پایگاه رسمی دکتر محسن دیناروند

«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
بایگانی
دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، ۰۳:۱۱ ب.ظ

راه درست اصلاح اجتماعی

 

یا الله 

سلام 

آنچه باید بیاید اخلاق است و آنچه باید برود بی اخلاقی است؛ با آمد و رفت آدم ها منهای توجه به اخلاق نتنها چیزی در جامعه به سمت مثبت کشیده نمی شود بلکه مخرب است و بر بن بست ها می افزاید!

نتیجه آمدن آدم های خوب در جایی که به اخلاق بی توجه است تنها کاری که می کند این است که از همان آدم خوب یک آدم بد می سازد. 

راه درست، توجه و بازآفرینی اخلاق در هر سیستم  اجتماعی است از خانواده تا حکومت! 

#دکتر_محسن_دیناروند 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۴ ، ۱۵:۱۱
محسن دیناروند
دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، ۱۰:۲۶ ق.ظ

فریب به نام تربیت!

 

یا الله
سلام


چندوقت پیش به پیشنهاد دوستی عضو کانالی شدم با تعداد حدود ۴۱۵ هزار عضو.


صاحب آن مدرک مرتبط با تربیت ازجمله روانشاسی، اخلاق و فلسفه تربیت و این قبیل نداشت!


در حوزه تربیت و خانواده فعال است. چند وقت پیش هم همایشی گذاشت که خیلی ها شرکت کردند و شلوغ بود!


مردم پول دادند که بنشینند پای یک عده نابلد و ناکارشناس نا مثلا اینجور بشنوند که اگر مرد سلطه جو بود زن نباید شبیه او سلطه جو باشد این شباهت در خانه دعوا ایجاد میکند! در واقع زن باید سلطه پذیر باشد!

دوستانم! شما رو به خدا قبل از اینکه بنشیید پای درس یک نفر قبل از اینکه پولتان را خرج کنید تحقیق کنید! به زندگی خودتان با استفاده از افراد ناآگاه ضربه و آسیب نزنید.

#دکتر_محسن_دیناروند
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۰۴ ، ۱۰:۲۶
محسن دیناروند
يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، ۰۹:۲۹ ق.ظ

هوادار حسین(ع)

یا الله 

سلام 

 

هوادار حسین(ع) آن کسی است که یزیدِ پشیمان را بپذیرد! 

 

#دکتر_محسن_دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۰۴ ، ۰۹:۲۹
محسن دیناروند
جمعه, ۸ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۱۰ ب.ظ

ریشه مشکلات اجتماعی چیست؟

یا الله 

سلام 

قبل تر ها تصورم این بود که وقتی مشکلی در حوزه اجتماعی هست، صاحب مشکل یا نمیداند که چه چیز رخ داده یا توانایی حل مشکل را ندارد.

اما به تجربه آموختم در بیشتر مشکلات، صاحبان امر، هم آگاهی به مشکل و راه حل آن را داشتند هم توانایی حل آن را! اما خود، تمایل و اراده ای برای رهایی از مشکل را نداشتند! 

روشن است که این عدم تمایل و اراده حل مشکل را باید در کلیدواژه منفعت طلبی جستجو کرد. 

پس اگر دیدیم مشکلی در جایی هست،  اولین و شاید تنها عامل آن را در منافع صاحبان آن مشکل ببینیم! یعنی ببینید آن مشکل نسبت به حل آن چه منافع بیشتر مادی و غیرمادی برای صاحب مشکل دارد؟ 

همین تعارض منافع بین مشکلات و حل مشکلات نزد صاحب آن، عامل عمده باقی ماندن مشکلات و حتی توسعه آن هاست.


