شدن قرآن به چه معناست؟ آیا جایگاه قرآن نسبت به قبل از نزول کمتر شده است؟
پاسخ:
۱_ قرآن کریم سخن خداست و از این نگاه جدای از قدیم بودن یا حادث بودنش جایگاه قدسی دارد لذا از مقام و منزلت قرآن کاسته نشده و منظور از نزول همین است که قرآن از جایگاهی الهی در اختیار انسان قرار گرفته تا مورد استفاده ایشان باشد. به عبارتی با نزول قرآن از سمت خدا برای انسان، نتنها از شان قرآن کاسته نشده بلکه خداوند چون شان انسان را بالا دیده و ایشان را شایسته و با کرامت خلق نموده لذا قرآن را در در اختیارش نهاده و انسان را لایق و شایسته هم صحبتی با خویش دانسته است و لفظ نزول هم دلالت بر این دارد قرآن از مقام الهی اش در اختیار انسان قرار گرفته با حفظ مقام قدسی اش!
۲_ نکته مهم دیگر در بحث استفاده از لفظ نزول قرآن در آیه اول سوره قدر این است که به صراحت تاکید می کند که قرآن سخن خداست نه غیر او! یعنی برخی از افراد که قرآن را سخن غیر خدا می دانند به صراحت این آیه در اشتباه هستند و قرآن سخنی الهی است که از طریق وحی بر پیامرص در اختیار بشر قرار گرفته است.
۳_ مفسران قرآن، نزول قرآن را دو گونه دانسته اند: یکی نزول دفعی و دیگری نزول تدریجی که نزول در این سوره به گفته ایشان به معنای نزول دفعی است. یعنی در شب قدر به یک باره قرآن بر پیامبر وحی شده است.
مسئله ۲_ اهمیت شب قدر به اندازه هزار ماه است یعنی چه؟
پاسخ: دو ساحت برای پاسخ به این مسئله می توان بیان کرد یکی اینکه واقعا به اندازه هزار ماه با ارزش است و دومی اینکه هزار ماه را عدد کثرت در نظر بگیریم یعنی خداوند می خواهد بگوید شب قدر بسیار بسیار بسیار مهم و ارزشمند است. از نظر نگارنده دومی صحیح تر است چرا که زمان به خودی خود بدون ارزش است یعنی ممکن است یکی صد سال عمر کند و یکی ۳۰ سال . اولی از صد سال عمرش یک دستاورد هم نداشته باشد ولی دومی صدها دستاورد حاصل کند از سی عمرش! لذا این انسان است که به عنوان فاعل و کنشگر می تواند از زمان فرصت بسازد یه تهدید! از این رو به نظر می رسد شب قدر به جهت نزول قرآن و فرشتگان و روح به این زمان یک شبه عظمتی می دهد تا انسان از آن فرصتی بسازد برای تعالی اش! لذا این فرصت آنقدر ارزشمند است کا در ذهن آدمی نمی گنجد برای همین، خداوند جهت نزدیک شدن ذهن و عقل انسان به ارزش و فرصت فوق العاده شب قدر از مقایسه هزار ماه با این شب بهره برده که به انسان بفهماند این شب، شب عادی نیست! بی اندازه مهم است و ارزشمند!
مسئله ۳_ منظور از نزول ملائکه و روح چیست؟
پاسخ:
ملائک همان فرشتگان مقرب الهی هستند که نه می خورند و نه می آشامند و نه ازدواج می کنند و اوامر الهی را از جمله وحی، قبض روح و ... در این جهان انجام می دهند. جبرئیل و میکاییل از جمله ایشان هستند که همه آنها دارای عقل و شعورند ولی اختیاری از خویش ندارند بر خلاف انسان ها و جن ها و منظور از نزول ملائکه در شب قدر به این مفهوم است : آنها که مقرب درگاه الهی هستند از آن مقام به زمین می آیند.
ملائک در این نزول از آغاز تا حین و پایانش به صورت کامل به فرمان الهی هستند و ذره ای بی اجازه خدا کاری نمیکنند.
در مورد روح نیز می توان به آیه ۸۵ اسراء اشاره کرد: یکی از آیات مهمی که در قرآن کریم اشارِِه اجمالی به ماهیت روح دارد این آیه شریفه است: «یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً»؛ یعنی از تو در باره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از علم آن به شما داده نشده است.
آنچه قابل فهم است این است که روح مقامی فراتر از ملائکه دارد.روح نیز در اختیار مطلق امر خداست و در این دو چون شهوت نیست لذا اختیار موضوعیت ندارد
نکته مهم دیگر این نزول این است که بر چه کسانی نازل می شوند؟ آیا بر همه انسان ها یا نه افراد خاص و مکان های خاص؟
آنچه از قرآن بر می آید اینکه خداوند ملائکه را برای افراد برگزیده خویش نازل میکند. مثلا جبراییل را بر پیامبر ص. آیا بعد از پیامبر چه؟ پاسخ اینکه چون از فعل مضارع استفاده شده برای نزول، یعنی بعد از پیامبر ص هم این نزول شب قدر هست! در روایات نیز آمده که جبراییل بر حضرت فاطمه س نازل شده است. در روایات متعدد و معتبر نیز آمده که خداوند جانشینان بعد از پیامبر ص را تعیین نموده و این کار یعنی تعیین جانشینان حضرتش کاری حکیمانه است و اگر اینچنین نمی کرد حکیم نمی بود. لذا حکمت الهی موجب آن است که زمین از ولی منصوب الهی خالی نماند. برای همین در روایات آمده برای اثبات وجود امام زمان عج به این آیه تکیه کنید چرا که ملائکه و روح بر ولی و معصوم ع نازل می شوند.
