عرض تبریک ولادت حضرت مسیح ع
یا الله
سلام
ولادت #حضرت_مسیح (علیه السلام) بر دوستداران ایشان مبارک باد.
یا الله
سلام
ولادت #حضرت_مسیح (علیه السلام) بر دوستداران ایشان مبارک باد.
یا الله
سلام
انسان ها را بیش از آنکه بتوان از اعمالشان شناخت در آرزوهایشان نمایان می شوند!
اعمال و رفتار آدمی گاهی محصول اجبار هستند، گاهی محصول شرایط محیطی و زیستی و گاهی هم حتی شانس!
اما آرزوها، از آنجا که جهتِ دل و ذهن انسان را نشان میدهند می توانند میزان محکم تری برای شناخت آدمی باشد!
لیلةالرغائب که امروزه آن را با شب آرزوها می شناسیم فرصت مناسبی پیش آورده برای شناخت دقیق تر خویشتن!
تهیه کردن یک فهرست از آرزوهایمان و تحلیل آنها می تواند یک شناخت واقعی تری از ما به دست دهد!
اینکه که هستیم و کدام سمت ایستادهایم؟ و به کدام جهت میل داریم؟
با تحلیل آرزوهایمان می توانیم پی ببریم چقدر اخلاق گرا هستیم؟ و چقدر مادی گرا؟ دین را برای چه می خواهیم؟ باور به آخرت در ما تا چه میزان است؟ و مردم کجای مختصات و هندسه ذهنی ما هستند؟ مسیر و جهت ما به کدام سمت است؟ و برای دستیابی به آرزوهایمان چه باید کرد؟ و جایگاه اختیار و تلاش و حرکت ما در برآورده شدن این آرزوها کجاست؟
آرزوها آیینه آدمی هستند؛ و لیلةالرغائب، شب تماشای این آیینه است.
دست یافتن به شناخت دقیق از خویشتنِ واقعی آدم است که از انسان راهی برای به رسیدن به خدا می سازد؛ وگرنه اگر به خویشتنِ واقعی نرسیم، خدا را وسیله ای خواهیم یافت که باید در خدمت ما باشد تا آرزوهای کوتاه و بلندمان را برآورده کند و این چقدر از معنای حقیقی اصل توحید دور است.
برای همین به نظر می رسد که با این نگرش شناختی، می توان شب آرزوها را فرصتی برای خودشناسی دانست که با دستیابی به آن می توان به حل چالش هایی پرداخت که توسط خود آدمی به واسطه نشناختن خود یا شناخت ناصحیح خود، بر سر راه رسیدن به هدفهای واقعی اش کاشته است.
#دکتر_محسن_دیناروند
برای عبور از چالش کمجمعیتی کشور چه باید کرد؟
دکتر مرضیه وحیددستجردی، دبیر ستاد ملی جمعیت، در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم اعلام کرده است که قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، با وجود تلاشهای انجامشده، هنوز به اهداف مورد نظر نرسیده است. به گفته او، کمبود اعتبارات و منابع مالی از دلایل اصلی ناکامی این قانون به شمار میرود.
قانون جوانی جمعیت که در آبان ۱۴۰۰ تصویب و به دستگاههای اجرایی ابلاغ شد، قانونی گسترده با ۷۳ ماده، ۸۸ تبصره و بیش از ۲۵۰ تکلیف است. با این حال، پرسش اساسی این است که آیا مشکل اصلی در کمبود منابع مالی خلاصه میشود، یا ریشههای عمیقتری در پس کاهش نرخ رشد جمعیت وجود دارد؟
نخستین عامل مؤثر در کاهش جمعیت، تغییر نگرش فرهنگی در طول دو دهه گذشته است. سیاستها و تبلیغاتی با شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» بهتدریج این باور را در ذهن بخش بزرگی از جامعه نهادینه کرد که رفاه بیشتر، مستلزم داشتن فرزند کمتر است. نتیجه این رویکرد، شکلگیری یک الگوی فرهنگی پایدار در میان دو نسل بوده است؛ الگویی که صرفاً با مشوقهای مالی کوتاهمدت قابل اصلاح نیست.
دومین عامل، وضعیت اقتصادی خانوادههاست. تردیدی نیست که فشارهای معیشتی، نااطمینانی اقتصادی، بیکاری و تورم، نقش مهمی در کاهش تمایل به فرزندآوری دارند. با این حال، تجربه نشان داده است که ارائه تسهیلاتی نظیر وام، خودرو یا کمکهای مقطعی، پاسخگوی دغدغههای بلندمدت خانوادهها نیست.