#دکتر_محسن_دیناروند 
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۴ ، ۱۴:۱۰
محسن دیناروند
پنجشنبه, ۷ شهریور ۱۴۰۴، ۰۷:۱۵ ب.ظ

دو شرط تعامل با دنیا

 

یا الله 

سلام 

تعامل با دنیا با هدف تامین منافع ملی، همراه پاسداشت عزت ملی امری حیاتی و بدیهی است.‌

لذا در تعامل با دنیا توجه به این دو امر باید اصل باشد، یکی تامین منافع ملی و دیگری حفظ عزت ملی.‌ 

#دکتر_محسن_دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۴ ، ۱۹:۱۵
محسن دیناروند
چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۴۰۴، ۱۰:۵۰ ب.ظ

بی فکری ها ۲۰

یا الله 

سلام 

پافشاری بر چیزی که هیچگونه نفع راهبردی ندارد از بی فکری هاست. 

 

#دکتر_محسن_دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۴ ، ۲۲:۵۰
محسن دیناروند
دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۶:۵۴ ب.ظ

تواضع زیاد نشانه چیست؟

یا الله 
سلام 

تواضع زیاد و خارج از دایره عقل، می تواند نشانه یکی از این سه چیز باشد، غرور،حماقت یا ریا!

#دکتر_محسن_دیناروند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۴ ، ۱۸:۵۴
محسن دیناروند
دوشنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۳۳ ق.ظ

پرسش عاشورایی ۵

 

چرا تعداد زیادی از کوفیان که امام حسین ع را دعوت کردند و در میانشان خواص هم بودند، در لحظات آخر دست از یاری امام برداشتند و بعضاً روبروی امام ایستادند؟

#پاسخ: 

برای پاسخ لازم است تاریخ کوفه و عاشورا دقیق مطالعه و تحلیل شود. 

واقعیت این است که کوفه دو قطبی بود یکی شیعیان و دیگری امویون! 

در تاریخ آمده که کوفه ۶۰ هزار جنگجو داشته که در جنگهای مختلفی حضور داشتند یعنی آدمهای ترسویی هم نبودند.

بنا به تاریخ مسلم از ۱۸ هزار برای امام بیعت گرفت! یعنی ۴۲ هزار جنگجوی دیگر اصلا علوی نبودند و دعوتی نتنها نداشته بلکه در جبهه مقابل بودند. 

از دلایل در اقلیت بودن شیعیان کوفه این بود که مسلم برای حفظ جان، زندگی مخفیانه در کوفه داشت و علامتی است بر همین موضوع که شیعیان در کوفه در اقلیت بودند. 

یعنی اگر هم،همه آنها میماندند باز هم نسبت ۱۸ هزار به ۴۲ هزار بود!همین جمعیت کم باعث شد نتیجه جنگ به لحاظ نظامی از قبل مشخص باشد و نا امید شوند. 

در این فضا که حکومت در کوفه اموی بود با دو عامل استبدادی و تطمیع مالی توانستند دل همانها را خالی کنند!

در قبیله نیز هر وقت سران تصمیمی می گرفتند بقیه هم پیروی می کردند،امویان با زور یا تطمیع سران را از پای درآوردند و به تبع آن گروه گروه از بیعت کنندگان، بیعت شکستند! 

ناامیدی از کسب پیروزی در جنگ هم دلیل دیگری بود که شیعیان کوفه را از یاری امام ع باز داشت! مخصوصا پس از شهادت مسلم دیگر یک ذره امید پیروزی نبود! این ناامیدی محصول نگاه مادیگرایانه به زندگی است. اگر نگاه مردم به مسائل نگاه راهبردی بود قطعا این همه، شانه خالی نمیکردند. 

در این اوضاع امام هم محاصره بود! یعنی اگر کوفیان هم میخواستند که یاری کنند برایشان فراهم نبود! مثلاّ حبیب ابن مظاهر ۶۰ نفر برای کمک آوردند ولی موفق نشدند به خاطر همین محاصره! در روایات هست تعداد کمی در روز عاشورا از لشکر دشمن به امام پیوستند این یعنی محاصره به حدی بوده که برای ورود به لشکر امام تنها راه موجود حضور در لشکر دشمن بوده است. 

با این حال شیعیان کوفه به هیچ وجه در مقابل امام ع نیاستادند! در لشکر یزیدیان که حدود ۳۰ هزار بوده همه اموی بودند و در میانشان شیعه نبود! 