نکته بعد اینکه نزول ملائکه و روح بر معصوم ع به آن معنا نیست که سایر انسان ها از برکات آن بی بهره اند! نه بلکه هدف نهای این نزول بر معصوم زندگی مردم است! همانطور که برکات نزول قرآن بر پیامبر ص به صورت ابدی برای همه انسان ها هست! این نزول هم همینگونه است هدفش برکت رسان و خیر رسانی به همه مردم است. رحمن و رحیم بودن خداوند در این سوره در آیه بسم الله الرحمن الرحیم هم گواه این مدعاست که خداوند در شب قدر به همگان لطف و بخشش دارند البته به مومنان خاصش ویژه تر!
مسئله ۴_ آیا تعیین مقدرات یک ساله در شب قدر با اختیار انسان در تضاد و تداخل نیست؟ اگر خداوند مقدرات را تعیین کرده پس اراده و اختیار انسان این وسط چه می شود؟
پاسخ: به نظر می رسد برای درک راحت تر پاسخ ابتدا مثالی بزنم ، اینکه وقتی پزشک برای بیمارش نسخه تجویز و به او ابلاغ می کند؛ این تجویز برای بیمار اجبار به وجود نمی آورد. دکتر راه درمان و خوب شدن بیماری را پیش پای او می نهد حال ممکن است بیمار انجام ندهد و بیماری اش تشدید شود و حتی به نقص عضو و مرگ برسد ولی طبیعی اش این است به تجویز دکتر عمل کند و سلامتی یابد. خدا دراین شب برای بندگانش خوبی ها را مقدر می کند اینکه چقدر انسان به آنها برسد بسته به اختیار، اراده و تلاش انسان برای کسب خوبی ها دارد.
مسئله ۵_ شب قدر تا چه زمانی است؟
پاسخ : نیکویی و خیر و برکت این شب تا مطلع الفجر است. ترجمه تفسیری اش به فارسی اش می شود: برآمدن روشنایی خورشید در دل شب! فجر در لغت یعنی شکافتن! در اینجا یعنی روشنایی خورشید بین شب و صبح را بشکافد و فاصله اندازد. درست حوالی همان زمانی که برای برای اذان صبح است و لذا قبل از طلوع آفتاب است.
مسئله ۶_ آیا در این شب، خدا تقدیر بد هم برای بندگانش چه بندگان با ایمان چه بندگان بی ایمان مقدر می کند؟
پاسخ: اگر بخواهم صریح و در یک کلمه پاسخ این پرسش را بدهیم می گویم:《هرگز》!
اما چرا خدا هرگز چنین نمیکند؟
اول اینکه خدا قصدش از خلق کل بشر سعادتمند شدن ایشان است. همه پیامبران و امامان آمده اند تا یاور خدا در این راه باشند حال چگونه بدی مقدر سازد؟ با حکمت و لطف خدا سازگار نیست.
دوم اینکه همانطور در آیه بسم الله هم اشاره شده خداوند رحمن و رحیم است این یعنی لطف میکند به همه حتی دشمنانش و اما به بندگان خاصش، لطفش ویژه تر است.
سوم اینکه وقتی می فرماید این شب از هزار ماه بهتر است یعنی چه این بهتری؟ یک تعبیرش همین است که فقط خوبی است و نیکی در تقدیر آدم ها وگرنه اگر شر بنویسد این خیر بودنش بی معنا می شود.
چهارم اینکه خداوند در آیه آخر سوره قدر می فرمایند این شب در سلام است تا طلوع روشنایی! سلام یعنی چه؟ یعنی برکت، خیر و خوبی و سلامتی در همه جوانبش! صریح می گوید این شب سلام است و غیر سلام و خیر و برکت نیست. هرگز !
مسئله ۷_ اگر در این شب خیر و خوبی فقط مقدر می شود پس چه نیازی هست به شب زنده داری و دعا؟
پاسخ: در مثالی پیشتر آورده شد که پزشک برای بیمارش نسخه درمانی می نویسد و این بیمار است که آیا اراده می کند برای به دست آوردن سلامتی اش به آن نسخه عمل کند یا نه! این شب زنده داری ها و ... برای همین است که انسان برای رسیدن به تقدیر الهی که سلام و خیر او در آن است تفکر کند و خود را به حرکت درآورد! مثلا توبه در سرنوشت همه ما نوشته شده ولی این ماییم که با اراده خود اقدام به دست آوردن تقدیر توبه می کنیم یا از آن می گذریم و این تقدیر را از دست می دهیم. ضمن اینکه خداوند متعال فرموده ادعونی لکم استجب لکم.بخوانید تا اجابت کنم شما را! فلان خواسته را می خواهیم از خدا بخواهیم تا در تقدیرمان با لطفش اجابت کند.
مسئله ۸_ در شب قدر چه کنیم؟
پاسخ: این شب مطابق آیات و روایات شب بی نهایت ارزشمندی است. و لذا عقل سالم این شب را از دست نمیدهد!
اول: حال خوب داشتن است. مثل عاشق ها با خدا حرف بزنیم و در آغوشش کشیم.مثلا اگر کسی بداند عزیزش ساعت ۳ شب از سفری می آید طبیعتا آرام ندارد تا مسافرش را در آغوش بگیرد.
این حال را ما باید داشته باشیم برای این شب، حال رسیدن به یک عزیز و چه عزیزی بالاتر از خدا؟! داشتن این حال در ما کمک می کند که بهتر و عمیق تر برکات و لطافت بی اندازه شب قدر را درک کنیم!