زمانی که یک خانواده در تأمین نیازهای اولیه فرزند خود با فشار اقتصادی مواجه است، طبیعی است که از آرزوی فرزند بیشتر چشمپوشی کند. به نظر میرسد سیاستهای پایدار اشتغالزایی و کنترل تورم، بسیار مؤثرتر از مشوقهای مقطعی در افزایش نرخ فرزندآوری باشند.
سومین عامل، که کمتر مورد توجه قرار گرفته، افزایش تعداد زوجهای نابارور است. این زوجها غالباً تمایل بالایی به فرزندآوری دارند، اما هزینههای سنگین درمان ناباروری و نبود پوشش بیمهای کافی، آنها را با موانع جدی روبهرو کرده است. فراهمکردن پوشش بیمهای مؤثر و بیمههای تکمیلی برای درمان ناباروری، میتواند بدون نیاز به تبلیغات گسترده، نقش مهمی در بهبود روند جمعیتی کشور ایفا کند.
در مجموع، بحران کاهش جمعیت، مسئلهای چندبعدی است که با تزریق منابع مالی محدود یا مشوقهای کوتاهمدت حل نخواهد شد. بازنگری فرهنگی، اصلاحات ساختاری در اقتصاد و حمایت واقعی از زوجهای نابارور، سه ضلع اصلی سیاست جمعیتی مؤثر هستند. بدون توجه همزمان به این عوامل، هر قانونی با گستردگی و جزئیات فراوان در عمل با شکست مواجه خواهد شد.
#دکتر_محسن_دیناروند
آزادسازی قیمت ها، مسئله اقتصادی یا چالش اخلاقی؟
یک مقام مسئول وزارت جهاد کشاورزی اعلام کرده است که با حذف ارز ترجیحی واردات برنج، دولت از قیمتگذاری این محصول کنار میکشد و قیمتها بهصورت رقابتی در بازار تعیین خواهد شد.
این اظهارنظر در ظاهر مبتنی بر منطق بازار آزاد است، اما در بستر واقعی اقتصادِ ما، نیازمند تحلیل علمی است.
البته از آنجا که پیشتر مقامی بالاتر از همین وزارت بر نقش وجدان فروشندگان در قیمت گذاری ها تاکید داشتند و وجدان نیز امری اخلاقی است لذا لازم است به این پرسش نیز پاسخ داد که آیا حدف ارز ترجیجی و به عبارتی آزادسازی قیمت ها با این روش وجدان بنیان از منظر اخلاقی قابل دفاع هست یا خیر؟
به گونه ای که چنین تصمیمی، عملا به معنای واگذاری تعیین قیمت به آن دسته از کنشگران بازاری است که به عنوان واسطه شناخته می شوند!
در توضیح این موضوع اینکه کنشگران بازار در یک سطح و با یک نقش عمل نمیکنند. تمایز اساسی میان «فروشنده نهایی» و «شبکههای واسطهای و دلالی» در این مهم، نادیده گرفته شده است.
فروشندهای که کالایی را با قیمت مشخص خریداری کرده و با سود متعارف عرضه میکند، رفتاری قابل توضیح در چارچوب اقتصاد خرد دارد.
اما مسئله اصلی، حلقههای واسطهای و ساختارهای شبهمافیایی است که با تسلط بر واردات، توزیع و احتکار، شکاف قیمتی میان مبدا و مقصد را به سودهای کلان و غیرمولد تبدیل میکنند.
در چنین بازاری، حذف قیمتگذاری دولتی نه به رقابت سالم، بلکه به تقویت قدرت انحصاری گروههای واسطه و کلان دلالها منجر میشود.
از منظر اخلاق ِ سیاستگذاری عمومی نیز، ارجاع ضمنی تنظیم بازار به «وجدان» کنشگران اقتصادی، فاقد پشتوانه علمی است و قابل دفاعِ اخلاقی نیست چرا که وجدان، بهعنوان یک سازوکار اخلاقی، نه منبع کامل ارزشهای اخلاقی است و نه معیار قابل اتکایی برای تنظیم رفتارهای اقتصادی در سطح کلان. پژوهشها و تجربه های اخلاق کاربردی و اقتصاد رفتاری نشان میدهد که وجدان فردی و جمعی میتواند تحت تأثیر منافع مادی، فشارهای محیطی، ساختارهای معیوب و عواملی دیگر بازار دچار تضعیف یا انحراف شود؛ و در نبود نظارت منسجم و نه شعاری دولت، حتی کنشگران عادی نیز بهتدریج رفتارهای غیراخلاقی را عادیسازی میکنند.