شیعیان کوفه یا در خفقان استبدادی حکومت اموی کوفه گیر کرده بودند یا زندان بودند یا از کوفه فرار کردند تا به زور به جنگ آورده نشوند و به هر دری زدند تا در مقابل امام قرار نگیرند.‌

این تحلیل با دو نکته قابل پذیرش است!یکی لعن هایی که در زیارت عاشوراست که در این لعن ها هیچوقت شیعیان کوفه لعن نشدند.این نکته زمانی مهم است که دقت کنیم کسانی مورد لعن گرفتند همگی در نبرد عاشورا مقابل امام بودند! اینکه از سران شیعه و یا عموم شیعه لعن نشدند نشان میدهد شیعیان کوفه هرگز به دشمنی با حسین ع شمشیر نزده اند. 

و نکته دوم هم عبارتی است که امام برای وصف آن مردم ذکر کرده که میگوید خذولنا! یعنی تنهایم گذاشتند! امام نفرمودند بر له من شمشیر کشیدند!

اینجا یک سوالی هم میتوان طرح کرد و آن اینکه آیا تنها گذاشتن امام که کار بدی هم بوده هرچند بی اثر در نتیجه نظامی جنگ،فقط مختص به کوفیان بوده؟ پاسخ به این سوال میتواند به ما کمک کند که بفهمیم در آن زمان چه چیز بر فضای جامعه حاکم بوده! 

بنا به روایات، حدود ۵۰۰ نفر همراه امام از مکه به سمت کوفه حرکت کردند! یک اینکه چرا فقط ۵۰۰ نفر؟آیا غیر کوفیان همینقدر بودند؟ معلوم است که جو بر مکه و مدینه هم خفقان داشته و مستبدانه و غیر شیعه بوده که از آن همه،فقط۵۰۰ نفر حاضر شدند همراه امام باشند! از طرفی پس از شنیدن خبر شهادت مسلم که در نزدیکی های بصره خبر به لشکر امام رسید بسیاری از همان تعداد کم هم دست از یاری امام کشیدند و به کمتر از ۱۰۰ نفر در کربلا رسید! یعنی بیشتر ریزش نیروهای امام قبل از حضور در کربلا بوده! حالا اینطور به ما وانمود شده که شب عاشورا خیلی ها رفتند! نه! این واقعیت تاریخی نیست. دست بر قضا در شب عاشورا که امام از یارانشان خواستند بروند و بیعت را برداشتند کمتر کسی رفت بلکه ماندند و ابراز وفاداری کردند!

قیامهای خونخواهی حسین ع را هم بعدها همین علویون راه انداختند که از همراهی نکردنشان پشیمان شدند وگرنه اموی ها که توبه نکردند! 

دلیل دیگر این بود که شیعیان آن عصر یک نگاه عمیق اندیشه ای همراه با پیوست قلبی شدید در مورد دین نداشتند. سطحی نگری و عرف گرایی نسبت به شناخت دین باعث شد نگاهشان به سخن و راه امام کور باشد.

در مقام دفاع از رفتار شیعیان کوفه نیستم ولی بر آنم تا با تحلیل واقعیت ها  به تحلیل درست برسیم و از ساده سازی موضوع دوری کنیم. 

اگر شیعیان آن عصر به این وسعت نگاه رسیده بودند که پیروی از امام در صحنه کربلا میتواند چه آثار مثبتی داشته باشد که حتی با قیام مختار هم مدتی به آن رسیدند هیچوقت پشت امام را خالی  نمیکردند! ولی کوتاه بینی و منش دیناگرایانه آنها مهمترین عوامل این ضعف تاریخی اشان بود‌. 

ضعفی که امروزه نیز در کمین ماست و باید بیشتر در این زمینه مراقب خود باشیم که در تله کوتاه اندیشی و دنیاطلبی و شناخت سطحی و عرفی از دین نیافتیم.