دوم تفکر است. اصلا تفکر واجب است. داشتن حال خوب مهم است اما واجب نیست اما تفکر در این شب به نظر نگارنده واجب است. یک ساعت تفکر از هفتادسال عبادت بالاتر است. این حدیث برای همه ما آشناست. از مصادیق عمل به آن همین شب قدر است. ما دعا بخوانیم اما تفکر نکنیم و نفهمیم از آن چه سود می بریم؟ دعا می خوانیم حتما با تفکر باشد! تدبر کنیم. دعا مثل نقشه است باید بتوانیم بفهمیمش تا به مقصد برسیم.بخوانیم و نفهمیم بی فایده است بلکه توقع ما را بالا می برد که دو ساعت دعای جوشن کبیر خواندیم حالا خدا به من فلان ماشین را باید بدهد؟ فلان ازدواج را جور کند! و ... این توقع ها هم بد جا ایجاد میشود. لذا تمام عبادات این شب را سعی کنید همراه با تفکر و تدبر باشد.
سوم: توصیه هایی برای خواندن دعاهایی از جمله جوشن کبیر، مکارم الاخلاق و... شده است. که شرح آن در کتب ادعیه آمده. پیشنهاد این حقیر آن نیست که کل دعای جوش کبیر را و... را بخوانید. اصلا نمی شود هم خواند و هم تفکر کرد! فرصت نیست آدم ضعف جسمی و محدودیت هم دارد و نمیتواند برسد به همه دستورالعمل ها و این طبیعی است. اما پیشنهادم این است که یک فراز از دعای جوشن کبیر یا یک عبارت از آن را بخوانید، تفکر کنید، تحقیق کنید و به کار ببندید در زندگی اتان. در مورد دعای مکارم الاخلاق و ... هم همین طور تا اینگونه از برکات این آیات و ادعیه بهره مند شویم.
چهارم: گفتگو کنیم در مورد یک مسئله اساسی و کاربرد در زندگی اتان. یک گروه ترجیحا حضوری درست کنید از خانواده یا دوستان! و در آن دورهمی در مورد امری نیک صحبت کنید. ترجیحا در مورد همان فرازی از دعای جوشن کبیر که در موردش تحقیق و تفکر کرده اید تا دستتان در حین گفتگو پر باشد. در گفتگو سعی کنید آنچه آموخته اید و می دانید بی خساست با هم گروهی های خود در میان بگذارید. و پذیرای آموخته های دیگران هم باشید. اگر برایتان مقدور بود، کسی که می دانید تخصصی هم در زمینه اسلام شناسی دارد را در گروهتان داشته باشید و اگر نه از کتب و نوشته ها و ... معتبر بهره بگیرید.
پنجم: هر کاری در این شب میکنید با رضای الهی باشد. مثلا برای دورهمی علمی که دارید می خواهید پذیرایی کنید، همان پذیرایی را نذر کنید. اگر جایی عصبی شدید برای رضای خدا لبخند بزنید! که خدا همیشه دعوت به خوبی و صلح و سلام میکند!
ششم: با خودتان خلوت کنید. حتما این خلوت را داشته باشید. یک حساب کتابی از سالی که رفته بکنید. حساب کار خودتان را صادقانه محاسبه کنید. با خودتان که تعارف ندارید که! خوبی ها و بدی ها را بیاورید جلوی چشمتان! با خود عهد کنید خوبی ها را حفظ و تقویت کنید و بدی ها را کم و کم و کمتر کنید. این محاسبه نفس برایتان خیر ها و برکت هایی دارد. به شرط آنکه منصف باشیم و همیشه حق را به خودمان ندهیم.
هفتم: توبه و توبه و توبه بعد از محاسبه نفس می چسبد و لذت بازگشت به خدا بعد از بازگشت به خویشتن زیبایی وجود انسان را هزارچندان می کند.توبه توبه و توبه همراه با تفکر و عمل!
هشتم: پیشتر عنوان شد که ملائکه و روح بر امام معصوم ع نازل می شوند اگر می توانیم به این اعمال را در اماکن زیارتی انجام دهیم اگر به هر دلیل نمی توانیم دعای توسل را بخوانیم و برای دعایمان بین خود و خدا ائمه اطهار ع و اما زمان عج را واسطه خیر کنیم. ان شالله.
نهم: این هم یک تجربه شخصی است که عرض می کنم خدمتتان که نماز هدیه حضرت زهراس اثر خیر فراوان دارد. بسیاری تجربه کرده اند و موثر است.
دهم: همه ی این شب زنده داری ها و دعاخوانی ها و تفکر ها و ... برای رسیدن به خداست و رضایش! و چه خیر و برکت و سلامی بالاتر از نماز سراغ داریم؟ آری ! زیباست اینکه شب زنده داری هامان را در شب قدر با ادای نماز صبح خاتمه دهیم. ان شاالله.
دکتر محسن دیناروند. شب ۲۳ رمضان ۱۴۴۶ قمری/ شب ۴ فروردین ۱۴۰۴ خورشیدی/ مصادف با شب قدر
یا الله
سلام
چند وقت پیش در جمعی نشسته بودم که بیشترشان کربلا نصیبشان شده بود، دیدم یکی از آن دوستان یک بحثی راه انداخت که حرم ابوالفضل(ع) از حرم امام حسین(ع) شلوغ تر است! ایشان تعریف میکرد که همراهش در همان زمان زیارت گفته که مشتری های حضرت عباس(ع) بیشتر است!( حالا این تعبیر، نقل به مضمون است ولی در همین مایه ها بود).