روشن است که حذف نقش تنظیمگر دولت، بدون مقابله جدی با انحصار، شفافسازی زنجیره واردات و نظارت مؤثر بر توزیع_ در عمل و نه در شعار_ عملاً به معنای واگذاری و انتقال قدرت تعیین قیمت به دلالان و کسانی که انحصار بازار را در اختیار دارند می باشد نه به بازار رقابتی!
نتیجه چنین سیاستی، پیامدهای جبران ناپذیری همچون افزایش بیثباتی قیمتها، تضعیف حقوق مصرفکننده و تعمیق بیاعتمادی عمومی و تزلزل اخلاقی در جامعه خواهد بود.
#دکتر_محسن_دیناروند
یاالله
سلام
مخواه راه برای تو انتخاب کنند
که با فریبِ دلت، عقل را مجاب کنند
عجیب نیست همیشه در اوج فاجعه ها
رسانه ها همه تجویز قرص خواب کنند
شعر: #فاطمه_عارف_نژاد
یاالله
سلام
آنچه زیباست که نمایانگر حقیقت باشد؛ حتی دردها، رنج ها و شکست های ما اگر حقیقتی را روشن کنند زیبا خواهند بود؛ اما اگر تمام دنیا را به دروغ به ما بدهند یا با فریب به دست آوریم، هرگز در چنین دنیایی لذت نخواهیم برد!
دروغ و فریب لذت بخش نیستند حتی اگر در برابرشان جهان را به ما بدهند!
می توان کسی که از دروغ و فریب لذت می بَرَد و از راستی دوری می جوید را از قطار دوستان خویش پیاده کرد؛ چرا که عاقل با دوستان شیطان، دوستی نمی کند!
#دکتر_محسن_دیناروند
ضعیف نمایی: راهبردی اجتماعی یا اختلال ارتباطی؟
آنچه معمولاً با عنوان «ضعیفنمایی» مطرح میشود را می توان به عنوان یک الگوی فرهنگی-اجتماعی مورد بررسی و تحلیل قرار داد که در برخی جوامع، بسته به موقعیت های مختلف وجود داشته است و شاید ما نیز با آن مواجه باشیم.
در بررسی رفتارهای اجتماعی، یکی از مفاهیمی که گاه در تحلیلهای جامعهشناختی طرح میشود، پدیدۀ «ضعیفنمایی» است؛ یعنی تمایل به نشان دادنِ خود در موقعیتی کمقدرتتر، آسیبپذیرتر یا محرومتر و کمتر از واقعیت.
این مفهوم را نمیتوان ویژگی ذاتی یا اخلاقیِ ثابت یا متعلق به همه افراد و جوامع دانست؛ و سوال مهم در این موضوع این است که آیا ضعیف نمایی را باید به عنوان راهبردی اجتماعی ارزیابی و تحلیل کرد یا به عنوان یک اختلال ارتباطی در یک جامعه؟
ریشههای سیاسی:
در برخی جوامع مردم برای در امان ماندن از دست ساختارهای قدرتِ حاکم که در چنین وضعی نمایش قدرتِ شخصی میتواند برای شخص آسیب آفرین باشد، در حالیکه نشان دادن ضعف یا بیقدرتی راهی برای بقا، کاهش حساسیت قدرت مرکزی و اجتناب از تقابل تلقی شود اقدام به ضعیف نمایی می کنند. به عنوان نمونه می توان مفهوم تقیه در اسلام را با چنین تحلیلی فهمید. بنابراین در چنین موقعیتی «ضعیفنمایی» بیشتر یک استراتژی حفاظتی برای بقای قدرتِ واقعی است.
ریشههای اخلاقی، فرهنگی و دینی:
در ادبیات و فرهنگ عامه، «تواضع»، «فروتنی» و «شکستهنفسی» ارزشمند شمرده شدهاند. گاه مرز میان این فضایل اخلاقی و نوعی کنارهگیریِ نمایشی از قدرت مبهم میشود و حتی در هم آمیخته می شود. فرد برای آنکه متکبّر یا مدعی جلوه نکند، ممکن است خود را کمتر از آنچه هست نشان دهد؛ در چنین حالتی افراد با انگیزه های متعالیِ اخلاقی، دینی و فرهنگی «ضعیفنمایی» را روشی مناسب برای در امان ماندن از گزند بد اخلاقی ها می داند و اقدام به انجامش می کند.