#دکتر_محسن_دیناروند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۴ ، ۰۲:۳۳
محسن دیناروند
يكشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۴:۱۳ ب.ظ

پرسش عاشورایی ۴

ریشه‌های ماندگاری عاشورا در چیست؟

 

#پاسخ: 

پاسخ این مسئله را باید در مسیر اهداف راهبردی عاشورا جست که در ادامه به آن ها اشاره می شود:

۱) یکی از اهداف راهبردی عاشورا روشن شدن مرز حق و باطل بود.

این هدف را می توان در مسئله اصلاح امت ریشه یابی کرد. منظور از اصلاح امت، اصلاح امت آن زمان نبود بلکه در آن زمان حق و باطل آنقدر در آمیخته بودند که مرز مشخصی بین این دو نبود. باطل در بسیاری موارد نه با ظاهر حق که با ظاهر باطل جای حق را گرفته بود در واقع باطل به عنوان حق شناخته می شد و حق نیز به عنوان باطل! 

این از بین رفتن مرز حق و باطل آنچنان برای آینده دین و امت خطرناک بود که چاره ای جز اصلاح نمانده بود! منظور از اصلاح دین و امت هم در همین مختصات می گنجد که قیام عاشورا با مشخص کردن حق به جای خود و باطل به جای خود توانست این مرزبندی را آشکار کند و بدین شکل در آینده امت و دین مانا شود.

یکی از دلایل عمده قیام های پس از عاشورا در خونخواهی شهدا همین است که پس از عاشورا مرز حق و باطل روشن شد‌.

۲) از دیگر اهداف راهبردیِ قیام عاشورا طراحی الگوی عزتمندی برای مردم و دین بود، قیام عاشورا توانست با ایستادن در برابر زور فراگیر حاکم ظالمی که بر مردم ذلت و تحقیر روا می داشت و جایگاه مردم را در اجتماع و حکمرانی از صد به منفی رسانده بود یک الگو و مدل اعتراضی عزتمندانه طراحی کند که در طول تاریخ بی نظیر است. 

گرایش فطری انسان ها به عزتمندی از طرفی و جایگاه عزتمندانه انسان ها در هندسه اجتماعی، فردی و سیاسی دین از سویی دیگر موجب آن گشته که در طول تاریخ و آینده  مدل عزت عاشورا همیشه مورد استقبال و تحسین قرار گیرد.

۳) انسان موجودی پیچیده و چند بعدی است و لذا هر راهی که انسان را تک بعدی بسنجد و راهبری کند نه به موفقیت می رسد نه تداوم می یابد! مثلا اگر حکومت فقط به جنبه نظامی توجه کند و یا فقط جنبه فرهنگی یا اقتصادی راببیند، این یکی از عوامل سقوط حکومت ها بوده! 

قیام عاشورا با توجه به همین مهم با شناخت ابعاد گونانون انسان ها به همه جوانب انسانی احترام می گذارد. همانقدر که این قیام، ادله عقلانی دارد همانقدر هم پر از توجه به احساس انسان هاست و اساسا حضور امام حسین علیه السلام با خانواده و زنان اهل بیت(ع) از همین زاویه دید است! 

همانقدر که عاشورا به جنبه آزادی انسان احترام می گذارد همان مقدار به پیروی از امامِ امت توجه دارد. 

همانقدر که جنبه نظامی را توجه می کند جوانب عاطفی را هم می بیند. 

می توان تمام ابعاد انسانی را در عاشورا دید و از عوامل زیبایی عاشورا نیز همین است که تمام ابعاد مورد نیاز انسان را دیده و به آنها احترام می گذارد و از این بابت چنین قیامی برای انسان ها جذاب و قابل احترام است و این مهم به ماندگاری عاشورا یاری رسانده. 

۴) محبت و علاقه کارها را چنان پیش می برد که هیچ ابزار دیگری نمی تواند! 

بسیاری از حکام مسلمان در ساختار سیاسی استبدادی با ظاهری دینی کوشیده اند تا مردم را در مسیرشان، همراه خود کنند! اما در عاشورا چنین جبری دیده نمی شود بلکه آزادی کامل را برای مردم در نظر گرفته! 