من ماندم که چه بگویم؟ چه کنم؟ خدای من چه واکنشی نشان دهم؟ چطور و با چه زبانی الان در این جمع حرف بزنم که بگویم زیارت و این حرف ها؟ سکوت و سکوت و سکوت شاید بهترین راه باشد در اینجور مواقع!
فقط از خدا خواستم به من وسعت دید و اعتلای سطح بدهد در نگاهمان به زیارت ها و سایر موضوعات!
زیارتی که نصیب شده را چرا با این امور سطح زیرین از دست می دهیم؟ سطح زیرین فقط این هم نیست اینکه زیارت برویم چون خیلی ها می روند! اینکه عادت شود! اینکه برای چشم و هم چشمی باشد! اینکه برای تعریف داستان ها و ماجراها! یا فخر فروختن و هزار هزار سطح زیرین دیگر!
خودمان را بالا بکشیم! اگر عاشق نیستیم دست کم بزرگ منشانه به زیارت برویم! زیارت اخلاق محور ممکن است اصلا به حضور جسمی هم نرسد مثل داستان اویس قَرَنی و پیامبرمان(ص) که حتما شنیده اید. همان جوانی که برای خدمت به مادرش از زیارت پیامبر اکرم ص باز ماند و بعد از مدتها از مادر اجازه نصف روز ماندن در مدینه را گرفت، در آن زمان که او در مدینه بود پیامبر ص حضور نداشت! او می توانست بماند تا پیامبر ص برسد و نائل به زیارتش شود اما به دو دلیل نماند: یکی احترام و خدمت به مادرش و دیگری وفای به عهدی که مادرس بسته بود! پس از برگشت او، پیامبر ص تا به شهر رسید بوی بهشت را از جانب اویس شنید!
یا الله
سلام
تلاشی برای دریافت عمیق تر و کاربردی دعای جوشن کبیر
خویش را با زیبایی صَفح بیاراییم!
در ابتدای فراز ۳۴ دعای جوشن کبیر خداوند را با عنوان 《یا کَریمَ الصَّفْحِ》طلب می کنیم!
این عبارت یعنی چه؟ اگر سریع بخواهیم سر اصل مطلب برویم ترجمه اش می شود: 《 ای بخشنده و بزرگواری که (از خطاهای ما) چشم پوشی می کند!》
صفح همانطور که بیان شد یعنی چشم پوشی کردن حال چشم پوشی کردن یعنی چه؟ یعنی وقتی چیزی را دیده ای ولی رفتارت طوری باشد که انگار ندیده ای! یک نوع نادیده گرفتن اختیاری! عبارت روان ترش این می شود که خود را به ندیدن بزنیم! انگار چیزی را ندیده ایم! این یعنی صفح!
صفح و عفو تفاوتشان در همین است! وجه مشترکشان گذشت کردن و بخشیدن خطای دیگران است! اما تفاوتشان در همین چشم پوشی اختیاری است!
در صفح، شما می بخشید اما به روی طرف نمی آورید که خطای طرف را متوجه شده اید. مثلا کسی غیبت شما را کرده و به گوش شما رسیده شما او را می بخشید ولی ضایع اش نمی کنید که می دانید غیبتتان کرده در حالی که عفو اینطور نیست شما می روید و به او می گویید که فلان جا به چه طریق غیبتش را کرده اید ولی او را هم می بخشید! در واقع در کنار بخششان یک شرمساری هم برایش باقی می گذارید!
وقتی می گوییم خدا صفح دارد دقیقا یعنی اینکه او به روی ما نمی آورد خطاها و گناهان و ناهنجاری های ما را و می بخشد! دست کم تا عقل ما اجازه می دهد ، این عالی ترین درجه ستارالعیوبی خداست که آنگونه است بخشش که ما گمان می کنیم اصلا گناه ما را ندیده! به گونه ای که این مرتبه از بزرگواری خیلی سخت در ذهنمان می گنجد!
داستان اما در اینجا ختم نمی شود! مسئله این است که آیا صفح صفتی ویژه خداست یا انسان نیز می تواند بهره ای از آن در صفاتش بیابد؟ به دو دلیل پاسخ صحیح این مسئله بله است یکی اینکه آیاتی در قرآن کریم آمده که هم پیامبر به عنوان الگوی حسنه و هم عموم مردم به صفح دعوت شده اند. و دلیل دوم اینکه انسان خلیفه الله مگر نیست؟ پس شایسته است که بهره هایی از صفات الهی را در خود بپرورانیم! وگرنه جانشین شایسته ای برای خدا در زمین نخواهیم بود! لذا اگر هیچ آیه ای هم در مورد صفح انسان نمی بود همین خلیفه بودن انسان برای خدا دلیل کامل و جامعی بود برای این بله!
و اما ما انسان های مدعی جانشینی خدا! مدعی دین داری چقدر صفح داریم؟ چقدر از خطاهای دیگران چشم می پوشیم؟ می بینیم که هر کداممان مدعی تریم به همان اندازه از صفح دورتریم تا به دیگران بگوییم آهای ببینید ما چقدر خوبیم و عجبا این چه تلاش بیهوده ای و خداناباورانه ای!
کجا صفح کنیم؟
۱) آیه ۱۴ سوره تغابن عجب جایی را می گوید؛ می گوید آن جایی که همسر شما، فرزندان شما، خانواده شما که نزدیکترین ها به شما هستند، شما را در راه اطاعت من، عبادت من، خواستن من، آزار دادند و در مسیر خداگروی شما سنگ انداختند و خواستند اینگونه مانع شما در پیوستن به من شوند، نسبت به این خطاهای این ها صفح داشته باشید! چشم پوشی کنید از این کردارشان!