ریشه های اجتماعی:
ضعفنمایی در تعاملات روزمره نیز گاه کارکرد دارد که از جمله آنها می توان به جلب همدلی و حمایت، کاهش توقعات دیگران، پرهیز از رقابت یا برخورد، ایجاد فضای انعطاف برای چانهزنی و حتی در صورت های غیرواقعی مثل در امان ماندن از چشم بد اشاره کرد.
این کارکردها نشان میدهد که ضعیفنمایی از جمله رفتارهای کاربردی و راهبردی در ارتباطات اجتماعی است که البته در برخی مواقع در دام بد اخلاقی هایی نظیر خرافه، دروغ، فریب، چشم و هم چشمی و... گرفتار می شود که این صورت می توان از آن به مثابه یک اختلال ارتباطی در اجتماع یاد کرد.
پیامدهای منفی ضعیف نمایی:
در جوامع امروزی، که بر شفافیت، مسئولیتپذیری و توانمندسازی افراد تأکید دارد، ضعیفنمایی میتواند پیامدهای منفی داشته باشد که می توان تضعیف اعتماد اجتماع، کاهش خودکارآمدی فردی، مانع شدن از مطالبهگری اجتماعی، کاهش اعتماد به نفس فردی و گروهی، عدم اصلاح نا بسامانی ها، گسترش تصویر نادقیق از تواناییهای فردی و جمعی و توسعه بداخلاقی ها را از جمله این پیامدها عنوان کرد.
نتیجه گیری کلی:
در پاسخ به پرسش اولیه این یادداشت مبنی بر اینکه آیا ضعیف نمایی موجود در جامعه یک راهبرد اجتماعی مطلوب است یا یک اختلال ارتباطی اجتماعی؟ با توجه به آنچه تحلیل شد نمی توان به صورت قطعی و ثابت به آن پاسخ گفت و درست آن است که واقعیت موجود جامعه و انگیزه های وجود ضعیف نمایی در مردم مورد تحلیل قرار بگیرد، آنجا که هدف افراد تعالی و رشد اخلاقی فردی و اجتماعی است، ضعیف نمایی ابزار و راهبری منطقی و کاربردی برای تحقق آن است و آنجا که هدف اجتماع نفع شخصی و گرفتار شدن در تله ناهنجاری های اخلاقی است، می توان از ضعیف نمایی به عنوان یک اختلال ارتباطی اجتماعی یاد کرد.
#دکتر_محسن_دیناروند
بررسی لزوم تغییر نگرش مدیریتی در ساختار اداری کشور نسبت به کارمندان
کارمندانِ کارشناس یا کارمندانِ مطیع؟
یکی از چالشهای اساسی ساختار اداری کشور، حجم گسترده کارمندان دولت است. اگر نگاه حاکم بر مدیریت همچنان این باشد که «کارمند» صرفاً حقوقبگیری است که باید پشت میز نشسته باشد تا ادارات تعطیل نشوند، دیر یا زود، این نگاه میتواند به یک بحران بزرگ—بهویژه در تأمین منابع مالی—تبدیل شود. در این نگرش سنتی، کارمندان نه کارشناسان خلاق بلکه برای عبور از چالش های خود را در مسیر عمل به فرامین بالادستی خویش می بینند!
در مقابلِ نگرش پیشرو می تواند گره ساختار اداری سنتی را باز کند! در نگرش پیشرو مدیران، کارمندان را بهعنوان کارشناسان متخصص، توانمند و کارراه انداز می بینند که میتوانند موجی از تحول، رضایت شغلی و کارآمدی را در بدنه اداری تولید کنند.
هرچند برای شناخت دقیق این نگرشها نیاز به پژوهشهای جامع علمی است، اما با بررسی برخی سخنان مسئولان و تجربههای زیسته کارکنان، میتوان تصویری نسبتاً روشن از وضعیت موجود به دست داد.
بررسی تجارب زیسته نگرش سنتی:
بهعنوان نمونه، یکی از مسئولان در سخنانی اشاره کرده بود: «جایی که من کار میکنم ۴۰۰۰ نفر مشغولاند، اما اگر ۴۰۰ نفر بیایند، بهتر کار میکنند!»
این نوع نگاه، بازتاب همان نگرش سنتی است که بسیاری از مدیران را به این نتیجه رسانده است که کارکنانشان ناتوان و ناکارآمدند؛ درحالیکه خود این مدیران تا چندی پیش یکی از همین کارمندان بودهاند.