یعنی از همان ابتدای قیام اصل از اختیار و علاقه خکدخواسته مردم بودهحتی اگر کمتر از صد نفر در قیام بمانند باز امام ع دست از همراهی با اصل علاقه و محبت و اختیار بر نداشته است. 

از اهداف راهبردی قیام عاشورا همین بازگشت به رابطه متقابل قلبی و آزادانه بوده که تحقق یافته و پس از عاشورا نیز تداوم یافته. 

عاشورا کاری کرد که مردم با علاقه و اختیار خود در مسیر همراهی قرار گیرند و از عوامل مانایی عاشورا نیز همین حرکت با ضمانت علاقه و محبت آزادنه و اختیاری است.‌

۵) وقتی امام سخن از اصلاح دین می کند یکی از مفاهیم اصلاح در دین این است که مسلمانان از اهداف و معیارهای الهی که در سازمان دین از مردم خواسته شده خارج شده اند و لذا از اهداف اصلی قیام عاشورا بازگشت جامعه به مسیری است معیارهای الهی در آن زنده شوند و اینچنین است که خداوند نیز از چنین مسیری به روشنی حمایت خواهد کرد. 

۶)در کنار تمام اهداف راهبردی قیام عاشورا، از دلایل عمده مانایی عاشورا در طول تاریخ قطعا خواست و اراده الهی بوده، همانطور که خداوند در خلقت نظام هستی احسن ترین حالت ممکن را اراده کرده همانطور در قیام عاشورا مانایی را اراده کرده و این را در قالب می توان تحلیل کرد‌.

 

#دکتر_محسن_دیناروند 
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۴ ، ۱۶:۱۳
محسن دیناروند
يكشنبه, ۳ شهریور ۱۴۰۴، ۰۲:۴۳ ق.ظ

چرایی وجوب احترم مادر و پدر

یا الله 

سلام

 

بهتر اینکه نتیجه را در همین ابتدا چنین بر قلم جاری سازم که:اگر میخواهیم بالطف خدا عزتمند باشیم و همیشه بر آن افزوده شود یک راه مهمش این است که در برابر مادر و پدر خویش خاکسار و فروتن باشیم.

دیده ایم که گاهی فرزندان به دلایل مختلف در برابر مادر و پدر فروتن نیستند. 

دلایل ممکن است حق فرزند باشد برای نمونه ممکن است والدین بین فرزندان تبعیض کنند، عدالت عاطفی و اقتصادی برقرار نکنند،انتظار نابه حق داشته باشند، یا حتی به صورت داوطلبانه و از سَرِ رضایت بخواهند فرزندی بر آنان در اموری که ادب اجتماعی حکم میکند مادر ‌و پدر متولی آن باشند پیشی بگیرد. 

حتی در این شرایط که فرزند دلایل کافی برای جلو انداختن خود دارد، بر فرزند است که احترام آنها نگه دارد و در برابر ایشان فروتن باشد.‌

برای نمونه در فیلم سینمایی دنگال محصول متفاوت سینمای هند دیدیم که پدر مربی فرزندش بود و بعدها فرزند به تیم ملی رفت،در این زمان مربی تیم ملی روش حرفه ایی داشت بر خلاف روش سنتی پدر! فرزند در برابر خواست پدر برآشفت و در رقابتی بر پدر را شکست داد! درستش برای فرزند شکستش از پدر بود! شاید کسی بگوید وقتی فرزند زورش از پدر بیشتر است چرا خود را مغلوب کند؟ کسی ترحم را دوست ندارد! در پاسخ میگوییم  اول: رقابت پدر و فرزند قطعا رسمی نیست چون اصلا اختلاف سنی این اجازه را نمیدهد، دوم:طبیعی است به علت کهولت احتمال شکست پدر هست و خودش هم همین را میداند. سوم: اینجا میخواهیم اخلاقی باشیم نه قهرمان لذا این یک وظیفه اخلاقی است نه ترحم! چهارم: فرزند باید به یاد بیاورد وقتی کودک بود پدر در کشتی گرفتن ها با او خود را زمین می زد و دست فرزند را برنده بالا می برد تا علاقه و اعتماد به نفس او افزایش یابد در حالی که می توانست با یک دست او را به هرجا خواست پرتاب کند! 