خب حالا وقتی خدا می گوید در مورد عالی ترین مسائل شما که خداوند است حتی از نزدیکانتان چشم پوشی کنید قطعا نسبت به مسائل درجه دو و سه و این ها صفح نیز قطعی است! ما آیا اینگونه ایم؟ با خودمان بنشینیم رو راست باشیم تا برسیم به جایی که خدا می خواهد!
۲) در آیه ۲۲ سوره توبه خداوند از مسئله انفاق سخن می گوید! انفاق همان جایی است که باید صفح داشته باشیم.نگوییم فلانی به ما بد کرد و لذا ما به او انفاق نمی کنیم.
درست که در همین آیه در مورد انفاق به مسائل اقتصادی اشاره شده ولی انفاق فقط مال و ثروت مادی نیست! اشاره این آیه به امور اقتصادی در مورد انفاق از این جهت است که مثالی بیاورد برای ما که موضوع را درک کنیم وگرنه روشن است که انفاق جنبه های مختلفی دارد که یکی از مهمترین آنها جنبه مادی است!
در اینجا خداوند می گوید کسی به شما بدی کرده حالا بدی او به شما مانع نشود که شما به او انفاق نکنید! نه! او را مشمول صفح خود قرار دهید و با چشم پوشی به او انفاق کنید، شاید طرف هم نفهمد و بگوید فلانی چقدر ساده است که با آن همه اذیت و آزار و نقشه کشیدن من برای به زمین زدنش باز دارد به من کمک می کند در این بزنگاه! فکر کردن به اینجور مسائل نباید مانع انفاق ما به او شود! شاید سختمان باشد اما اینجا دقیقا هملن جایی است که خداوند از ما می خواهد صفح کنیم.
۳) در آیه ۸۹ سوره زخرف خداوند خطابش به پیامبر اکرم(ص) است در مورد صفح داشتن. اما پر واضح است طبق آیه 《لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ》 از جهتی که نبی گرامی اسلام برای ما الگویی نیکو و نیکوترین الگو است لذا خطاب آیه به ما هم هست! ما می خواهیم الگو بگیریم از پیامبرمان و به همان راه برویم و ایشان می رود و نه راه جدایی برویم!
مشرکان و دشمنان بسیار اذیت کردند پیامبر را از جنبه های گوناگون، از نقشه کشیدن برای به زمین زدنش تا شمشیر کشیدن
بر او و رهروانش! از خاکروبه ریختن بر سر او تا تمسخرش! و بسیاری از آزارها از این قبیل آنگونه که این آزار موجب شکایت شد! خداوند به پیامبر می گوید اینجا هم صفح کن نسبت اینها! این بدی ها را به روی خودت نیاور و سلامشان کن! از همین روست که عیادت پیامبر(ص) از آن خاکروبه ریز و یا خانه امن اعلام کردن خانه ابوسفیان در فتح مکه فهمیده می شود.
حالا ما در زندگی روزمره امان داریم از این دست افراد که به طرق مختلف اذیتمان می کنند یا برای به زمین زدمان نقشه می کشند زیرابمان می زنند، می خواهند جلوی رشدمان را بگیرند، مسخره می کنند و یا با هزار مدل دیگر بر ما می تازند! ما از خطاهای این دسته از آدم ها هم باید چشم پوشی کنیم!
۴)یک صفح نامطلوب و ناپسند هم داریم و آن در آیه ۵ سوره زخرف آمده به این صورت که عده ای نسبت به قرآن صفح داشتند یعنی قرآن را نادیده گرفتند اینها زیان می کنند. نباید به قرآن صفح داشت.
خطایی که اینجا ما مرتکب می شویم این است که پیش خود می گوییم: ما خدا رو شکر به قرآن ایمان داریم و جزئی از این دسته که قرآن را نادیده می گیرند نیستیم! پس کار تمام است. نه! از این خبرها نیست. به دو صورت این خطا را بیان می کنم.
یک اینکه اولا در این عالم عالی ترین مرتبه از خوب ها قرآن است چرا که سخن خداست! لذا می توانیم اینجا قرآن را نماد خوبی ها در نظر بگیریم. وقتی می گوید آنها که قرآن را نادیده می گیرند خودشان ضرر می کنند در واقع به این مهم اشاره دارد که هرکه خوبی ها را نادیده بگیرد و از خوبی ها چشم پوشی کند خود فرد زیان می بیند. واقعیت هم همین است شما یک خوبی را اگر از کنارش بگذرید خودتان ضرر کردید مثلا اگر معلمی را بدانید که مطالبی را می داند ولی او را نادیده بگیرید خب شما خودتان را از علم او محروم کردید و ضررش را هم می بینید همانطوری که قرآن را اگر نبینیم ما از معرفت قرآن محروم می شویم و ضرر می کنیم. لذا این آیه به این صورت مشمول حال ما نیز هست.
و دوم اینکه که قرآن را می شناسیم و مدعی مومن بودن به قرآن هستیم وظیفه سنگین تری نسبت به قرآن داریم، اگر قرآن را درست نفهمیم، بد بفهمیم یا بد اجرا کنیم ، اگر قرآن را وسیله برتری طلبی خود بر دیگران بدانیم یا در ظاهرش بدون توجه به مفهومش غرق شویم چه؟
آنجا که خداوند می فرماید:《فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ》همان جایی است که ما مدعیان ایمان به خدا و قرآن و پیامبر را خطاب می کند اگر نماز را و قرآن را و دین را آنگونه که شیوه درستش است نفهمیم و اجرا نکنیم و نماینده مطلوبی برای دین خدا نباشیم! در این صورت است که نادیده گرفتن شدیدی تری در حق قرآن داشته ایم!