مدیر مجموعهای روزی از من خواست فردی را برای معاونتش به وی معرفی کنم. سه نفر از نیروهای توانمند و اثرگذار را پیشنهاد دادم، اما هر سه را رد کرد. وقتی علت را پرسیدم، گفت:
«من کسی را میخواهم که مطیعم باشد و نه چیز دیگر!»
این تجربه محدود به یک فرد یا یک اداره نیست. در بسیاری از سازمانها مدیران چنین نگرشی را— اگر بیان نکنند—در عمل دنبال میکنند. نتیجه آن، این میشود که هر کس حرفگوشکنتر و مطیع باشد، مسیر رشد و ارتقا برایش هموارتر است؛ و کارآمدی و تخصص نیروها دیده نمی شود!
پیامدهای نگرش سنتی:
در این نگرش، ملاک اصلی ارتقا نه تخصص است و نه قابلیت، بلکه مطیع بودن است. چنین رویکردی پیامدهای جدی دارد:
۱) بیانگیزه شدن نیروهای متخصص:
کارمندی که میبیند دیده شدنش نه در توانایی، بلکه در اطاعت بیچونوچراست، بهتدریج علاقهاش را به کار از دست میدهد. بیعلاقگی منجر به روزمرگی و نهایتاً فرسایش شغلی میشود.
۲) سنگین شدن بار ناکارآمدی بر دوش سازمان:
افرادی که صرفاً با معیار «حرفگوشکنی» ارتقا یافتهاند، معمولاً از شایستگی کارشناسی لازم برخوردار نیستند و در نتیجه نمیتوانند مسائل را حل کنند یا مجموعه را پیش ببرند.
۳) نارضایتی اربابرجوع:
وقتی کارشناسان کاربلد کنار گذاشته شوند و افراد کمتجربه مسئولیت بگیرند، طبیعی است که ناکارآمدی در خدمات اداری افزایش یابد و نارضایتی مردم بیشتر شود.
۴)چرخه معیوب مدیریتی:
مدیران در حالی از ناکارآمدی گلایه میکنند که خود، با بیاعتماد کردن کارکنان و تضعیف شایستگیها و از بین بردن ارتقای ساحت خلاقیت و کارشناسی در کارمندان، زمینه این ناکارآمدی را فراهم کردهاند!
و متاسفانه دیده می شود گاهی در این چرخه مدیریتی همان افراد مطیع به جایگاه مدیرتی می رسند!
راه برونرفت از این چالش ساختار اداری چیست؟
به نظر میرسد اصلاح نگرش مدیریتی مهمتر و بنیادیتر از اصلاح ساختار اداری است.
برای خروج از وضعیت موجود، باید نگرش سنتی جای خود را به نگرش پیشرو بدهد؛ نگرشی که در آن، شایستهمحوری اصل است،
کارشناس محترم شمرده میشود،
توانایی های تخصصی و کاری ملاک است و ارتقا بر پایه کارآمدی واقعی صورت میگیرد.
پیش بینی می شود در صورتی که نگرش پیشرو جایگزین نگرش سنتی در ساختار اداری کشور شود، سازمانها میتوانند به کارایی، رضایت کارکنان و در نهایت رضایت مردم دست یابند.
#دکتر_محسن_دیناروند
پی نوشت:
پیشتر یادداشتی نوشتم در مورد نگرش ساختار اداری به کارمندان! آن یادداشت با نقد یکی از دانشجویان ارجمندم مواجه شد که پس از خوانش و تحلیل، نقد ایشان به مطلبم را وارد دانستم! لذا نسبت به تغییر و اصلاح آن اقدام کردم و مجدد پیش روی دیدگان محترمتان بازنشر می کنم. و مطلب پیشین حذف شد.
با تشکر فراوان.
یا الله
سلام
#مادر عجیب زیباست!
بی مادر نه رشد امکان پذیر است و نه اصلاً حیات!
وجود هر آدمی از وجود مادر اوست!
زن با شایستگی و فضیلتی که خدا به وی هدیه داده، توانسته است به تمام ویژگی های مادری، عقل ورزی را بیافزاید!
در واقع می توان مفهوم دقیق عقل ورزی را در مادر دید، در پدر هم هست ولی در مادر در اوج است!
هم زیستی عقل و عشق در مادر همان تصویر زیبایی است که خدا در وجود مادران نهاده است.