در هر حال بر فرزندان است که حفظ احترام و کرامت مادر و پدر را همیشه و بدون آوردن دلیل درست و غلط بر خود واجب بدانند و قطعا نتیجه این احترام  و خاکساری به ایشان عزت و آبرویی است که خداوند در وجود فرزندان می گذارد.

در هر حال هر نوع خود را پیش انداختن از والدین نتنها عزت آور نیست که ذلیل کننده است‌ 

در روابط زن و شوهری یکی از عوامل موثر در بروز اختلافات و حتی دعواها و در بعضی موارد طلاق ها عدم توجه همسران به این نکته است‌.

به احتمال قوی زن و شوهر هر کدام در اینکه به والدین خود احترام بگذارند مشکلی ندارند و اختلاف آنجاست که هر کدام از آنها نسبت به والدین دیگری از در بی احترامی وارد می شود یا خواستار قطع ارتباط با والدین دیگری میشود. 

به نظر می آید همسران قبل از هر چیز به این فکر کنند که احترام گذاشتن به خانواده همسر پیش از آنکه احترام به خانواده باشد،احترام به همسر است که موجب سربلندی همسر و خشنودی او و در نهایت بالارفتن محبت بین همسران می شود‌ و هر یک از همسران لازم است این مهم را درک کند. 
 
در مورد مواردی نظیر دخالت والدین در زندگی همسران نیز نباید با بی احترامی نسبت به آنها برخورد شود.به هیچ وجه!دست بر قضا مواجه غیر محترمانه نسبت به تندی یا دخالت والدین همسر موجب میشود که همسرتان دیگر به درست و نادرست ماجرا فکر نکند و یکجانبه طرف والدین خویش را بگیرد. 

باید در چنین مواقعی اصلا وارد بحث مستقیم با والدین همسر نشوید‌.با صبوری سر فرصت مناسب با همسرتان با منطق و محترمانه صحبت کنید تا خود همسرتان که قطعا زبان وقلق خانواده خودش را بهتر از شما بلد است با آنها صحبت کند و ماجرا را ختم به خیر کند.در این صورت هم به والدین همسرتان بی احترامی نکرده اید و  همسرتان میفهمد چقدر برای او احترام قائل هستید. 

البته روشهای دیگری برای فرار از تله دخالت دیگران هست که در یادداشت دیگری لازم است به آن پرداخته شود.  

 اتفاق بدی که در همسران رخ میدهد و به همین موضوع مرتبط است اینکه برخی همسران بر آن نیستند که همسر را بر والدینش بیاشوبند یا خود بی احترامی کنند بلکه از در دیگری وارد می شوند که در ظاهر بی احترامی نیست ولی در عمل از جلوه های بی احترامی است و آن قطع ارتباط یا کاهش چشم گیر همسر با والدینش است.

علاج این درد توجه به قانون طلایی است یعنی آنچه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند و آنچه برای خود نمی پسندی برای دیگران نپسند! این قاعده به دو شکل قابل تصور است:یک) همسران نسبت همدیگر تصور کنند آیا می پسندند که همسرشان مانع ارتباط با خانواده شود؟دو)تصور کنند آیا مایل هستند در آینده،همسر فرزندشان،او را از دیدار با آنها منع کند؟

علاوه بر این یک فردی که سالها رابطه عاطفی با خانواده داشته اگر از آن بریده شود ضمن اینکه پیامدهایش را در زندگی می آورد یک زمانی از این دوری،خسته و بر علیه همسر می آشوبد! لذا از این لحاظ هم جداکردن همسر از والدینش عقلانی نیست.

سوره اسراء، آیات ۲۳ و ۲۴:¡...به پدر و مادر احسان کنید.یکى از آن دو یا هر دو گر پیر شدند به آنها اُف نگو و پَرخاش نکن و با آنها شایسته سخن بگو!با مهربانى،بالِ فروتنى بر آنان بگستر...》

 

دکتر محسن دیناروند

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۰۴ ، ۰۲:۴۳
محسن دیناروند