لذا هرگز خود را رها یافته این خطاب ندانیم.
در مورد این بحث نکته مهمی که در زندگی ما کاربرد فراوان دارد این است که متاسفانه ما در زندگی اجتماعی امان نسبت به دیدن بدی های دیگران در حق خود حساسیم و نسبت به خوبی های دیگران صفح داریم. این ضعف بزرگ ماست! ما حالا اگر بدی ها را می بینیم دست کم باید خوبی ها را هم ببینیم. یک نفر ده خوبی کرده یک بدی کرده! ما دست بر قضا می چسبیم به آن یکی و دست بردارش هم نیستیم! در صورتی که ده خوبی هم در حق ما کرده! به هر حال باید دید خوبی ها. حتی اگر یک به ده خوبی عقب هم باشد آن یکی را باید ببینیم. همان یک خوبی نشان می دهد او نسبت به ما آنقدرها هم بد نمیخواهد و همان احتمالا سبب می شود که همه اش به خوبی برسد.
پاسخ به چند پرسش در مورد صفح:
۱_ این سوال مطرح است که اگر ما بدی های دیگران را نادیده بگیریم خب این باعث پر رو شدن طرف می شود و بر تکرار رفتارش خواهد افزود، پس صفح، خوب نیست؟
پاسخ این است که اولا صفح اخلاقی بزرگوارانه است یعنی شما وقتی صفح را بر می گزینید در واقع انتخاب کرده اید شما برگوار باشید! خب سوال می پرسم بزرگوار بودن چیز بدی است؟ یعنی اگر صفح هیچ نفعی به شما نرساند دست کم از شما انسانی فرهیخته و بزرگوار می سازد که قطعا دستاورد ارزشمندی است.
ضمن اینکه صفح می تواند بر صبر شما بیافزاید و تحمل دشورای ها برایتان آسان کند! شما فرض کنید مردم چاقی یا لاغری یا عیبی جسمی را در شما مسخره میکنند. اگر بخواهید مدام به آنها توجه کنید و پاسخ بدهید نتنها آنها دست بر نمیدارند بلکه حساسیت شما را هم مسخره خواهند کرد! یا شاید بی ظرفیت بودن شما را هم بر تمسخرشان بیافزایند ولی اگر حساسیت به خرج ندهید قطعا روز به روز از تمسخرشان خواهند کاست. البته باید توجه داشت صفح یعنی خود را به نادیده زدن نه آنجا که یقین دارند که می شنوی و میبینی! آنجا که گمان کرده اند نمی دانی مطلب را تو هم وانمود کن که نمی دانی.
نکته بعدی اینکه ممکن است یک نفر آدم را در موضوعی مسخره کند اگر ما بیاییم از آن یک چالش درست کنیم اگر آن موضوع بین من و یک نفر دیگر بوده الان موضوع بین یک اجتماع است و داستان یک کلاغ و چهل کلاغ می شود. بحث بعدی احتمال اثر است. صفح زمانیمفید و کاراست که احتمال اثر مثبت در طرف مقابل بدهی.
نکته مهم دیگر اینکه خداوند در آیه ۸۹ سوره زخرف خطاب به پیامبر (ص) می فرمایند که: تو چشم پوشی کن! آنها در آخرت یا در دنیا حتما نتیجه عمل خود را خواهند دانست و می فهمند که آب در کدام جوی است! لذا در صفح بحث واگذار کردن امر به خداوند هم مطرح است! اگر ایمان ما به خدا صددرصدی باشد لذا جای نگرانی در این باره نخواهیم داشت چرا که خدا قول داده است در صورت عدم اثر صفح به هر حال خطاکاران نتیجه عملشان را خواهند دید.
۲_ رابطه صفح و امر به معروف و نهی از منکر چگونه است؟ آیا متضاد هستند؟
پاسخ اینکه این دو مسئله تضادی با هم ندارند، صفح مرحله قبل از امر به معروف و نهی از منکر باید باشد. با صفح خیلی از مسائل نادرست اصلاح می شود و کار به امر به و معروف و نهی از منکر نمی رسد. وقتی کسی کار بدی کرد و ما بدون صفح وارد امر به معروف و نهی از منکر شدیم خب از اول ماجرا ما در خانواده یا اجتماع به طرف برچسب بدی زده ایم خب این برچسب زدن ها آنوقت سخت پاک می شود اگر هم بشود ! لذا این صفح کمک می کند طرف برچسب نخورد و از این رو به راه آمدن را برای خود متصور باشد. به نظر می رسد خود صفح نیز یکی از بهترین معروف هایی باشد که باید خویش را مدام به آن امر کنیم.
گاهی صفح مانع از گسترس منکر است. مثلا اگر یک نفر می بیند همکلاسی اش یا هم صنفی اش او را د زمینه ای مسخره می کند اگر قصد نهی از منکر کند احتمال اینکه طرف مقابل در زمینه مورد تمسخر پر رو تر شود و بیشتر انجام دهد و پرده ها بیافتد و دیگران هم به آن منکر بپردازند بیشتر است. لذا دست بر قضا جاهایی که فریضه امر به معروف و نهی از منکر احتمال اثرش نیست یا اثر منفی دارد و به کنار رفتن پرده های عفت کمک میکند، یاری جستن از صفح می تواند راهگشا باشد.
دکتر محسن دیناروند
شب ۲۱ رمضان ۱۴۴۶ / شب دوم فروردین ۱۴۰۴ /مصادف با شب قدر
یا رفیق
چه خوب است و شیرین که صبح روز عیدمان را پس از چشیدن لذت شب قدر و با السلام علیک یا امیرالمومنین(ع) آغاز می کنیم و حس غرور انگیزی است اینکه شیعه مولا علی(ع) سالش را با نیکویی دعای خیر حضرتش همراه می کند.
از صمیم قلب، خداوند متعال را می خوانم تا در سال پیش رو هر صبح و شام و هر دم، دعای خیر مولاعلی(ع) و حضرت زهرا(س) بدرقه راهتان باشد.
برادر کوچکتان: محسن
یا صَبّار
سلام
تلاشی برای دریافت عمیق و کاربردی دعای جوشن کبیر
به صبر پایبند باشیم!
در بخشی از فراز ۶۵ دعای جوشن کبیر خداوند را با عبارت 《یَا صَبَّارُ》 می خوانیم؛
صَبَّار یعنی بسیار صبر کننده و این خود یعنی کسی که در مسیر صبرش به نوعی مجاهدت به خرج می دهد. یک صبر عادی نیست صبری است همراه با تلاش و جهاد و شدت در اقدام به صبر.
اینک صبر یعنی چه؟ یعنی خویشتن داری در مواجه با ناخوشایندی ها! یعنی تحمل کردن ناملایمتی ها!
این صفت ۴ بار در قرآن آمده که هر چهار مرتبه در وصف انسان هاست و نه خدا! اما این صبار بودن صفتی است در ذات خدا و جدای از او نیست اما چون ما انسان ها هم می توانیم صبور باشیم هم نه لذا از این جهت است کاربردش بیشتر برای انسان است.
خدا به ذات خودش بسیار صبور است ولی انسان اینگونه نیست برای همین است که خدای متعال انسان ها و حتی پیامبرانش که مرتبه عالی داشته اند را همواره به صبر زیاد دعوت نموده اند.
اینکه پیامبران هم به صبر زیاد دعوت شده اند می تواند بیانگر اهمیت فراوان صبر باشد!
از مصادیق روشن صبر خدا، مهلت دادن به بدکاران است؛ مهلت می دهد برای بازگشتن از خطا که متاسفانه بدکاران قدر نمی دانند و گاه بر عکس از این مهلت نهایت بهره را می برند و اینکه بدکاران چقدر از این فرصت استفاده مطلوب یا سوء استفاده کنند بسته به بهره گیری اشان از عقل سلیم دارد ولی وسع انسان در صبوری خدا بر این مسئله بی اثر است.
اینک در مورد ما آدم ها صبوری چه کمکی میکند؟ در کجا ها صبوری کنیم؟ چقدر و چگونه؟ اصلا چگونه صبر را بیاموزیم؟
زندگی مسیری است برای رسیدن به هدف مشخص! وقتی از مسیر حرف می زنیم یعنی یک جاهایی با ناخوشی ها و گرفتاری هایی مواجه می شویم که عبور سالم از این پیچ های سخت از صبر حاصل می شود.
انسان در پدیدار شدن بعضی از دشواری ها و رنج ها نقشی ندارد! وقتی از صبر می گوییم دقیقا بحثمان تحمل این ناگواری هاست وگرنه دردهایی که راه حلش دست آدمی است دست کم در مراتب و سطوح پایینی صبر است اگر صبر را به این امور متعلق بدانیم.
فرض کنید دیگران شما را مسخره می کنند در حالی که شما هیچ کاری که این فرصت را به آنها بدهد را نداده اید!
فرض کنید صاحب فرزند نمی شوید و سالهاست به خاطر این مهم طعنه ها به شما می زنند!
فرض کنید بچه ای دارید و در عالم بچگی لحظه به لحظه بهانه گیری می کند یا می خواهد که شما با او حتما همبازی باشید؟
فرض کنید چند کار مهم روی سرتان آوار شده و چندجا هم لازم دارید صف را تحمل کنید!
فرض کنید عده ای چاقی شما، لاغری شما، صورت شما، لباس شما، اصلا سلیقه شما، صدای شما، حرکات شما و هزار و یک مورد از هزاران موردتان را به مسخره بگیرند!
فرض کنید یکی از اعضای خانواده، فامیل یا هم کلاسی و استاد یا هر کسی که با او در ارتباط هستید خصلتی دارد که تحملش برای شما رنج آور و سخت باشد!
دقیقا در همه این فرض ها و هزاران هزار فرض دیگر است که باید تن به راه صبر بدهیم!
صبوری، آدم ها را در راه موفقیت کمک میکند آنگونه که هر کس صبورتر است، موفق تر می شود! بله صبر یک روش عالی برای دست یافتن به پیروزی ها و سعادتمند شدن است، صبر اراده آدم را تقویت می کند؛ اراده ای که ابزاری ارزشمند برای رسیدن به هر خواسته ای است.
فرض کنید ۵۰ کیلو چاقی دارید چه موقع موفق به حذف این عدد و رسیدن به وزن نرمال هستید؟ اگر صبوری کنید می توانید در یکی دو سال به هدفتان برسید ولی آدم های عجول چندماه رژیم سنگین می گیرند و بعد رها می کنند! یا می روند دنبال روشهای خطرناک کاهش سریع وزن که زود نتیجه بگیرند که نه نمیشود بلکه دچار آسیبهای دیگر جسمی و روانی هم می شوند و صبر در این مسیر ، آرام آرام اراده شما را برای عبور از ناخوشی ها تقویت می کند.
همین فرزند داری را ببینیم که بچه ها اغلب بهانه گیرند و دوست دارند که ما با آنها بازی کنیم در صورتی که ما ده ها دغدغه دیگر داریم ولی اگر صبر کنیم بر این تمناها و با صبوری با فرزندمان بازی کنیم او چقدر اعتمادبه نفس می گیرد و چه موارد زیادی را در همین بازی کردن ها می آموزد که در هیچ جای دیگری نمی تواند بیاموزد! چقدر این بازی ها ی تواند در دوستی و صمیمیت بین ما و فرزندمان راهگشایی کند و او را از دامان بسیاری از نابابی ها رها کند!
اگر در مثال ها دقت کنید خواهید یافت که صبار بودن یک مجاهدت در صبوری ساده هم نیست! چه دارد؟ حدستان درست است عقل ورزی هم دارد یعنی وقتی می گوییم صبوری خوب است و اثر گذار است بر زندگی ما آن صبوری را می گوییم که همراه است با مداومت، مجاهدت و عقل ورزی!
در ادامه بهتر است مجالی را به این پرسش اختصاص بدهیم که چگونه صبوری را در خود رونق بخشیم؟
پاسخ به این مسئله در گام اول این است که توکل بر خدا و طلب یاری خداوند برای نهادن صبوری در وجود ما! خداوند در آیه ۱۲۷ نحل خطاب به رسول اکرم(ص) می فرمایند: 《وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ》یعنی 《و صبر کن و صبر تو جز به [توفیق] خدا نیست!》 این یعنی خداست که توفیق صبوری را در وجودمان می گذارد پس از او بخواهیم که ما را صبور کند.
در گام های بعد باید قدرت تفکرمان را بالا ببریم، هرچه تفکرمان عمیق تر باشد وسع دیدمان کلانتر می شود و هرچه وسع دیدمان کلانتر باشد، صبرمان نیز پربارتر می شود. کسی که دو سال آینده را می بیند صبرش از کسی که فردای خودش را هم نمی بیند بیشتر است.
و ناامید نشویم هرگز! ناامیدی اولین بذر های از کوره در رفتن و شکستن صبر را در وجود ما می کارد. بگذارید رک و راست و راحت بگویم اندازه ایمانمان به خدا با اندازه امیدمان در زندگی قابل سنجش وارزیابی است. هر چه قدر که امیدواریم به خدا و قدرتش و صفاتش هم ایمان داریم! وقتی خدا هست که می دانیم پایان کارها را او می بندد چه جایی برای نا امیدی است. نا امید که نباشیم صبوریم.
پس خلاصه اینکه اگر به عبارت اجتماعی می خواهیم خوشبخت شویم و به عبارت دینی می خواهیم سعادتمند شویم که هر عقل سالمی این را می خواهد یکی از مهمترین راه هایش صبوری در زندگی است! پس درست است اگر بگوییم برای خوشبخت شدن به زیست صبورانه باید پایبند باشیم!
از دیگر برکات صبوری، بالا رفتن عزت نفس و کرامت انسانی در وجود آدمی است! آدم صبورتر، دارای کرامت والاتری است هم نزد خویش هم اجتماع و هم خدا!
صبر به محبوبیت انسان نیز کمک می کند، آدم ها به هر شیوه که باشند آدم های صبور را دوست دارند چون آنها اخلاقمدار هستند و انسان ها ذاتا اخلاق گراست. این محبوبیت فقط مختص اجتماع نیست که صبر رضایت الهی را هم در پی خود خواهد داشت.
بهشت پر از آدم های صبور است صبور در اطاعت خدا، صبور در ترک گناه، صبور از دوری در رذائل اخلاقی و مداومت بر فضائل و هزاران صبوری دیگر بر هزاران رنج دیگر ؛ اگر خودمانی تر بگوییم آدم های صبور یک راست به بهشت می روند مگر نه اینکه خداوند متعال می فرمایند:《إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ》
نکته پایانی اینکه یکی از روشن ترین نمونه های آیه ۱۴۸ سوره بقره که خداوند می فرمایند : 《فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ》 همین صبوری کردن است.
سوالی که اینجا در باب صبر مطرح است این است که چگونه صبوری کردن با جهاد در برابر ستمگر قابل جمع است؟ و اگر قابل جمع نیست کدام یک اولویت دارد؟
پاسخ اینکه همان طور که درباره صَبّار گفتیم در مرتبه عالی صبر نوعی از جهاد دیده می شود که خود صبر را در قامت یک جهاد عظیم نمایان می کند. علاوه بر این جهاد در برابر ستمگر در هر حالتش نیاز به صبر بر جهاد دارد. اگر صبر بر جهاد نباشد هیچ جهادی شکل نمی گیرد و دست ها در همان مراحل ابتدایی تسلیم در برابر ستمگر می شود ضمن اینکه همانطور که عقل ورزی را از مشخصات مهم و اولیه صبوری عنوان شد همانطور در مورد جهاد مقابل ستمگران نیز چنین است یعنی آنچه در جهاد مقبول است جهادی است که خردورزانه باشد مثلا اگر جهاد برای کسب غنائم یا گسترش سرزمین یا قدرت نمایی باشد از این رو که منطبق با خرد نیست لذا مورد نظر اسلام هم نیست. در مجموع صبر و جهاد دو بال برای مبارزه بر له ستمگران هستند نه دو موضوع متضاد هم. اولویت اینکه صبر به کمک جهاد بیاید یا جهاد یاور صبر باشد نیز در تشخیص عقلایی است !
دکتر محسن دیناروند
شب نوزدهم رمضان ۱۴۴۶ قمری / شب ۳۰ اسفند ماه ۱۴۰۳ مصادف با شب اول قدر